محمدرضا سنگری:
ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی امیدوار و آرمانگراست/ نسل جوان میداندار است
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - محمدرضا سنگری معتقد است، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی امیدوار و آرمانگراست. پیش از انقلاب، یأس و نومیدی بر ادبیات چنگ انداخته بود و تفکرات برگرفته از اندیشههای نویسندگان غربی و نیز شکست برخی جریانهای سیاسی، بر این تارکبینی و بنبستانگاری و یأس افزوده بود.
تبسم مهر - محمدرضا سنگری معتقد است، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی امیدوار و آرمانگراست. پیش از انقلاب، یأس و نومیدی بر ادبیات چنگ انداخته بود و تفکرات برگرفته از اندیشههای نویسندگان غربی و نیز شکست برخی جریانهای سیاسی، بر این تارکبینی و بنبستانگاری و یأس افزوده بود.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدرضا سنگری در حوزه ادبیات عاشورایی،دفاع مقدس و انقلاب اسلامی چرهه و نامی شناخته شده است.
او فردی بود که با همت و تلاش بسیار ادبیات دفاع مقدس و آئینی را وارد کلاسهای دانشگاه کرد و در میان مسیر همت والا به خرج داد. به تازگی کتابی تحت عنوان «قلمهای قد بلند» تالیف کرده که در آن به این نوع ادبیات یعنی دفاع مقدس و انقلاب پرداخته است، از جمله ویژگیهای این اثر آنکه به شاخصها اشاره کرده و ویژگیهایی را بر آن مترتب دانسته است.
آنچه در پی میآید تحریر شده به قلم سنگری است که در حوزه انقلاب و دفاع مقدس حائز اهمیت است؛
ویژگیهای ادبیات انقلاب اسلامی
آنچه ادبیات انقلاب اسلامی را نسبت به ادبیات پیش از خود _ به ویژه ادبیات قبل از انقلاب اسلامی _ شاخص میکند ویژگیهایی چند است:
1- ویژگی اول حضور روشن و گسترده نگرشها، ارزشها، باورها و هنجارهای اسلام و فرهنگ شیعی - مستقیم و غیرمستقیم - در آثار است؛ این فرهنگ که پویا و زایا و حرکتبخش و ریشهدار است، در بهترین و رساترین تعبیر همان است که امام خمینی(ره) از آن به فرهنگ ناب محمدی تعبیر کردند؛ برجستهترین وجه این فرهنگ، فرهنگ عاشوراست که در سرودهها، خاطرهنگاشتهها، زندگینامهها، وصیتنامهها، نثرهای ادبی و نمایشی برجسته و مشهود است.
2- ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی امیدوار و آرمانگراست. پیش از انقلاب، یأس و نومیدی بر ادبیات چنگ انداخته بود، تفکرات برگرفته از اندیشههای نویسندگان غربی و نیز شکست برخی جریانهای سیاسی، بر این تارکبینی و بنبستانگاری و یأس افزوده بود. با وقوع انقلاب اسلامی به سبب ماهیت انقلاب، امید و خوشبینی به آینده در ادبیات چهره نشان داد که نام مجموعههای شعر مانند تنفس صبح، از آسمان سبز، سرود سپیده، در کوچه آفتاب، تولد در میدان یکی از نشانههای این امیدواری است. اعتقاد به ظهور و آینده روشن جهان را از دیگر عناصر مؤثر بر این امیدواری و آرمانگرایی و فردانگری باید دانست.
3- مردمی بودن و مردمگرایی از وجوه دیگر ادبیات انقلاب اسلامی است. پیش از انقلاب در حوزه ادبیات، ناامیدی از مردم و تخطئه و سرزنش و تحقیر مردم به ویژه در شعر چشمگیر بود؛ در عصر انقلاب نه تنها در آثار نویسندگان و شاعران، مردمستایی بارز است که گاه شاعران در مقابل عظمت روح و منش والای مردم، خاضعانه و فروتنانه، ناتوانی خود را از توصیف بیان میدارند که از این ویژگی با عنوان « خوداتهامی » میتوان یاد کرد.
4- نگاه همزمان آفاقی و انفسی از دیگر ویژگیهای ادبیات انقلاب است؛ در شعر و نثر انقلاب هم مسائل عینی و محسوس اجتماعی و فردی مطرح میشود و هم مسائل درونی و انفسی، ادبیات انقلاب هم جلوههای عارفانه و معنوی و درونی دارد و هم به شدت نسبت به مسائل بیرونی و اجتماعی و جهانی حساس است. این تعادل و توازن در هیچ دورهای با این گستردگی و روشنی دیده نمیشود.
5- با همآیی و تلفیق ملیت و دین در آثار ادبی انقلاب بارز و محسوس است؛ برخلاف دیدگاههایی که دین را در مقابل ملیت و یا ملیت را در تقابل با دین میبینند و میخواهند، شاعران و نویسندگان، دین و ملیت و همه مظاهر و نمادها و نمودهای دینی را در کنار عناصر ملی مطرح میکنند. مثلاً شخصیتهای عاشورایی و نمادهای عاشورایی در کنار شخصیتهای ملی و نمادهای ملی عرضه میشوند.
