اشرف بروجردی در یک برنامه تلویزیونی:
فرهنگ میتواند حرف اول را بزند
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - اشرف بروجردی، رییس سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران که یکی از بانوانِ شناختهشدۀ عرصۀ سیاسی است، به برنامه دست خط رفته است و مطالبی را درباره فرهنگ، سیاست و نحوه انتخابش از سوی رییس جمهور بیان کرده است.
تبسم مهر - به گزارش ایسنا، بروجردی در بخشی از این گفتوگو گفته است: فرهنگ میتواند حرفِ اول را بزند اگر این وجه فرهنگ را بگیریم که باورِ انسانها و فهم و درکشان از مسائل در واقع یک نوع زایشِ فرهنگ است در اندیشهشان و به تبع آن در اجتماع، آنجایی که دیپلماسی سیاسی در بین کشورها نمیتواند کارآمدی داشته باشد اما دیپلماسیِ فرهنگی میتواند و دیپلماسی فرهنگی یک وجهی از تعاملِ بین کشورها میتواند قرار بگیرد.
او در بخش دیگری تصریح کرده است: ما خیلی روی مسائل فرهنگی جدی وارد نشدیم؛ یعنی نه اینکه وارد نشده باشیم بلکه هزینههایی که باید میکردیم از جهت آشنا کردن نسل امروز، شنیدن حرفهایشان، گوش کردن به خواستههایشان، توجه کردن به نیازهایشان، اگر اینها را یک مقدار رشد میدادیم شاید بهتر میتوانستیم نسلِ امروز را در درونِ خودمان نگه داریم.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است که بخش اعظم آن به وقایع و اتفاقاتِ 40 سال انقلاب اختصاص دارد:
مجری: خانم دکتر اوضاع و احوال در کتابخانۀ ملی چطور است؟
بروجردی: خوب است خدا را شکر، دیگر اهلِ کتاب که بد نمیشوند! چه خوانندهاش، چه دارندهاش همه خوب هستند.
مجری: جای آرامی است برای کار کردن.
بروجردی: میتواند آرام باشد میتواند نباشد ولی آرام است، اهل تحقیق و اهلِ فکر به جهت اینکه تمام هَمشان دستیابی به منابع علمی است در حقیقت روی مباحثشان متمرکز هستند به این جهت فکر میکنم محیطِ آرامی برای آنها فراهم شده است.
مجری: درخواستهایی که از دستگاههای مختلف میکنید که اسنادشان را جمعآوری کنید مورد اقبال قرار میگیرد؟ جایی خواندم که شما ابرازِ نگرانی میکردید که همه دوست دارند اسنادشان را پیشِ خودشان نگه دارند.
بروجردی: بله ما هم تاکیدمان بر این است که میتوانند اسنادشان را نگه دارند به شرط اینکه مطابق استانداردهای بینالمللی باشد، محافظت شود و اینکه یک نسخه از آن اسناد را به صورت دیجیتال در اختیار مرکزِ آرشیو قرار بدهند، چون آرشیوِ ملی ایران است، بنابراین همۀ آنها باید آنجا یک ردپایی در مرکز اسناد داشته و منابع کتابی هم همین طور.
مجری: در این اسنادی که گفتید آن اسناد خطی از همه مهمتر و نفیستر است، درست است؟
بروجردی: اسناد اصطلاحاً ربطی به مباحث خطی ندارد اسناد کلاً؛
مجری: درست است منظورم کتابهاست، کتاب خطی اهمیت بالاتری دارد.
بروجردی: بله، به عنوان یک سرمایۀ در حقیقت تاریخی برای ملتِ ما محسوب میشود، 40 هزار جلد کتابی که اکثراً دستنویس، یعنی تمامش دستنویس است یعنی اینها توسط دانشمندان، اساتید، بزرگان نوشته شده و اینجا جمعآوری شده است.
مجری: قدیمیترینش برای چه زمانی است؟
بروجردی: قدیمیترینش قرن پنجم است که از آن زمان تا الان تمامش موجود است.
مجری: چقدر فکر میکنید، چه میزان کتابِ خطی بیرون از مجموعهتان است که فکر میکنید باید اضافه شود؟
بروجردی: والا ما درواقع دومین پایگاهی هستیم که منابع خطی را داریم اولین منابع خطی را آستان قدس رضوی دارد؛
مجری: بیشتر از شما؛
بروجردی: بیشتر از ما که البته عمدتاً قرآنهاست که آنجاست و وقفی است که مردم انجام دادند وقف کردند و به آستان قدس رضوی سپردند. کتابخانه آیتالله مرعشی هم میگویند ما چهل و دو هزار جلد کتابِ خطی داریم منتها ما استفادۀ چندانی تا به الان از آنها نداشتیم چون به صورت دیجیتال کار نشده که اینها در اختیار کتابخانه ملی قرار بگیرد.
مجری: الان دغدغۀ خاصی در این حوزه ندارید؟
بروجردی: دغدغۀ خاصِ ما در این حوزه این است که بسیاری از این منابع خطی که تاریخِ این ملت است، تاریخِ تشیع است اینها به دلیل اینکه ما امکانِ خریدِ همۀ آنها را نداریم بعداً از مرز خارج میشود و به کشورهای دیگر میرود.
مجری: همین الان؟
بروجردی: بله همین الان هم میرود، علتش هم این است که منابع مالی ما محدود است و امکانِ خریدِ همۀ آنها نیست و نکتۀ دیگر اینها در کشورهای دیگر با دلار خرید و فروش میشود طبیعتاً کسی که فروشنده است ترجیح میدهد ببرد آن طرف آب بفروشد ولی همۀ سعی ما بر این است که اینها را نگه داریم.
مجری: خب یک میراثِ بزرگ برای ملت ایران است!
بروجردی: بله بله!
مجری: به صورت قاچاق هم میبرند دیگر؟
بروجردی: بله قطعاً، قطعاً غیرقانونی است.
مجری: چطور خانم بروجردی کتابخانۀ ملی؟! شما مسئول شاخۀ بانوانِ آقای دکتر روحانی در سال 96 بودید؛
بروجردی: بله بله.
مجری: برای بحث امور زنان صحبت شما هم بود؛
بروجردی: والا کسی به من چیزی نگفت ولی در افواه ممکن است صحبتی شده باشد.
مجری: برای جای دیگری با شما صحبت نشد؟
بروجردی: نه اولین جایی که به من پیشنهاد شد همین کتابخانه ملی بود.
مجری: بعد چطور قبول کردید؟
بروجردی: برای اینکه سابقه کارم فرهنگی است، من عضو هیأت علمی پژوهشگاهِ علوم انسانی مطالعات فرهنگی هستم و تقریباً الان 25 سال است در آنجا شاغل هستم.
