نشست «بررسی چالشهای انقلاب اسلامی در دهه پنجم»-2؛
آزادی و استقلال تفکیک ناپذیرند/ دلیلی بر اصالت آزادی نداریم
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - محمدصادق کوشکی گفت: منظور مردم از آزادی، استقلال و نفی سلطه گری بیگانه و نفی استبداد سیاسی و حق تعیین سرنوشت و جمهوریت در چهارچوب دیانت بود.
تبسم مهر - محمدصادق کوشکی گفت: منظور مردم از آزادی، استقلال و نفی سلطه گری بیگانه و نفی استبداد سیاسی و حق تعیین سرنوشت و جمهوریت در چهارچوب دیانت بود.
به گزارش خبرنگار مهر ، نشست دوم از سلسله نشستهای «بررسی چالشهای انقلاب اسلامی در دهه پنجم» سه شنبه 23 بهمن ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست محمد صادق کوشکی و محمود صادقی به سخنرانی پرداختند.
آزادی یک واژه وارداتی در جامعه ماست
محمد صادق کوشکی در ابتدای این نشست گفت: در ابتدا باید پیرامون واژه آزادی مفهوم شناسی انجام دهیم. آزادی یک واژه وارداتی در جامعه ماست. قبل از ورود مدرنیته به ایران این مفهوم را به معنایی که امروز مصطلح است نداشتیم. تا پیش از دوران قاجار، آزاد بودن در مقابل بردگی معنا داشت. همچنین گاهی یک مفهوم ارزشی منفی در چهارچوب تفکر دینی داشت، به معنای این که کسی بنده خداوند نیست. گاهی هم به معنای کسی که در حبس نیست استفاده میشده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سپس عنوان کرد: از عصر قاجار به امروز واژه لاتین لیبرته و مشتقات آن به آزادی ترجمه شد در نتیجه گاهی خلطی صورت میگیرد. مثلاً وقتی از حریت صحبت میکنیم آن را به آزادگی ترجمه میکنیم و احرار را به آزادگان ترجمه میکنیم. در پاریس بارها از امام در مورد آزادی پرسیده شد و ایشان میفرمودند آزادی یعنی آزادی از بند دولتهای استکباری؛ یعنی دقیقاً به معنای کسب استقلال.
وی افزود: وقتی در نیمه دوم سال 57 مطبوعات از آزادی صحبت میکردند منظورشان عدم دخالت و اختناق ساواک بود. کسانی مثل جبهه ملی و ... منظورشان از آزادی را به معنای آن چه که در اساس تمدنی آن بود - یعنی لیبرته - جستجو میکردند. در نتیجه با اصل ولایت فقیه مخالفت کردند چون آن را محدود کننده لیبرته میدانستند. چپها هم آزادی از امپریالیسم و آزادی برای طبقه کارگر را مورد توجه داشتند. اما منظور مردم از آزادی، استقلال و نفی سلطه گری بیگانه و نفی استبداد سیاسی و حق تعیین سرنوشت و جمهوریت در چهارچوب دیانت بود.
محمد صادق کوشکی ادامه داد: جهان بینی امام و شاگردان ایشان از پنجره دیانت شان بود. دین در یک جاهایی حق انتخاب برای انسان متصور است. در پذیرش دین اجبار نیست و برای انتخاب راه انسان مختار است. یا در اصول اعتقادات پذیرش تقلید اصلاً متصور نیست. مثلاً از لحاظ فقهی مورد پذیرش نیست که کسی بگوید من توحید را بر اساس تقلید میپذیرم. بعد از پذیرش دین هم حق انتخاب وجود دارد. همان طور که قرآن میگوید گاهی کسی ایمان میآورد و پس از آن کفر میورزد و ممکن است افراد چنین مراحلی را طی بکنند. اما این که ما مفهومی برابر نهاد لیبرته در دین داشته باشیم این گونه نیست. این که انسان بر اساس قرارداد اجتماعی برای خود آن چنان که میپسندد محدوده تعیین کند چنین اختیاری برای انسان تحت عنوان ارزشی به نام آزادی پیش بینی نشده است. تقوای انسان در این است که میل خود را کنار بگذارد و آن چه که مد نظر دین و پیامبر است را بپذیرد.
تنزل جایگاه رفیع آزادی
محمود صادقی در ادامه اظهار داشت: گاهی به طنز گفته میشود که ما در انقلاب میدانستیم چه نمیخواهیم اما نمیدانستیم چه میخواهیم. پاسخ این حرف این است که یک سال بعد از انقلاب در قالب قانون اساسی به تفصیل روشن کرده ایم که چه میخواهیم. وقتی به قانون اساسی رجوع میکنیم میبینیم که منظور از آزادی، نفی استبداد اعم از فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان بوده است.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی افزود: در اصل سوم قانون اساسی که در قالب 16 بند وظایف دولت را ترسیم میکند در بند 6 محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی را بیان میکند. در بندهای بعدی آزادیهای اجتماعی و مشارکت مردم را مورد توجه قرار میدهد. در قانون در کنار نفی استعمار خارجی، استبداد و خودکامگی داخلی هم نفی میشود. اگر آزادی را به معنای استقلال بخواهیم مطرح کنیم تنزل جایگاه رفیع آزادی است.
محمود صادقی اضافه کرد: شعار ما در انقلاب، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود که میبینیم آزادی یک هدف بود و استقلال هدف دیگر. ما مفاهیم مشابه لیبرته در دین داریم؛ آن جایی که میفرماید بنده و عبد دیگری نباش و خداوند تو را آزاد آفریده است. آزادی از نگاه فلسفی و کلامی یک مفهوم دارد و از لحاظ حقوقی و سیاسی مفهوم دیگری. وقتی آزادی را در مقابل جبر مطرح میکنیم نگاه مان کلامی است. در بحث آزادی تکوینی و این که انسان در خلقت آزاد است یا خیر در کلام سه نحله اشاعره، معتزله و امامیه وجود دارد. اشاعره قائل به جبر، معتزله قائل به تفویض و امامیه هم امر بین الامرین را معتقد هستند.