6- با همآیی و همزمانی منت و نوآوری از شاخصههای ممتاز ادبیات انقلاب است، برخلاف دیدگاههایی که میپنداشتند و میپندارند ادبیات انقلاب به سبب بازگشت به اسلام، با نوآوری بیگانه و در ستیز و با سنت و گذشتهگرایی سازگار و همراه است؛ شاعران و نویسندگان انقلاب هم از گذشته نگسستند و هم از ظرفیتهای نو بیبهره نماندند. برای مثال قالبهای نو و کهن پا به پای هم در شعر به کار گرفته شدند.
7- پویایی، سرزندگی و زایندگی از جلوههای دیگر ادبیات انقلاب اسلامی است؛ ادبیات انقلاب هم در عمق وهم در گستره و پهنا، زاینده و فزاینده است. همین است که پدیدههای نو و گونههای تازه در حال زایش، تکوین و خویشتننمایی در عرصه ادبیات هستند.
8- تلفیق، ترکیب و با همآیی گونههای ادبی در ادبیات انقلاب، زمینهساز خلق و نوآوری آثاری شده است که در گذشته ادبی ما بینظیر یا کم نظیرند . این پیوند و تلفیق هم در حوزه نثر انقلاب اسلامی و هم در حوزه شعر دیده میشود. در حوزه شعر ترکیب قالبها با هم مانند غزل و مثنوی و نیز بهرهگیری از ظرفیتهای سینمایی، نمایشنامهای و داستانی (روایی) و در حوزه نثر نزدیک شدن گونههای داستان، خاطره، زندگینامه و ادبیات نمایشی به همدیگر، فضاهای بدیهی را رقم زده است که گاه صاحب نظران و منتقدان ادبی را در نامگذاری آثار جدید دچار مشکل کرده است. این ویژگی در آثاری که در حوزه دفاع مقدس تولید شده است، بارزتر است.
9- کثرت و فراوانی شاعران و نویسندگان چه در حوزه ادبیات بزرگسال و چه در ادبیات کودک و نوجوان در هیچ دورهای به اندازه دوره انقلاب اسلامی نیست.
امروز ما در کشور خیلی شاعر داریم، از نوجوان دبستانی تا دبیرستانی، تا جوانان برومند، تا میانسالان و پیران، یعنی واقعا انسان بخواهد محاسبه کند تعداد شعرای امروز ما خیلی زیاد است.
این کثرت از نظرگاه کیفی نیز قابل توجه است.
این جوانهایی که دارم میبینم حقیقتا مرا شگفتزده میکنند، شعرای جوان بعضی از شهرستانها که میآیند اینجا و شعر میخوانند وقتی من اینها را با شعرای آن شهر - در دوره جوانی خود من - مقایسه میکنم میبینم اینها از آنها بهترند.
نسل جوان شکفته در هوای انقلاب اصلیترین میدانداران انقلاب اسلامی به شمار میآیند: «اینان کار ادبی خود را در انقلاب آغاز کردند و چون به اصول و مبانی آن اعتقاد داشتند به طور طبیعی و بیهیچ کوششی منادی اندیشهها و پیامهای انقلاب شدند».
10- کرانهناپذیری معنایی، موضوعی و جغرافیایی از دیگر شاخصههای ادبیات انقلاب اسلامی است. ادبا و نسل شاعر و نویسنده انقلاب به سبب آموزههای دینی که انسان مسلمان را مسئول نسبت به همگان، به همه جهان و به همه موقعیتها میداند، هرگز در طبقه،جغرافیا و مفاهیم و موضوعات محدود و محصور نشدند. ادبیات انقلاب نه محدود به جغرافیا (زیستگاه و زادبوم یا فقط سرزمین و مملکت نیست و به همه جهان توجه دارد) نه محدود به معنا (همه حوزههای معنایی مانند غم، شادی، سیاست، عرفان، حکمت و فلسفه را دربرمی گیرد) نه محدود به انسان خاص (همه انسانها با همه رنگها، باورها و گرایشها در آن حضور دارند) است. همین است که در ادبیات انقلاب با ستمدیدگان و بیدادزدگان در شرق و غرب عالم همدردی و همراهی میشود.
11- این ادبیات فراگیر و همگانی است؛ آفرینندگان آثار ادبی تعلق به گروه یا قشر خاص ندارند . نویسندگان زن پا به پای نویسندگان مرد آثار مهم ادبی آفریدهاند، شاعران و نویسندگان دانشآموز، دانشجو، نظامی، بسیجی، نسل پیشین (نویسندگان و شاعرانی که پیش از انقلاب شهر داشتهاند) در کنار نسل جدید، همه و همه در تکوین، باروری و استمرار ادبیات انقلاب مؤثر بوده و هستند. انجمنها و نهادهای ادبی ویژه هر قشر و گروه مانند طلاب حوزهها، دانشجویان، ارتش،سپاه، بسیج، کارگران آن هم در حوزه شعر، داستان، خاطره، نثر ادبی و... گواه آن است که ادبیات عصر انقلاب، فراگیر است و اثرآفرینان آن در میان همه گروههای اجتماعی حضور دارند.