مجری: خودِ آقای روحانی با شما صحبت کردند؟
بروجردی: بله خودشان صحبت کردند و من پذیرفتم.
مجری: فکر میکنید اینجا مفید هستید و راضی هستید؟ و یا فکر میکنید جای دیگری میتوانستید مفیدتر باشید؟
بروجردی: من خودم این فضا را خیلی دوست دارم و این فضا فرصتی است برای افزایش دانش و منابع اطلاعاتی و این خودش یک گامِ مثبتی است هم برای من و هم اینکه من یک فضایی را ایجاد کردم که اصحاب علم و دانش بتوانند بیایند آنجا و تبادلِ اندیشه بکنند و ما بتوانیم مباحثشان را در اختیار عموم قرار بدهیم.
مجری: گفتهای دارید برای من جالب بود اگر سیاسیون مسیرِ خودشان را از مسیرِ فرهنگ طی نکنند، بدونِ پشتوانه و فهم و درکِ علمی نمیتوانند به سیاست بپردازند.
بروجردی: دقیقاً، ببینید من فکر میکنم باورهای افراد خیلی در جهتگیریهایشان مؤثر است، چه در حوزۀ سیاست و چه در حوزۀ اقتصاد و چه در حوزۀ مسائل فرهنگی و اجتماعی، بنابراین فرهنگ میتواند حرفِ اول را بزند اگر این وجه فرهنگ را بگیریم که باورِ انسانها و فهم و درکشان از مسائل درواقع یک نوع زایشِ فرهنگ است در اندیشهشان و به تبع آن در اجتماع، آنجایی که دیپلماسی سیاسی در بین کشورها نمیتواند کارآمدی داشته باشد اما دیپلماسیِ فرهنگی میتواند و دیپلماسی فرهنگی یک وجهی از تعاملِ بین کشورها میتواند قرار بگیرد.
مجری: آیا جوانان امروز ما به لحاظ فرهنگی به معنای واقعی با فرهنگ ایران اسلامیِ خودشان اُنس گرفتند؟
بروجردی: یک نکته اینکه من فکر میکنم یک مقداری از تغییراتی که ما امروز شاهد آن هستیم معلولِ فضای مجازی و فضای اجتماعی است؛ یعنی درواقع این فضای مجازی که به وجود آمده ذهنِ جوانِ ما را به عدول از مبانیِ فرهنگی متبادر کرده است، نکتۀ دوم اینکه احساسِ من این است به عنوان یکی از مسئولینِ فرهنگی کشور، ما خیلی روی مسائل فرهنگی جدی وارد نشدیم یعنی نه اینکه وارد نشده باشیم بلکه هزینههایی که باید میکردیم از جهت آشنا کردن نسل امروز، شنیدن حرفهایشان، گوش کردن به خواستههایشان، توجه کردن به نیازهایشان، اگر اینها را یک مقدار رشد میدادیم شاید بهتر میتوانستیم نسلِ امروز را در درونِ خودمان نگه داریم و فکر میکنم اگر در انتقال مفاهیم همراهی و همفکری با نسل امروزمان میشد و بشود این قاعدتاً میتواند نسل را ماندگار کند. امروزه که جوان ما میرود آن طرف آب نهایتاً دلش با ایران است و قلبش برای ایران میتپد و آرزویش این است که ای کاش آن شرایطِ مناسب برای رشد، برای توسعه و تکاملش در ایران فراهم میشد و میآمد در ایران میماند و در ایران خدمتش را به جامعه ارائه میداد.
من فکر میکنم همۀ ما از سطح تا ذیل در این زمینه چون نگاهمان یکسویه بوده کم و بیش مقصر هستیم و این محدودیت را برای نسل امروز فراهم کردیم، طبیعی است که نسل امروز دلش میخواهد رشد کند، توسعه پیدا کند؛
مجری: چه محدودیتی برای نسل امروز ایجاد کردیم؟
بروجردی: آن محدودیتهایی که ایجاد کردیم، عرض کردم یکی عدم بهرهگیری از ظرفیتهای افراد است، جامعۀ ما یک جامعۀ جوان است و 67 درصد جوان در کشور وجود دارد، ظرفیتهایی که ما داریم تطابق ندارد برای اینکه از تمام این ظرفیتِ جوانی و انرژیِ جوانی بهرۀ مناسب را ببریم، طبیعی است که وقتی ما از این ظرفیت استفاده نکنیم، اِقبالِ این جوان ما به بیرون از مرزها خواهد بود.
مجری: در حوزۀ زنان اوضاع چگونه است؟ یکی از افرادی هستید که به وضعیتِ زنان کم انتقاد ندارید، دوباره یکی از صحبتهای شما را بگویم، من معضلِ اصلی در مسالۀ زنان را مربوط به نگاهِ فرهنگی به این حوزه میدانم این نگاه یکی از عواملِ ایستایی زنان در جامعه است و آن نگاه این است که زن باید در خدمت خانواده باشد.
بروجردی: بله.
مجری: ولی این منافاتی با آن ندارد؟
بروجردی: با چی؟
مجری: با اینکه زن در خدمت خانواده باشد و بیرون هم باشد.
بروجردی: بله طبیعی است جزو ذاتِ زن است، بودنِ در خانه و محور خانه بودن، محور خانواده بودن زن است و هیچ کس نمیتواند منکر آن شود ولی ما اگر نگاهمان را محدود کنیم به اینکه زن حق ندارد از این چهاردیواری خانه به بیرون برود آن زمان است که آسیب است، دخترِ امروز و نسل جوانِ امروز با توجه به نیازهایی که دارد احساس میکند شرایط باید به گونهای باشد که بتواند همۀ این موانع درنوردد مثلاً بتواند در عرصۀ صنعت، سیاست، علم و اجتماع بتواند رشد کند نه اینکه محدودیت برای او ایجاد شود؛ ایرادی که من عرض کردم باوری است که بر همۀ رفتارهای ما سایه افکنده است یعنی که فکر میکنیم البته الان شرایط خیلی متفاوت شده است.
مجری: من نقل میکنم از اردشیر زاهدی، چون فیلمش را دیدم و مصاحبهای که کرده بود، داماد شاه و وزیر خارجه آن زمان، خودش اذعان میکرد میگفت ما نمیتوانیم نفی کنیم میزانِ رشدی که زنان در عرصۀ دانشگاهی بعد از انقلاب داشتند، تحصیلاتی که کردند نسبت به زمان رژیم آنها، میگفت رشدی است که نمیتوانیم این را کتمان کنیم.