12- تنوع و تکثر نمادها و شبکههای واژگانی چشماندازهای تازهای را در ادبیات انقلاب همراه آورده است. ادبیات انقلاب به ویژه شعر نه تنها از همه ظرفیتهای واژگانی موجود بهره گرفته است که هزاران ترکیب نو و ساختهای جدید واژگانی را سبب شده است. پیوستگی ادبیات با فرهنگ غنی دینی، جز غنای واژگانی، غنای مفاهیم و نمادهای تازه و تصویرهای نو را باعث شده است؛ این ویژگی در سه حوزه شعر و ادبیات داستانی و نثر ادبی (قطعه ادبی) چشمگیرتر است.
13- متانت و وقار ادبی (نجابت و حیای تکنیک)، از وجوه ممتاز ادبیات انقلاب اسلامی است. در ادبیات عصر پهلوی، بیپردگی و عریانگویی جنسی و ترسیم و توصیف صحنههای غیراخلاقی چنان فراوان و گسترده بود که برخی نویسندگان - به ویژه در حوزه ادبیات داستانی - گویی نوعی التزام و تعمد در این زمینه داشتند، حتی شاعران و نویسندگان، پروایی از طرح این منش و کنش ادبی نداشتند.
ویژگی دیگر ادبیات این دوره (پهلوی)، رکاکت و وقاحت در کاربرد رکیکترین کلمات و عبارات غیراخلاقی بود که در آثار عمده نویسندگان داستانی و گاه شاعران دیده میشد. با وقوع انقلاب اسلامی نجابت و وقار و شرم ادیبانه، فضای ادبیات را فراگرفت، حتی داستانهای عاشقانه، به ویژه داستانهای عاشقانه دفاع مقدس، جلوهگاه زبانی موقر و متین شد. نجابت و حیای تکنیک در طنز انقلاب اسلامی مثالزدنی است که نمونه بارز آن طنز گل آقایی (کیومرث صابری) است که به رغم نقد صریح اجتماعی، هیچگاه نجابت و حریم وقار را فروگذار نکرده است.
14- با همآیی گذشته، حال و آینده از وجوه دیگر ادبیات انقلاب اسلامی است؛ شاعران و نویسندگان انقلاب، از گذشته نگسستند و میراث عظیم فرهنگی گذشته را پاس داشتند، اما در گذشته متوقف نشدند و نه تنها امروزاندیش شدند و با زبان امروز و نیاز امروز پیوند برقرار کردند که پرداختن و اندیشیدن به آینده نیز در آثارشان چهره نمود.
این ویژگی برگرفته از فرهنگی بود که پاسداشت گذشته را چراغی برای فردا میدانست و آمادگی برای آینده را ضرورت حرکت امروز؛ با همین باور، تأثیر و حضور ادبیات گذشته را در آثار منثور و منظوم انقلاب میتوان یافت. خلق سرودههای فراوان در حوزه انتظار و ظهور را نیز با همین تحلیل میتوان توجیه کرد. نثر ادبی (قطعات ادبی) که مربوط به عاشورا، غدیر، ولادتها، بعثت و پیوند همه این مقولهها با ظهور است از همین آبشخور سیراب میشود. به دیگر زبان ادبیات انقلاب از گذشته سیراب میشود، به امروز میرسد و به فردا میاندیشد و میپیوندد.
شعر انقلاب اسلامی
شعر انقلاب اسلامی ادامه شهر گذشته فارسی است و دایره شمول آن چه از نظرگاه مضمون و درونمایه و چه از منظر قالب و شکل، همه قلمروهای گذشته را دربرمی گیرد. شعر انقلاب اسلامی هم درونمایه حماسی دارد هم عارفانه، هم عاشقانه، هم مذهبی و هم اجتماعی و سیاسی؛ بهتر است بگوییم هیچ موضوع و مضمون الهی، انسانی و جهانی نیست که شاعران انقلاب بدان نپرداخته باشند.
از نظرگاه قالب و شکل نیز نه تنها قالبهای کلاسیک و سنتی و قالبهای نو (نیمایی و سپید) به وفور در تمام دوره های حیات انقلاب به کار گرفته شدهاند، که نوآوریهایی نیز در فرم و شکل صورت پذیرفته است. همانگونه که در حوزه معنا نیز نگاه تازه و مضامین تازه را در شعر انقلاب میتوان جستجو کرد. حوزههای شعر انقلاب اسلامی را به لحاظ محتوا و درونمایه و به اعتبار شد کمی و کیفی به حوزههای زیر میتوان تقسیم کرد:
1- حوزه شعر دینی و آیینی که شامل سور سرودهها (مولودیه و مناسبتهای سرورانگیز)، سوگ سرودهها (مراثی)، نیایشهای و مناجاتها ( تحمیدیه و توحیدیه ) و اشعار تعلیمی و حکمی است. این سرودهها در همه قالبهای کهن و نو سروده شدهاند. در این حوزه رشد چشمگیری را در این سالها شاهدیم. در بین شما کسانی هستند که شعرهای آیینی میگویند، شعرهای مذهبی و شعرهای مربوط به ائمه علیهمالسلام را، به اصطلاحی که حالاها باب شده تعبیر میکند به شعر آیینی، انصافا شعر خوبی هم گفته میشود. شعر دینی و آینی را به شاخههایی چون شعر نبوی، شعر علوی، شعر فاطمی، شعر عاشورایی،شعر رضوی، شعر انتظار و شعر هیئت تقسیم میکنند.
2- شعر دفاع مقدس که به مسائل هشت سال پایداری و دفاع در مقابل تجاوز ارتش عراق و وابستگان به ایران (1359-1367) و پیامدهای آن میپردازد. درونمایه شعر دفاع مقدس را مسائلی چون شهادت و شهید، ایثار و فداکاری، ستایش و توصیف رزمندگان، جانبازان، آزادگان، مردم مقاوم صبور، پیامدهای جنگ مانند سوگ و اندوه و مظلومیت و اسارت و آوارگی تشکیل دهد. در سالهای پایانی دفاع مقدس و پس از آن تاکنون، دلواپسی فراموششدگان یادگارها و دستاوردهای شهیدان و رزمندگان و ناچیزانگاری خود در مقابل ایمان و ایثار رزمندگان و مردم) مرور زخمها و جراحتهای جنگ (به ویژه قربانیان جنگ شیمیایی و درد و اندوه خانوادههای شهید، آزاده، جانباز و رزمنده) مضامین و درونمایه اصلی سرودههای دفاع مقدس به شمار میآید. شعر ضدجنگ، عنوان و نام سرودههایی است که بُعد تلخ و تاریک جنگ با ستایش صلح و سلم را محور را سرودن قرار میدهد. تاکنون دههها مجموعه شعر مستقل درباره دفاع مقدس به چاپ رسیده است.
3- شعر عارفانه و عاشقانه یکی دیگر از شاخههای شعر انقلاب است. شعر عارفانه به سبب پیوند عمیق انقلاب اسلامی با آموزههای عرفانی و به ویژه منش و بینش و اشعار عارفانه بنیانگذار انقلاب اسلامی، رشد چشمگیری یافته است. البته عرفان و شعر عرفانی انقلاب، بافت و نگاهی ملهم از مجاهدت و مبارزه و فرهنگ جبهه و جنگ یافته است که آن را با شعر عرفانی گذشته اندکی متفاوت ساخته است. در کنار سرودههای عارفانه، سرودههای عاطفی و عاشقانه و سرودههای عارفانه - عاشقانه فراوان است. سرودههای تغزلی عاشقانه انقلاب که در همه قالبها به ویژه غزل سروده شدهاند، عمدتا از وقار و نجابت و ادب شاعرانهای برخوردارند که از این منظر با سرودههای تغزلی عاشقانه پیش از انقلاب تفاوت بارز و محسوس دارند.
4- شعر اجتماعی حوزه دیگر شعر انقلاب اسلامی است. شعر اجتماعی به نیازها، هنجارها و ناهنجارها، بایدها و نبایدها، ارزشها و ضدارزشها، پدیدهها و نهادهای جامعه، به صورت مستقیم و غیرمستقیم میپردازد. این نوع شعر به گونههای مدیحه اجتماعی، نقد اجتماعی، طنز اجتماعی و سوگ اجتماعی دیده میشود. شعر اجتماعی انقلاب اسلامی در دوره هشت سال دفاع مقدس، ستایشگر مردم و حضور مردم در جبهه و منتقد عناصر بیتفاوت و رفاهزده بود . در سالهای پس از دفاع مقدس، «نقد خودی»، نقد عناصر حکومتی و نقد ناهنجاریهای اجتماعی در شعر، رشد کمّی و کیفی یافته است.