بروجردی: طبیعی است بله.
مجری: به نظرم یک همتِ والا کردند!
بروجردی: همتِ والاست به دلیل اِقبالی که در بدوِ انقلاب یعنی دستوری که امام (ره) دادند که همه باید درس بخوانند، زنان باید مطالعه کنند، باید به دانشگاه بروند، آن دستورات تسری پیدا کرد، این یک نکته، نکتۀ بعدی اینکه ما قبل از انقلاب 30 میلیون جمعیت داشتیم الان 80 میلیون جمعیت داریم یعنی 50 میلیون نفر به جمعیت ما اضافه شده است، طبیعی است که خیلی از سطوحِ مختلف سنی متفاوت از گذشته شده، آن زمان اگر زنان وارد عرصۀ اجتماع میشدند در قالبِ دخترِ شایستۀ سال که مثلاً ملاکش زیبایی بود و اگر هم مجلس میرفتند کسانی بودند که جوان نبودند ولی امروز جوانان ما دارند وارد عرصه میشوند، وارد عرصۀ سیاست میشوند و دلشان میخواهد حرفی برای گفتن داشته باشند یعنی اینها مواردی است که کسی نمیتواند بعد از انقلاب منکر آن شود، امروز حرفِ زنانِ مسلمان، پایبند و توانمند در جامعه این است که این عرصه را نبندید بگذارید همچنان این رشد وجود داشته باشد، این تبعیض را اِعمال نکنید که از بین همۀ کسانی که در جامعه حضور دارند چرا فقط باید مردها حضور داشته باشند؟ من یادم است به یکی از بزرگواران حالا اسم نمیآورم در زمانی که کاندیدای ریاستجمهوری بودند گفتیم سهمِ ما زنان چه میشود اگر شما رئیسجمهور شدید؟ گفت از اینجا تا سرِ خیابان همۀ یقهسفیدها به صف ایستادند نوبت به شما نمیرسد،؛
مجری: نمیگویید چه کسی گفت؟
بروجردی: حالا اجازه بدهید نگویم چه کسی گفت، اگر ما این نگاه را به صورت مساله داشته باشیم؛
مجری: رأی آورد؟
بروجردی: میخواهید برسید به آن؟
مجری: [میخندد] آخر نگاهِ خوبی نیست، خیلیها اینقدر صریح هم نمیگویند حداقل در عرصۀ انتخابات!
بروجردی: به ما به عنوان یک جمعِ خصوصی گفتند، به عنوان یک جمع خصوصی گفتند نوبت به شما نمیرسد، غرضم این است که امروز دیگر زنِ مسلمانِ ایرانیِ متدین و متعهد احساس میکند عرصه باید برای او فراهم شود، در عرصۀ سیاست چرا ما باید فقط دو تا سفیر زن داشته باشیم؟ در عرصۀ مدیران جامعه و وزرا چرا ما نباید وزیرِ زن داشته باشیم؟ دیدیم نتوانستند آن مدیریت را تحمل بکنند و خانم دستجردی برکنار شدند.
مجری: ولی رهبر انقلاب به شخصه به شدت دفاع کردند و موافقت کردند و کمک کردند من بارها از زبانِ خانم دستجردی شنیدم در آن دورانِ سختی هم که داشتند همیشه کمکحال بودند؟
بروجردی: بله نظراتِ ایشان نمادی از باورِ عمومیِ جامعه است و طبیعی است که ایشان باید این مواضع را داشته باشد و دارد.
مجری: وضعیت اقتصادی چگونه است؟
بروجردی: [میخندد] وضعیتِ اقتصادیِ امروز؟
مجری: بله. شما الان خودتان وقت میکنید خرید بروید؟
بروجردی: بله من معمولاً خرید را خودم انجام میدهم.
مجری: قیمتها چطور است؟
بروجردی: خیلی اخیراً افزایش پیدا کرده است.
مجری: اخیراً گوشت خریدید؟
بروجردی: بله خیلی افزایش پیدا کرده است ترجیح میدهیم گوشت نخوریم و بتوانیم به مرغ اکتفا کنیم چون واقعاً برای مردم، یعنی آدم احساس میکند که اگر قرار است مانند دیگران زندگی بکند باید خودش را کنترل بکند که همسطح دیگران باشد و این برای مردم سخت است.
مجری: اجازه بدهید من به صراحت بپرسم، گوشت که دیگر به تحریم و اینها ربطی ندارد! دارد؟
بروجردی: قطعاً دارد، قطعاً دارد حالا البته من اقتصاددان نیستم ولی یک معادلۀ دو دوتا 4 تاست هم اعم از وارداتش یا حتی مثلاً میگفتند مدتها مسئولین ممکلت گرفتارِ دانۀ مرغ بودند که دانۀ مرغ را چگونه وارد کنند به دلیل تحریم امکانش نبود و این سختیها باعث شد که اینها چندین روز؛ بالاخره اینها تأثیر دارد به اضافۀ اینکه ما اگر واقعاً بخواهیم اقتصادِ کشور را از شرایطی که امروز در آن قرار داریم نجات بدهیم همه باید با هم باشند یعنی دیگر آنجا مبحث شخصی مطرح نیست، واقعاً نیاز عمومیِ جامعه را باید دید و توجه بکنیم به اینکه هر عاملی که میتواند راه را برای زندگیِ بهتر برای مردم فراهم بکند باید آن عامل ایجاد شود، به همه میگویند دلار گران شده بنابراین گوشت هم گران میشود، دلار گران شده خیلی به گوشت ربط ندارد گویی آن قسمتهایی هم که وارد میکنند مرتبط میشود ولی در هر حال میخواهم بگویم مباحث اقتصادی جامعه از جهت اقتصادی شرایط خوبی را ندارد ولی مسئولین دارند تلاش خودشان را میکنند.
مجری: این درست است که همه باید در این شرایط سخت با هم باشیم و کمک بکنیم، اما نمیتوانیم چشممان را روی بعضی مسائل ببندیم، من باید اشاره بکنم تقریباً 75 قسمت از این برنامه دارد میگذرد و با تفکرات مختلف میآیند و صحبت میکنند، برنامۀ پیش آقای حاجی اینجا بود و بالاخره از کسانی هستند که تفکرشان به شما نزدیک است، با همین تاکید شما که میگفت باید حمایت کنیم و کمک بکنیم ولی به صراحت میگفت 30 درصد این مشکلات به تحریمها برمیگردد 70 درصد آن به نوع مدیریت ما برمیگردد و واقعاً باید این را قبول بکنیم در مسائلی مانند خورد و خوراک مردم قبول دارم بیتاثیر نیست همین نکتهای که شما دارید میگوئید ولی میشود بهتر از این حرکت کرد!
بروجردی: ببینید اینکه میشود با اینکه شرایط چگونه است، دو تا مساله است. ممکن است، همه در معادلاتمان بگوییم میشود ولی وقتی شما روی زمین قرار میگیرید و با واقعیت روبرو میشوید میبینید که هر کدام از رفتارهایی که میخواهید در بهبود اقتصاد انجام بدهید خود به خود یک مانعی سد راه شما است و آن مانع نمیگذارد مثلاً ما یک کشوری هستیم که به نفت وابسته هستیم، نمیتوانیم نفت را بفروشیم وقتی نتوانیم نفت را بفروشیم نمیتوانیم درآمد داشته باشیم و وقتی درآمد نداشته باشیم نمیتوانیم حقوق کارمند و کارگر و غیره را افزایش بدهیم و وقتی حقوق افزایش پیدا نکند، نمیشود که زندگیِ افراد تأمین شود و از آن طرف هم بحث واردات و صادرات و بحث نیازهای اولیهای که برخی از آنها هم به همین تحریمها بازمیگردد، همۀ اینها را اگر کنار هم قرار بدهید دقیقاً به این میرسیم که اینطور نیست که همتی نباشد و هیچ وقت هم نمیشود مسائل را صفر و صدی دید، بله بخشی ممکن است منِ نوعی سوءتدبیر داشته باشم ولی نمیشود از این منظر به همۀ آنچه که اتفاق میافتد نگاه کرد.
مجری: از جادۀ انصاف خارج نشویم که یکسری مسائل به صورت ریشهای حل نشده مانده، روی هم تلنبار شده تا به اینجا رسیده است و ما هم باید از همۀ جناحها کمک کنیم تا حل شود، شکی در این نیست که مملکت برای خودمان است اما من جملۀ شما را خواندم این جمله حرف دارد و باید در مورد آن حرف زد، متأسفانه همۀ تصمیمات به عهدۀ دولت نیست و سنگاندازی و کارشکنی بر سرِ راه دولت وجود دارد، کجا سنگاندازی میکنند؟
بروجردی: چون اقتصاد ما اقتصاد آزاد است یعنی به معنایی صددرصد دولتی نیستیم و صددرصد ملی هم نیستیم.
مجری: اسمش آزاد است واقعاً!
بروجردی: ولی بالاخره هَمّ ما بر این است که حالا با اصل 44 به این سمت رفتیم که ما واقعاً؛
مجری: رفتیم ولی اکثرِ دولتیها خصوصی شدند به قول آقای روحانی!
بروجردی: حالا من عرضم فقط این نکته است که بگویم وقتی نگاهِ ما به صورت مساله این باشد که همۀ عواملی که در این ماجرا دخیل است و در سطح زندگیِ مردم اگر قرار است به دولت منتهی شود دولت هم مدعی است که فقط به من مربوط نمیشود آنچه که است خیلی از عوامل دیگر در آن دخیل هستند، به دلایل مختلف سرمایۀ اجتماعی مردم کاهش پیدا کرده و اعتماد کامل نسبت به دستاندکاران و مدیران ندارند همین مساله باعث میشود که اگر امروز بگویند تحریمها در 13 آبان اِعمال شد، همه بروند خرید کنند و بیایند انبار کنند، این یک کارِ فرهنگی است اگر مردم بدانند آنچه که دارند باید با هم بخورند.
مجری: الان بحثی مطرح میکنند از چند نفر از دوستانِ اصلاحطلبتان هم پرسیدم، دو تفکر در میان اصلاحطلبان وجود دارد برخیها میگویند با توجه به شرایط موجود باید از آقای روحانی عبور کرد از این افراد نام نمیبرم هم به خاطر انتخابات مجلس سال 98 و هم انتخابات بعد ریاست جمهوری، بعضیها معتقدند نه باید همچنان از آقای روحانی حمایت کرد، شما کدام تفکر را قبول دارید؟
بروجردی: من جزو تفکرِ گروه دوم هستم؛ یعنی معتقدم که آقای روحانی خیلی تغییر ایجاد کرد بالاخره در تصمیماتی که گرفته شد و در مجموع، تصمیمات و رویههایی که اعمال شد کمک کرد که خیلی از مباحث، قابلیت طرح پیدا کند که قبل از آن امکانش نبود یعنی ما جرأت نمیکردیم که در یک برهۀ زمانی هر حرفی را بزنیم و آقای روحانی این سد را شکست و بنابراین من معتقدم آقای روحانی توانست مقدار زیادی تعدیل ایجاد کند ولی موانعی هم در راهش وجود دارد که قاعدتاً مطلوبِ همه نیست که این رویهها اعمال شود، همچنان هست دیگر.
مجری: بعضی از دوستان شما که به راهحل اول اعتقاد دارند، دوستان راهحل دومی میگویند اینها همانهایی هستند که اشتباهِ راهبردیِ سال 84 را کردند و باعث شد که احمدینژاد پیروزِ انتخابات شود، این را شما قبول دارید؟
بروجردی: ماجرای انتخابات سال 84 در حقیقت با تمام فَکتهایی که باید مورد بررسی قرار بگیرد، فقط به این مربوط نبود که رفتارِ اصلاحطلبان سبب شد که چنین چیزی به وجود بیاید و احمدینژاد انتخاب شود بلکه شاید بشود گفت ارادههایی وجود داشت به آمدن احمدینژاد که آن ارادهها در نتیجۀ این انتخاب دخیل بود.
مجری: این مبهم است! یعنی چه؟ یعنی دست بردند در انتخابات؟
بروجردی: نه نه! ببینید منظورم این است در واقع خیلی از کسانی که زمینه را فراهم کردند با تبلیغات، با رفتن به درِ خانۀ مردم، با گروههایی که تشکیل شد مثلاً شورای سوم شهر تهران،
مجری: شورای دوم … آقای چمران
بروجردی: شورای آبادگران، بله شورای دوم، یعنی آن زمان کسی اصلاً توجه نمیکرد همه اِقبالشان به این بود که بروند به سمت اینکه ببینند چه کسی برای ریاستجمهوری انتخاب میشود، این فراموش شد یک عده آمدند از همین استفاده کردند با یک رأی بسیار کم شد شورای شهر تهران، یعنی بالاترین رایآورندۀ شورای شهر تهران کمتر از آخرین نفری بود که در دور قبل رأی آورده بود.