5- شعر جهانی انقلاب اسلامی، یکی از شاخههای بارور شعر امروز است. شاعران انقلاب، فراتر از دغدغههای وطنی و درونی، نسبت به رخدادها، دردمندیها و مشکلات دیگر ملتها، همدردی و همراهی نشان دادهاند. همدردی و همراهی با مردم فلسطین و تخطئه و محکومیت غاصبان قدس، سرودههای فراوان و حتی مجموعه شعرهای مستقلی را سبب شده است. رویدادهای جهانی مانند قتلعام مردم بوسنی و هرزگوین توسط صربها، قتلعام مردم افغانستان و عراق توسط سربازان آمریکایی و بیداری اسلامی در مناطقی چون بحرین، مصر، یمن، تونس، مصر و حرکتهای ضدسرمایهداری در آمریکا و غرب، شاعران انقلاب اسلامی را برانگیخته تا در این زمینهها به سرودن بپردازند. پیامهای جهانی مانند عدالت، صلح، کرامت انسانی و آزادی نیز مقولههای شعر جهانی هستند که در شعر شاعران انقلاب حضور چشمگیر داشته و دارند.
6- شعر حکمی - فلسفی، تعلیمی - آموزشی از گونههای دیگر انقلاب اسلامی است. این سرودهها در پی تربیت و رشد معنوی و روحی جامعهاند. در عصر انقلاب، هر چه به دهههای دم و سوم نزدیکتر میشویم، این گونههای شعری رنگ و فروغ بیشتر مییابند و نه تنها شاعران نسل پیشین و شاعران نسل اول، که شاعران جوان به سرودن آنها اقبال و علاقه نشان میدهند. نمود شعر حکمی - تعلیمی در شعر شاعران حوزوی محسوستر است.
7- شعر طنز، از شاخههای فعال شعر انقلاب است. طنزگویی و طنزسرایی هر چند در همه گونههای پیشگفته مشاهده میشود، اما شعر مستقل طنز، حتی دفترهای مستقل طنز شعری، هر چند پیشتر میرویم فراوانتر میشوند. طنز کیومرث صابری (گل آقا) که از روزنامه اطلاعات با عنوان «دو کلمه حرف حساب» آغاز و سپس به مجله گل آقا رسید و طیفی از شاعران و نویسندگان را برانگیخت تا طنزی موقر و فاخر را رقم بزنند، از درخشانترین جریانهای طنز انقلاب اسلامی محسوب میشود. طنز انقلاب همانگونه که پیشتر آمد، به رغم نقد بیپروا و جسورانه، نجیب و موقر و مؤدبانه است.
8- شعر کودک و نوجوان انقلاب از شاخههای بارور شعر انقلاب است. رشد کمّی و کیفی، چاپ صدها مجموعه شعر ویژه کودکان و نوجوانان، ارتقا و بهبود کیفیت کتابهای کودکان به اعتبار صوری و محتوایی، فصل درخشانی را در این حوزه رقم زده است. در کنار فعالیت شاعران کودک و نوجوان، چاپ کتابهای شعری که خود کودکان و نوجوانان سرودهاند، از ابعاد دیگر رشد این گونه شعری است. این شاخه شعر انقلاب نیازمند اعتنا و توجه بیشتر است تا مفاهیم و ارزشهای انقلاب اسلامی به نسل کودک و نوجوان منتقل شود. توجه به شعر کودک که متضمن مفاهیم حکمت اسلامی و حکمت سیاسی باشد، به نظر ما یکی از کارهای لازم است و امروز یک مقداری جایش خالی است. شعر کودک و کتاب کودک و نوجوان از جمله بخشهای مهمی است که امروز مورد توجه است.
ادبیات داستانی انقلاب اسلامی
ادبیات داستانی، پس از شعر که سنتیترین و پیشینه دارترین گونه ادبی ایران است، از نظرگاه گسترده، عمق، تولید، آموزش و رقابت، جایگاه ویژهای در میان گونههای ادبی انقلاب اسلامی یافته است. ادبیات داستانی عصر انقلاب، با هویت اسلامی - ایرانی و با تحول در حوزه مضمون و محتوا و پاسداشت هویت دینی و ملی با رویکردی واقعگرایانه ولادت و رشد یافت. ادبیات داستانی شبه روشنفکری و مطرح ما در قبل از انقلاب، با وجود خلق آثاری بعضا چشمگیر و قابل توجه - به تناسب زمان خود - ادبیاتی بیهویت و اگر درستتر و صریحتر بگوییم غربزده یا شرقزده و مملو از و ابستگی ، سرسپردگی با خودباختگی در برابر آن فرهنگ بود.
نویسندگان جوان انقلاب در آغاز به سبب ناپختگی، آغاز راه و نیاز شدید جامعه و عرضه شتابزده، کمتر به ساختار داستان و بیشتر به محتوا و موضوع و درونمایه میاندیشیدند؛ درونمایه داستانها، ارزشها و هنجارهای دینی و انقلابی مانند ستمستیزی، عدالتخواهی، فداکاری و پاکبازی، رشادت و شهادتطلبی، عرفان و اخلاق، وحدت و همبستگی و یکدلی و همدردی با دردمندان و نیازمندان و پرهیز از سستی و بیتفاوتی بود.