مجری: در صورتی که آن دوره دورهای بود که همه را هم تأیید کرده بودند، حتی از جناح ملی مذهبی هم خاطرم بود که تأیید شده بودند، مجلس ششم برگزارکننده بود همه را هم تأیید کرد.
بروجردی: بله چرا این طور شد؟ علتش این بود که توجهی به این گزینه نبود که این چه نقشی میتواند در آیندۀ این سرزمین داشته باشد؟ نکتۀ دوم در مورد بحثی که فرمودید که حاصلش شد انتخاب احمدینژاد، شعارهای پوپولیستیای بود که داده میشد که فقر از بین میرود، عدالت فراهم میشود مردم هم احساس میکردند اینها شعار جدید است، حرفِ جدید است و بعد هم واقعاً شما اگر در بطن انتخابات بوده باشید، نمیدانم سن شما اقتضا میکند یا خیر؟
مجری: بله
بروجردی: در آن دوران واقعاً با رفتارهای بسیار خشن با کسانی برخورد میشد که غیر از آقای احمدینژاد را طالب بودند و در کوچه و خیابان شعار میدادند.
مجری: نگویید خانم اینطوری نبود!
بروجردی: ما بودیم در کوچه و خیابان.
مجری: من هم خبرنگار آن دوره بودم هم در ستاد انتخابات بودم و بالاخره بیرون هم بودم این طوری هم نبود! ببینید من نمیگویم هیچ تقابلی اتفاقی نیفتاد، شعارهای پوپولیستی و حتی تخریبِ آقای هاشمی، نمیگویم اتفاق نیفتاد که اتفاق افتاد اما این را هم شما در نظر بگیرید که بعد از اینکه، من این را باید بگویم و اگر نگویم مدیونِ مردم میشوم و کاری که روی دوشم بوده، بعد از انتخابات که دولت نهم تشکیل شد یکی از محاسن آن دولت اگر بخواهیم قبول بکنیم یا نکنیم همین سفرهای استانی بود که شروع کردند شهرستان به شهرستان با تمام ایرادهایی که وجود داشت و بعضی از ایرادها هم درست بود، ما در یکی از شهرستانها اولین سفر استانی خراسان جنوبی بود که رفتیم فکر کنم دو سه جا این خاطره را گفتم من با دخترخانمی مصاحبه کردم به شدت شلوغ و خوشحال بود که رئیسجمهور آمده! اولاً میگفت هیچ مقامی بالاتر از فرماندار آن هم یک بار در دو سه سال در میان، در اینجا اصلاً ندیدیم، گفتم چه میخواهی؟ گفت هیچی فقط برای ما اینجا یک حمامِ عمومی بسازند! قبول کنیم که کمتوجهی هم شده بود، چرا شعارِ پوپولیستی میگیرد؟ چون کمتوجهیهایی هم شده بود.
بروجردی: بله طبیعی است، کمتوجهی هم به دلیل جنگ بود.
مجری: 16 سال از جنگ گذشته بود
بروجردی: و هم به دلیل زیرساختهایی که باید ساخته میشد واقعاً به دنبال این بودیم که … اصلاً مملکت ویرانه بود، 8 سال جنگ هم کم نیست!
مجری: باید این را هم در ذهن داشته باشیم که 16 سال از جنگ گذشته بود!
بروجردی: بله 16 سال از جنگ گذشته بود دو دوره آقای هاشمی بود، دو دوره آقای خاتمی بودند، اینها همه مواردی بود که به سمت بهبودِ شرایط میرفت منتها نه زمان اقتضا میکرد و نه امکانات و ما همچنان در تحریم بودیم همان زمان هم در تحریم بودیم.
مجری: شما متولد 1336 نجف هستید، چطور نجف؟!
بروجردی: بله، ما بالاخره به تبع پدربزرگ و پدر که جز علما بودند و همه دورهای را در نجف طی میکردند، نجف بودیم.
مجری: شما با آیتالله بروجردیِ بزرگ هم نسبت دارید؟
بروجردی: نه نسبتی نداریم.
مجری: چند سال نجف بودید؟
بروجردی: من تا 14 سالگی نجف بودم.
مجری: برادر شما هم آدم شناختهشدهای است؛ آقای علاءالدین بروجردی ولی اصلاً تفکرِ متفاوت با شما دارند.
بروجردی: کم و بیش بله دیگر متفاوت است.
مجری: از بچگی با هم تفاوتهای فکری داشتید یا نه؟
مجری: نه طبیعتاً عرصۀ سیاست است که این تفاوتِ تفکر را ایجاد میکند.
مجری: در خانواده بحثتان میشود؟
بروجردی: گاهی.
مجری: و ایشان حرفِ خودشان را میزنند و شما؛
بروجردی: بله ایشان یک خطقرمزهایی دارد من هم یک خط قرمزهایی دارم.
مجری: خواهر و برادری که بهم نمیخورد؟
بروجردی: نه چون دختر ایشان عروسم است [میخندد]
مجری: چه سالی با شهید معتمدی ازدواج کردید؟
بروجردی: من سال 54 ازدواج کردم، سال 56 هم خدا دو پسرِ دوقلو به من داد و از همان زمان هم دانشجو بودم، اصفهان یعنی همزمان با تولدِ بچهها، رشته شیمی بودم بعد رفتم روانشناسی و بعد رفتم الهیات و بعد رفتم فقه سیاسی؛
مجری: اُوو همه را عوض کردید! چطور اصفهان؟ یک مقطعی هم گفتید با شهید معتمدی زندگیِ پنهانی داشتید.
بروجردی: بله به دلیل اینکه ایشان یک مقدار تحت نظر بود و لاجرم مجبور شد برود شاهینشهر اصفهان زندگی بکند نه خود اصفهان و آنجا زندگی میکردیم.
مجری: چگونه آشنا شدید؟
بروجردی: فامیل بودیم.
مجری: مهریه چند سکه بود؟
بروجردی: من مَهرالسُنه.
مجری: چطوری از شهادتشان مطلع شدید؟
بروجردی: ما تقریباً سه هفته بود که از اصفهان آمده بودیم چون ایشان معاون وزیر کار شده بود در دولت شهید رجایی.
مجری: یعنی معاون آقای توکلی؟
بروجردی: معاون آقای میرمحمد صادقی. سه هفته بود آمده بودیم تهران که ایشان دائم میگفت که ممکن است یک وقتی من بروم دیگر برنگردم، چون سال 60 سالی بود که ترورِ کور به شدت رواج داشت و حتی ایشان اسلحه داشت چون بالاخره ممکن بود هر لحظه با ایشان برخورد شود و میگفتند اگر رفتم ممکن است شب برنگردم و یکشنبه شب بود دقیقاً یادم است که من منتظر بودم ساعت 11، 12 شد ایشان نیامد، ساعت 12 برحسب اتفاق رادیو را روشن کردم که اخبار ساعت 12 شب را گوش کنم که گفت یک حملهای به دفتر حزب جمهوری اسلامی شده و عدهای مصدوم شدند نگفتند شهید شدند اتفاقاً همان لحظه اخویِ بزرگ آمد گفت از فلانی چه خبری داری؟ او میدانست گفتم والا الان این خبر را شنیدم من خبری ندارم! دیگر رفتیم دفتر مرکزی حزب و دیدیم بله خلاصه آنجا قیامتی است.
مجری: سخت بود؟
بروجردی: بله البته طبیعی بود که سخت بود ولی بالاخره از قبل هم ایشان دائم میگفت ممکن است هر لحظه اتفاقی بیفتد دیگر پذیرفته شده بود.
مجری: یک اتفاقی هم برای پسرتان افتاد.
بروجردی: بله یکی از این دوقلوها که ایشان سال 94 مسئول آموزش سازمان جوانان هلالاحمر بود بچهها را یک دورۀ آموزشی برده بودند ایتالیا صلیبسرخ جهانی، در آنجا بعد از کارگاهشان ساعت 4 بعدازظهر میگوید من بروم نمازم را بخوانم، میآید حیاط نماز بخواند همانجا در حال رکوع خلاصه تمام میکنند یعنی سکتۀ ناگهانی.
مجری: الان آقا پسرِ دوم چه میکنند؟
بروجردی: رشتۀ ایشان مکانیک بود، پدرش هم مکانیک بود، دانشگاه تهران مکانیک میخواند در جریاناتِ سال 78 دانشگاه خیلی اذیت شد و از جهتِ اتفاقاتی که سال 78 افتاد روحیهاش بهم ریخت تغییر رشته داد و رفته رشته جامعهشناسی و بعد هم در حوزۀ رسانه و الان هم دکتری رسانه از دانشگاه تهران دارد و فعلاً هم عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی هستند.
مجری: که میشوند داماد آقای علاءالدین؟
بروجردی: بله داماد آقای علاءالدین.
مجری: با همدیگر در خانه گرده خانوادگی هم دارید؟ بحث سیاسی هم میکنید؟
بروجردی: بله، بله ایشان همفکر من هستند.
مجری: دختر آقای بروجردی چطور؟
بروجردی: ایشان سکوت میکند معمولاً در این قصهها خیلی صحبت نمیکند.
مجری: نوه هم دارید؟
بروجردی: بله دو تا نوه دارم.
مجری: چه هستند؟
بروجردی: مهدی و سماء.
مجری: خودتان اهلِ آشپزی کردن در خانه هستید؟
بروجردی: بله آشپزی میکنم، ظرف میشورم.
مجری: وقت میکنید؟
بروجردی: من معمولاً سحر بیدار میشوم یعنی حدود ساعت 4 و 5 بیدارم الان که حدود یک ربع به 6 اذان است بعد از نماز صبح یک مقدار رَتق و فتق امور میکنم و بعد میروم اداره و تقریباً ساعت 5/7 سرکار هستم.
مجری: خانم دکتر شما اشاره کردید آمدید برای حزب جمهوری اسلامی و مسئول امور زنان، بعد از شهادت شهید معتمدی، آن زمان چه میکردید؟
بروجردی: من مسئولِ شاخۀ خواهران بودم اصطلاحاً آن زمان میگفتند خواهران، برادران کسی نمیگفت زنان و مردان، اول انقلاب بود و انقلابیهای داغِ آن زمان، مسئول این قسمت بودم و بیشتر هم کارمان آموزشِ خانمها و دخترخانمهایی جوانی که میآمدند و میخواستند کارِ تشکیلاتی و سازماندهی را یاد بگیرند تا وقتی که متأسفانه حزب دیگر تعطیل شد، منحل نشد.
مجری: علتش چه بود؟ یکی دو جمله از شما دیدم برایم جالب بود مثلاً میگفتید برخیها به حذف دیگران نظر داشتند به خاطر همین امام تعطیل کرد، قصه چه بود؟
بروجردی: دقیقاً من اسم نمیآورم ولی اختلافِ رویکرد سیاسی از همان جاها بروز پیدا کرد یک طیفی که وابسته به بازار بود و تفکرِ خاص خودش را داشت و طیفی که روشنفکر بود و مدعی بود که باید بر مبنای نیازِ امروز حرکت کرد، اختلافنظر شد حتی یادم است من یک دوره کلاسِ آموزشی برای خانمها طراحی کردم، پوسترش را هم چاپ کردیم همۀ کارهایش را کردیم یکی از آقایان آمد نگذاشت این کلاس تشکیل شود گفت امکان ندارد من بگذارم، حالا مدرس آن هم یک آدمِ انقلابی که اگر بگویم او را میشناسید و در این انقلاب هم خیلی نقش داشت و این باعث شد امام دستور دادند فعلاً تعطیل شود.
مجری: برگردیم عقبتر شما در نجف مدرسهای میرفتید که خواهرِ شهید محمدباقر صدر تأسیس کرده بود، یعنی شهیده بنتالهدی صدر.
بروجردی: چون در نجف عرف بر این نبود که آقایان علما دخترهایشان را مدرسه دولتی بگذارند یعنی در نجف مدرسۀ ایرانی وجود داشت ولی ما اجازه نداشتیم برویم چون روحانیزاده بودیم و نمیتوانستیم آنجا برویم، میگفت برای من خیلی گران است، این جملهاش را یادم است برای من خیلی گران است که احساس بکنم دخترانِ من ما را خطاب میکرد به دختران خودش نمیخواهند مسیرِ رشد و تکامل را طی بکنند شما آمدید اینجا که چیز یاد بگیرید، من سرِ ناسازگاری در مدرسه زیاد داشتم.
مجری: شیطان بودید؟
بروجردی: شیطان بودم؛ مثلاً یک بار سال دوم دبیرستان یک مقاله علیه شاه نوشتم، احضار شدم و کمتر از 8 ساعت در دفتر مدرسه در را به رویَم بستند و گفتند دیگر حق نداری این کارها را بکنی با اینکه شاگرد اول مدرسه بودم زمانی که سال بعد میخواستند من را ثبتنام کنند به من گفتند باید تعهد بدهی، من هم گفتم تعهد نمیدهم و بعد از آنجا پروندهام را گرفتم و رفتم مدرسه دکتر هشترودی میدان فلسطین.
مجری: 22 بهمن تهران بودید؟
بروجردی: بله.