در ادبیات داستانی پس از انقلاب - آن چنان که اقتضای انقلاب با چنین ابعاد عظیم بود - موجی تازه پدید آمد. به این ترتیب که، در ابتدا تحتتأثیر تحول بنیادینی که در تمامی مبانی معنوی و مادی کشور در حال رخ نمودن بود، معدودی از نویسندگان نسل پیشین و جمعی از نویسندگان نسل انقلاب بر آن شدند تا ضمن بهرهگیری متناسب از همه فنون تجربه شده در عرصه ادبیات داستانی جهان - که اساس آنها، میراث مشترک بشری در طول تاریخ است و ایران نیز به عنوان یکی از کهنترین تمدنها و فرهنگها، سهم عظیمی در آن دارد - به کاوش در میراثهای کهن داستان ملی و دینی کشور نیز بپردازند و از تلفیق و ترکیب حسابشده آن شگردها، گونهای داستان ایرانی را پی بریزند. در کنار این تکاپو یا از جلوههای این تکاپو، بهرهگیری از داستانهای قرآنی، حوادث تاریخی اسلام و زندگی شخصیتهای بزرگ دینی بود که در ادبیات داستانی این روزگار به ویژه ادبیات کودک و نوجوان حضور و ظهور چشمگیر یافت.
ادبیات داستانی انقلاب، همچون دیگر حوزهها و گونههای ادبی، با فاصله زمانی اندک در سال 1359 به مقوله جنگ و دفاع مقدس رسید که این رخدادها خود در باروری ادبیات داستانی نقش و تأثیر بسزا گذاشت و بعد از جنگ و حتی تا به امروز، سهم عمده ادبیات داستانی انقلاب به این پدیده و مسائل جانبی آن اختصاص دارد که باید همچنان پوینده و زایا به پیش برود. اعتقاد من این است که ما هر چه برای دوره دفاع مقدس سرمایهگذاری و کار کنیم زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره خیلی گسترده و وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفاده خوب و درخوری نشده، البته کتابهای خوبی نوشته شده،لکن این رشته باید استمرار پیدا کند.
ادبیات داستانی دفاع مقدس به طو ر مستقیم و غیرمستقیم به مسائل دفاع مقدس و پس از آن مانند شهادت، اسارت، مسائل خانوادگی جنگ، آوارگی، ارزشهای اعتقادی و انقلابی، آسیبهای اجتماعی - روانی و دیگر عوارض جنگ و رشادت و ایثار رزمندگان و بمباران و موشکبارانها میپردازد. این نکته را نباید ناگفته گذاشت که برخی داستاننویسان نیز کوشیدند که با طرح عوامل فساد در جامعه، آوارگیها، ماتم و زاریها، استیصال و درماندگی، دزدی و فحشا، جنگ - البته دفاع مقدس - را تخطئه و محکوم کنند و رویه دیگر جنگ (دفاع مقدس) را که عزتآفرینی، دفاع از حق و حفظ مرزها، شکست دشمن و رسیدن به خودباوری است نادیده بگیرند.
ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، محدود به دفاع مقدس نمانده است؛ در دهههای هفتاد و هشتاد، پرداختن به مسائل دوره پهلوی مانند مبارزات سیاسی، زندان، عناصر حکومتی و سلطنتی و نیز موضوعات اجتماعی، سیاسی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی و خانوادگی زمینهساز خلق رمانها و داستانهای بلند و کوتاه فراوان شده است.
در بهرهگیری از ادبیات داستانی - به خصوص داستانهای دفاع مقدس - در عرصه ادبیات نمایشی و به شکل مشخص در سینما و تبدیل داستانها به فیلمنامه، تلاشهای اندکی صورت گرفته است و متأسفانه در این زمینه کمکاری شده است.
تا سال 1390، چاپ حدود1160 داستان کوتاه درباره جنگ تحمیلی، 210 داستان بلند و 33 رمان نشاندهنده سهم جدی و مهم داستان دفاع مقدس در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. از سال 1359 تا 1373 بیش از 258 نویسنده از زندگی روزانه در جبههها، عملیات نظامی، جنگ شهرها و کشتهها و ویرانیها، آوارگی مردم جنگ زده و تعارضهای پدید آمده میان مهاجران و مردم شهرهای مهاجرپذیر نوشتند.
در سالهای پس از جنگ تحمیلی، ادبیات داستانی از نظرگاه مضمون و درونمایه، تنوع فراوان یافته است. موضوعات مذهبی، اجتماعی، سیاسی،عاشقانه، عارفانه، تاریخ، فلسفی، مسائل جهانی، ملی، منطقهای، محلی و شخصی و گاه تلفیق چند موضوع در داستانها دیده میشود.
در بیش از سه دهه انقلاب اسلامی (1357-1390)، داستان کوتاه هم به لحاظ کمی و هم کیفی موقعیت و جایگاه بارزتری در مقایسه با رمان و داستان بلند، در ادبیات داستانی عصر انقلاب داشته است. در کنار خلق داستانهای کوتاه، رمانها و داستانهای بلند و در دهه هشتاد داستان کوتاه کوتاه (موسوم به مینیمال) چهره نشان دادهاند.
نکته مهم دیگر در باب ادبیات داستانی انقلاب، حرکت پابهپای نویسندگان داستانی پیش از انقلاب و داستاننویسان غیرانقلابی با داستاننویسان انقلاب است و همین سبب شده است که فضا و بازار داستاننویسی مشحون از داستانهای متضاد و متعارض باشد؛ چاپ داستانهای سطحی عاشقانه شبهعرفانی، تلخ و یأسآمیز در کنار داستانهای عمیق و لطیف اعتقادی، اجتماعی، عاشقانه، عارفانه، به ویژه در حوزه دفاع مقدس در دهه هشتاد بروز و ظهور بیشتر مییابد. در دهه هشتاد و آغاز دهه نود تکاپو در ترجمه برخی آثار داستانی انقلاب از جمله دفاع مقدس به زبانهای دیگر، زمینه تعامل ادبیات ایران با دیگر کشورها و شناساندن ادبیات عصر انقلاب به جهان امروز را فراهم آورده است.
ادبیات داستانی کودک و نوجوان انقلاب اسلامی و در مجموع ادبیات کودک و نوجوان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی رشد چشمگیر داشته است. عناوین کتابهای منتشره درباره ادبیات کودکان و نوجوانان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تا سال 1388، حداقل 144 عنوان است که نسبت به تمام دوران قبل از پیروزی انقلاب دستکم، 1400 درصد رشد را نشان میدهد.
در مجموع ویژگیهای زیر را برای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی میتوان برشمرد.
1- اگر ادبیات داستانی قبل از انقلاب به شدت ترجمه زده، متأثر از ادبیات شرقی (مارکسیستی) و غربی (روشنفکری و شبهروشنفکری) و عمدتا در تقابل با ارزشها، نمادها و نمودهای مذهبی و دینی بود، ادبیات داستانی عصر انقلاب، متأثر از فرهنگ و فضای نو، سرشار از تعالیم دینی - انقلابی و مظاهر فرهنگ شیعی شد، فرهنگ عاشورا و انتظار از آن جملهاند.
2- ادبیات داستانی صبغه بومی و ملی یافت؛ به گونهای که میتوان گفت داستان، ایرانی شد که پیش از این به شدت رنگ و بوی غیرایرانی داشت.
3- به واقعیت زندگی، کنش،باور و منش ایرانی و مردمی نزدیک شد؛ «واقعیت» در ادبیات داستانی عصر انقلاب پررنگتر و بارزتر است.
4- رهایی از کمند تقلید و کوشش در افکندن طرحی نو با بهرهگیری از مایههای فرهنگ دینی و ملی چه در ساختار و چه در محتوای ادبیات داستانی عصر انقلاب مشهود است.
5- در دهه شصت، محتوا بر تکنیک برتری یافت و سپس به ترازمندی و تعادل رسید هر چند در ادامه گاه تکنیکهای داستانی (به ویژه در دهه هشتاد) تفوق و برجستگی یافت، اما کمکم به تعادل میان محتوا و تکنیک نزدیک شد.
6- ابتذال دیروزین به نوعی وقار به ویژه در قلمرو مضامین عاشقانه بدل شد. عفاف و وقار تکنیک جایگزین عریانگویی و بیپردگی شد. موضع ضددینی و اهانت به ارزشها نیز به دفاع و طرح ارزشهای دینی تبدیل شد. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که طرح عریان مسائل جنسی و نیز بیآزرمی در بیان (کاکت) حتی در ادبیات داستانی نسل پیشین که در خارج کشور یا داخل - گسستگان و ناباوران انقلاب - بودند کاهش محسوس یافت.
7- قرابت مقولههای گوناگون و انواع ادبی دیگر با ادبیات داستانی که تلفیق خاطره با داستان،زندگینامه با داستان، داستان با گزارش ، داستان با یادداشت روزانه و... بود گونههایی تازه و نوپدید چون خاطره - داستان،زندگینامه داستانی و گزارش - داستان را سبب شد که این رخداد در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس چشمگیرتر است. به عبارت دیگر از ظرفیتهای ادبی دیگر به نفع داستان بهرهگیری شده یا از ظرفیت داستان، برای پرورش گونههای دیگر ادبی استفاده شده است.
8- جز آن که چهره زن از تصویرها و ترسیمهای تار و تحقیرآمیز گذشته در فضای ادبیات داستانی فاصله گرفت؛ حضور زنان داستاننویس نسل انقلاب که قابل قیاس با قبل از انقلاب نیست، به باروری و رشد و تعالی و تنزیه ادبیات داستانی کمک کرد. این حضور در تمام عرصههای دیگر ادبی نیز بارز است. هماکنون دهها نویسنده زن فقط در حوزه داستاننویسی کودکان و نوجوانان فعالیت دارند.