مجری: خاطرهای ندارید؟
بروجردی: والا شبهایی که همه دنبال این بودند که… بالاخره تمام مدت در تمام شهر صدای انفجار بود، کوکتلمولوتف و سنگر درست کردن و این چیزها بود، من هم دو تا بچۀ کوچک داشتم نه میتوانستم بروم نه میتوانستم نروم خیلی دلم با بیرون از خانه بود دیگر از مادر شهید معتمدی خواهش کردم که دو ساعتی بچهها را نگه دارد من بروم، میرفتیم در آوردن ملحفه و بچههایی که مجروح میشدند کمک میکردیم و تقریباً دو سه شب آقای معتمدی اصلاً خانه نیامد.
مجری: دوران هشت سالۀ ریاست جمهوری آقای هاشمی را چطور دیدید؟
بروجردی: دورۀ اول ریاست جمهوری به نظرم خیلی دوران شکوفایی بود و خیلی خوب بود یعنی ما دائم در حال گسترشِ زیرساختها در کشور بودیم، دورۀ دوم خیلیها روی بحث فاصلۀ طبقاتی و غیره اعتراض داشتند و ایشان در نماز جمعه آمدند و تاکید کردند کسانی که به این مسائل اعتراض دارند چرا خودشان وارد مباحث اقتصادی نمیشوند؟ بیایید کارخانهها را به دست بگیرید، چه بکنید و مملکت را آباد بکنید چون ایشان عجیب روی این حساسیت داشت که اقتدار جمهوری اسلامی در این است که بتواند همه جا حرفِ اول را بزند از لحاظ اقتصادی، علمی و پیشرفتهایی که باید صورت بگیرد، خیلی ایشان روی این مسائل واقعاً مایه گذاشت و دورۀ دوم دیگر یک مقدار کم و بیش مطلع هستید که انقلتها شروع شد که این رویه مطابق آن چیزی که ما میخواستیم نیست یا مباحثی از این است، اما اگر در کُنهِ اقدامات آقای هاشمی میرفتید میدیدید این اقدامات چقدر میتوانست و توانست برای پیشرفت کشور مؤثر باشد.
مجری: فضای سیاسی کشور در آن زمان بسته بود؟
بروجردی: زمانِ آقای هاشمی نه خیلی بسته نبود.
مجری: پس چرا با شعارِ آزادی سیاسی و آزادی بیان آقای خاتمی توانست؟
بروجردی: ببینید رویکردِ آقای هاشمی عمدتاً اقتصادی بود و روی این مساله که کشور بتواند به لحاظ اقتصادی رشد بکند ایشان خیلی حساسیت داشت طبیعی است که هر کسی احیاناً با این رویهها مخالفت میکرد با این رویهها و اینکه فرض کنید حتی نظامیها بیایند وارد عرصۀ اقتصادی بشوند و اینها باید بیایند همه چیز را در اختیار بگیرند که این بحثها خیلی جدی از طرف ایشان مطرح شد و یادم است در نماز جمعه ایشان به این مطلب اشاره کردند، این مساله باعث شد که یک مقدار مخالفتها شروع شد.
مجری: حالا یک سوال ایجاد میشود آن هم اینکه آقای هاشمی که به هر صورت مورد احترام همۀ جناحهای آن دوره بود و برخلاف اذهان که فکر میکردند آقای هاشمی از آقای ناطق حمایت میکند آقای هاشمی در یک خطبه در نماز جمعه از رقیب آقای ناطق به نوعی حمایت کرد ولی ما بعد از آن دولت میبینیم سرِ انتخابات مجلس بیشترین حملات از سوی طیف تندروی اصلاحطلب به آقای هاشمی میشود.
بروجردی: ببینید آقای هاشمی به نظر من تمام دلنگرانیاش نظام بود؛ یعنی اصلاً روی اینکه حالا چه این طیف، چه آن طیف، چه راست و چه چپ خیلی برایش ملاک نبود که اینها چگونه رفتاری را از خودشان بروز میدهند، آقای هاشمی عمدتاً دنبال این بود که جامعه بتواند به تکامل برسد بتواند یک اقتداری را به دست بیاورد و این مساله باعث شده بود که مطلوبِ بعضیها نباشد یعنی خیلیها این رویه را نپسندند چون معتقد بودند که آزادی حرف اول را میزند آزادی مطبوعات باید حرف اول را بزند، میخواهم بگویم یک عده بودند که در همان طیف با آقای هاشمی مخالف بودند ولی به این معنا نبود که همۀ اصلاحطلبان، باز یادم است آقای خاتمی یک بار قبل از نماز جمعه آمدند سخنرانی، در سخنرانی این تعبیر را به کار بردند که هاشمی شناسنامۀ انقلاب است، تا حالا کسی این تعبیر را به کار نبرده بود ولی ایشان به کار بردند، ایشان منتسب به اصلاحطلبان بود دیگر یا اصلاحطلبان خودشان را منتسب به ایشان میدانستند.
مجری: خودتان آن طیف را به خاطر این رفتارهایش نقد میکردید؟
بروجردی: به این شدت بله، نقد میکردیم و این میزان تخریب را قبول نداشتیم، نقد داشتیم ما هم به بعضی از اقداماتی که انجام میشد نقد داشتیم ولی تخریب را نمیپسندیم چون معتقد بودیم سنگ روی سنگ بند نمیشود.
مجری: یعنی شما به آقای هاشمی نقد داشتید ولی نه با این روش؛
بروجردی: نه با این روش و نه با تخریب.
مجری: آن طیف اصلاحطلب، انتقادهای شما را جدی نمیگرفتند؟
بروجردی: ما هم طیفِ وسیعی بودیم و طیفِ کمی نبودیم یعنی اینطور نبود که بچههای این طرف محدود باشند ولی بالاخره شرایط اجتماعی و مطبوعاتی که در اختیار بود به رشد آن تفکر کمک کرد.
مجری: فکر میکردید بعضی از تفکراتِ نزدیک به شما مانند خانم حقیقتجو، مانند خانم داوودیمهاجر الان بروند آن سمت؟
بروجردی: من به شخصه آنها را انقلابی نمیدانم یعنی فکر میکنم آنها تابع شرایط روز یعنی برحسب شرایط روز خودشان را این چنین بروز دادند.
مجری: یعنی آن زمان هم نمیدانستید؟
بروجردی: آن زمان من به شخصه خودم همۀ تفکراتِ خانم حقیقتجو را قبول نداشتم چون من یک آدمِ مذهبی بودم و یک آدم مذهبی هستم، اعتقادم، باورم به مبانی انقلاب بیش از هر چیز دیگری است که یک بار هم سر مسألهای که پیش آمد من با ایشان بحثم شد.