9- نقد ادبی داستان نیز به سبب برگزاری میزگردهای نقد، نقد داستانها و چاپ کتابهای نقد گسترش و ژرفای فراوان یافته است.
رهبر انقلاب در تفریطها و گاه در سخنان خود کتابهایی را ستودهاند که از جمله آنها کتاب دا ، خا ک های نرم کوشک و بابا نظر است. جز خاطره، زندگینامه، زندگینامه داستانی، سفرنامه، ادبیات نمایشی، یادداشت روزانه، گزارشنویسی، قطعه و نثر ادبی، نامه، پیامک، رایانامه ، کوتاهه نگاریها (جملات کوتاه و زیبا و جذاب و حکیمانه)، از گونههای دیگر ادبی انقلاب اسلامی هستند که هریک نیازمند تحلیل و بررسی و مطالعه مستقل هستند.
ادبیات انقلاب اسلامی،در زمان، فراخنا و زمینه و فضایی که انقلاب همراه خود آورد. مجال تعالی یافت. انقلاب اسلامی هم به اعتبار پویایی و زایایی و سرشاری و هم به اعتبار فضای معنوی و ارزشی که آفرید به باروری و شکوفایی و رشد استعدادهای ادبی کمک کرد و در عرصههای گوناگون ادبی سبب پرورش نویسندگانی شد که در حد نویسندگان درجه یک شناخته شدند. از جمله کارهای مهمی که انقلاب کرده، یکی این است که یک عده عنصر فرهنگی و ادیب و هنرمند و دارای اقتدار فرهنگی تربیت کرده و بحمدا... کم هم نیستند. شعرای زیادی به وجود آمدند؛ داستاننویسان زیادی به وجود آمدند؛ نویسندگان قلمزن دقیق فارسینویس محکمی به وجود آمدند و بحمدا... هستند.
از اول انقلاب تاکنون، سیزده سال گذشته است. شما نگاه کنید ببینید کدام سیزده سال در دوران عمر فرهنگی و تاریخ ی ما توانسته است شخصیتهای درجه یک به وجود آورد؟ البته اینها تا شخصیت درجه یک بشوند، هنوز فاصله دارند؛ اما کسانی که شخصیت درجه یک بشوند، در این مجموعهای که انقلاب پدید آورده، زیادند. مادر میهن ما، در دوران استبدادهای اواخر دوران پادشاهی، سترون و عقیم شده بود. حقیقتا آدمهای بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، به خصو ص در بعضی از رشتههای هنری، پرورش پیدا نمیکردند. لکن امروز میبینیم در میان بچههای جوان ما، سینماگران خوب، نمایشنامهنویسان خوب، کارگردانان خوب، شعرای خوب و داستاننویسان خوب زیادند، انقلاب است که این نیروها را آزاد کرد. هماکنون چندین هزار نویسنده و شاعر مشغول خلق آثار ارجمند هنری و ادبی هستند. نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی را به چند دسته میتوان تقسیم کرد.
1- نویسندگان و شاعرانی که کار ادبی خود را قبل از انقلاب آغاز کرده و با وقوع انقلاب اسلامی، به همراهی و همدلی با آن پرداختند. شاعران و نویسندگانی چون حمید سبزواری، مشفق کاشانی، طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، مهرداد اوستا و محمود حکیمی، ناصر ایرانی، محمود گلابدره ای از آن جملهاند. کسانی را داشتیم که به این هجمه پیوستند. البته نمیتوانم بگویم که در میان این چهرهها کسانی هم بودند که از هجمه مقابل به این هجمه آمدند.
2- نویسندگان و شاعرانی که درخشش ادبی آنان متعلق به عصر انقلاب است، هر چند پیش از انقلاب نیز اندک آثار ادبی داشتهاند. نسل اول شاخص و تأثیرگذار انقلاب در حوزه ادبیات را همین چهرهها تشکیل می دهند . شاعرانی چون سلمان هراتی، نصرالله مردانی، احمد عزیزی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، محمدرضا عبدالملکیان، سپیده کاشانی و داستاننویسانی چون محمد رضا سرشار، ابراهیم حسنبیگی، قاسمعلی فراست، مهدی شجاعی، امیرحسین فردی، زهرا زواریان ، جهانگیر خسروشاهی، داوود غفارزادگان، راضیه تجار، علی مؤذنی و احمد غلامی.
3- نویسندگان و شاعران نسل دوم که پس از نسل اول درخشیدند و جایگاه و پایگاه ادبی یافتند، شاعرانی چون علیرضا قزوه ، سعید بیابانکی، ناصر فیض، زکریا اخلاقی و داستاننویسانی چون محمدرضا بایرامی، منیژه آرمین، داوود امیریان، محمدرضا کاتب، احمد دهقان و رضا امیرخانی.
هماکنون نیز بسیار شاعران و نویسندگان هستند که به عنوان نسل سوم در حوزههای گوناگون ادبی آثار قابل اعتنایی را رقم زدهاند و میزنند.
انتهای پیام/