مجری: سر چه موضوعی؟
بروجردی: یکی از چهرههای شاخصی که از بین خانمها بود و من نقد ایشان را نسبت به این طرف گفتم که ایشان دارد این را میگوید باید دقت کنیم، ایشان برگشت گفت اینها فسیل شدند و این خیلی حرف سنگینی بود برای من که انقلاب زادۀ همینهاست، اینها بودند که نقش داشتند، اینها بودند که غربت را تحمل کردند و اینها بودند که تبعید کشیده بودند و طبیعی است که ما نمیتوانیم اینها را نادیده بگیریم و کنار بگذاریم و بگوییم به درد نمیخورند یا فسیل شدند و خانم حقیقتجو چنین طیفی بود، یعنی من معتقدم چه خانم حقیقتجو و چه خانم فریبا مهاجر اینها با شرایط انقلابی شدند نه اینکه انقلاب در ذاتشان باشد.
مجری: شما نقشِ ویژهای داشتید در بخشی از صحبتهایتان اشاره کردید به شورای شهر اول که هم انتخابات شوراها را برگزار کردید در زمان شما که یک مبنایی شد برای آمدن شوراها به عرصۀ انتخابات و هم اینکه تعطیل شد، یعنی شما عضو شورای حل اختلاف بودید، یعنی شما و آقای ابطحی و دو نفر از قوه قضائیه و سه نفر از مجلس، چه شد؟ از اول اختلافِ قصه سر شهردار شروع شد؟
بروجردی: بله، ببینید بهانهاش عدم تشکیل جلسه بود قانون میگفت اگر سه جلسۀ متمادی دستورجلسه نداشته باشد و جلسه تشکیل ندهد میشود از آن شورا شکایت کرد و میتواند به سمت انحلال برود، یک اختلافنظری بین آقای دوزدوزانی به عنوان دبیر شورا و آقای عطریانفر که رئیس شورا بودند وجود داشت، سرِ انتخاب شهردار و یکسری مباحث دیگری که داخلِ شورا بود اختلافنظر وجود داشت و آقای دوزدوزانی به عنوان دبیر باید صورتجلسه تنظیم میکرد، دستورجلسه را مینوشت و رئیس شورا هم باید اوکی میداد که این شکل نمیگرفت حالا قاعدتاً پشت قصه وجه سیاسی بود نمیشود گفت چرا شکل نمیگرفت؟ آقای دوزدوزانی دستور جلسه را تهیه میکرد مثلاً آقای عطریانفر یک چیزِ دیگری میگفتند، میگفتند نه من میگویم این باید در دستورجلسه باشد و همین باعث میشد که جلسات تشکیل نشود، زیرا وقتی دستور جلسه نداشته باشد، ابلاغ نشود، شکل نگیرد طبیعی است که تعطیل است، تشکیل نشد تا این که دیگر از مرزِ قانونیاش هم گذشت، اعضای شورای شهر را دعوت کردیم از ساعت 9 صبح تا 3 بعدازظهر طول کشید یعنی 6 ساعت مُستمر بحث شد، حالا مباحث مختلف، چرا اینطوری شد؟
مجری: همۀ اعضا شورای شهر آمدند؟
بروجردی: آمدند اکثراً بودند، بعد دیگر به این جمعبندی رسیدیم که میرویم شورای شهر و آنجا آقای ابطحی اعلام میکنند که شورا به کارِ خودش ادامه خواهد داد به عنوان اینکه این اختلاف حل شده است، قبول کردند البته در ظاهر قبول کردند آنجا که به خیابان بهشت رسیدیم باز دوباره اختلافنظر شروع شد و گفتند نه ما قبول نداریم و جلسه تشکیل نمیشود و همین باعث شد که آقای ابطحی هم به این جمعبندی رسیدند که؛
مجری: چه کسی آن را اعلام کرد؟
بروجردی: همان دو نفری که با هم اختلاف داشتند آقای دوزدوزانی و آقای عطریانفر.
مجری: یعنی جلسۀ به این مهمی در این سطح برگزار شد و تقریباً اجماع رفتید و باز بهم خورد.
بروجردی: باز بهم خورد بعد آقای ابطحی همانجا در صحن شورا اعلام کردند که شورا منحل است.
مجری: جالب است ابتدا میخواستند آقای کرباسچی شود که نشد بعد آقای الویری آمد چند وقت کار کرد؟
بروجردی: آقای ملکمدنی؛
مجری: نه آقای الویری مدت طولانی در همین شورا شهردار بود و بعد معلوم نشد که چه شد آقای الویری رفت و بعد رفتن آقای الویری شورا و شهرداریها به خودش آرامش ندید.
بروجردی: در رویههای اختلافنظر وجود داشت و نتوانست شکل بگیرد من جزئیاتش را باز نمیکنم ولی به هر حال؛
مجری: بعد آن هدیههایی و چیزهایی که بیرون آمد درست بود؟ که هدیه گرفته بودند و ماشین!
بروجردی: نه حالا ماشین که طبیعی بود بالاخره یک ماشین در اختیارِ هر عضو شورا قرار میگیرد، هدیه و اینها در کار نبود بیشتر عمدۀ مباحث سیاسی بود و رویکرد سیاسی بود که باعث اینها شد.
مجری: شورای شهرِ اخیرِ تهران را که مثلاً سه تا شهردار عوض کردند همه یکسره ذهنشان به این قصه میرود، البته این دوستان هم خیلی حواسشان جمع است یعنی مراقب هستند.
بروجردی: خود آقای هاشمی خوب دارد مدیریت میکند.
مجری: البته خیلیها معتقدند شهردار شدن آقای هاشمی خیلی از مشکلات را حل میکرد، این را قبول دارید یا نه؟
بروجردی: شاید آقای هاشمی به جهتِ سابقۀ اجراییاش آدم توانمندی در اجرا است یعنی من فکر میکنم میتوانست ولی الان هم به نظر من البته بعد از سه دوره تعویض شهردار، بالاخره شورا است که میتواند به شهردار کمک کند و شهردار را ماندگار بکند.
مجری: آخر برنامه طبق رسم برنامه با دستخط خانم دکتر بروجردی به پایان خواهد رسید.
بروجردی: فصلی دیگر از بیانِ آنچه که بر این انقلاب گذشت، باشد که سهمی را از وقایع و اتفاقاتِ 40 سال انقلاب را توانسته باشم بازگو کنم، عزیزان در صدا و سیما این نقشِ مهم را عهدهدار هستند که به بیانِ حقایق بپردازند؛ سربلند و موفق باشید.
انتهای پیام