آزادی هیچ کجا مطلق نیست و قید دارد از جمله در لیبرالیسم
وی خاطرنشان کرد: از لحاظ حقوقی قید و بندهای انسان نیاز به دلیل دارد. انسان آزاد است و قائده لا ضرر و لا ضرار به این آزادی حد میزند. در نگاه غربی هم گفته میشود که آزادی فرد تا جایی قابل پذیرش است که به آزادی دیگران لطمه نزند. به نظر میرسد این نگاه مورد وفاق اندیشههای مختلف است. البته وجه ممیزه ای که در اسلام وجود دارد که شهید بهشتی در یکی از مناظرات شان به خوبی بیان کرده اند این است که ایشان بعد از مطرح کردن 6 بند میگویند آزادی هیچ کجا مطلق نیست و قید دارد از جمله در لیبرالیسم. حدهایی مثل امنیت، نظم، منافع عمومی، لطمه زدن به آزادی دیگران و ... مطرح است.
محمود صادقی در ادامه گفت: مرحوم بهشتی میگویند محدودیت هایی که در نظام اسلامی مطرح میشود دو ریشه دارد: یکی لطمه نزدن به آزادی دیگران، که این قید در لیبرالیسم وجود دارد اگرچه به آن عمل نمیکنند و دوم آزادی هایی است که محیط را فاسد میکند و زمینهها را برای رشد فساد در جامعه فراهم میکند. یعنی به انسان اجازه نمیدهد مطابق میل و هوی و هوس و هر طور که میخواهد زندگی کند. به یک معنا انسان علاوه بر آزادی دیگران به آزادی خود نیز نباید لطمه بزند. مهمترین چالش ما نحوه بیان همین قید دوم است. چگونه باید این قیود را بیان کنیم که عملاً منجر به سلب آزادی نشود؟ شهید بهشتی با بحث از ماهیت انسان و نگاه اسلام به انسان بحث آزادی را شروع میکنند. در دانشگاه تربیت مدرس در سال 78 از زبان مقام معظم رهبری شنیدم که فرمودند استبداد، ضد استعداد است. هر جا استبداد است شکوفایی استعداد نیست.
وی ادامه داد: به آزادی مطلق اعتقاد ندارم که البته هیچ کجا وجود ندارد اما از این طرف هم نباید این قدر قیدها را زیاد کنیم که آزادی از بین برود. اصل بر آزادی است. در اصل برائت گفته میشود همه بی گناه هستند مگر این که خلافش اثبات شود. در این اصل این نکته وجود دارد که هیچ تکلیفی نداریم مگر این که دلیلی برای تکلیف وجود داشته باشد. قید و بندها همه بر خلاف اصل هستند مگر این که دلیلی برایشان وجود داشته باشد.
در اسلام دلیلی برای اصالت آزادی نداریم
محمد صادق کوشکی سپس گفت: عرض بنده این نبود که تنها برابر نهاد آزادی، استقلال است. عرض من این بود که یکی از تأکیدهای اصلی امام این بود که آزادی را استقلال از استبدادهای بیرونی مطرح کردند. این که در اسلام اصالت با آزادی است دلیل برایش نداریم. برای اصالت اباحه و حلیت نکاتی داریم اما برای آزادی چنین چیزی نداریم که بگوییم تو آزادی مگر آن که محدود شوی. از طرفی حریت در اسلام مصادف با لیبرته نیست. نباید تفکر این همانی داشته باشیم چون از لحاظ روشی نمیتوان مفهومی که متعلق به بعد از مدرن است را به اسلام نسبت داد.
وی خاطرنشان کرد: تا امروز اصول قانون اساسی تبدیل به قوانین عادی کابردی نشده اند. مثل حق آزادی تجمعات که گفته شده مخل مبانی اسلام و امنیت نباید باشند. اما میتوان تجمعات بی شماری را شکل داد که مخل مبانی اسلام و امنیت نباشد اما به شدت مخل امنیت و زندگی مردم باشد. مثل تجمع برای طرفداری از یک تیم فوتبال یا ... . باید این قوانین را کاربردی و منطبق بر زمان میکردیم. گفته شده مجوز از وزارت کشور نیاز است اما گفته نشده که اگر وزارت کشور مجوز نداد، به گونه ای که منع نکرد اما پاسخی هم به درخواست نداد، چه باید کرد؟
محمد صادق کوشکی همچنین گفت: اصول مربوط به آزادی در قانون اساسی تا امروز عملاً بر زمین مانده است و هر کس با سلیقه خود عمل میکند. در تمدن غرب مدام تفاسیر نظری و فلسفی از آزادی به روز میشود و بر اساس آن قوانین تعریف میشود. ما هم باید یک چنین روزآمدی را داشته باشیم. تفاوتهای آزادی در نگاه اسلام با لیبرالیسم خیلی بیشتر از شباهت هاست. مثلاً در برخی کشورها میبینیم که اتونازی ممنوع است. پارلمانهای اروپایی الان به شدت گرفتار این اند که آیا انسان حق دارد مجوز مرگ خود را صادر کند و هنوز هم به نتیجه قطعی نرسیده اند. حال آن که فرد به کسی آسیب نمیزند و در حال بلوغ عقلی چنین تصمیمی میگیرد.
وی افزود: برخی چیزها در تفکر لیبرته، آزادی و حق است اما در تفکر اسلامی تکلیف است. مثلاً در برخی اندیشهها نقد حاکمان حق است و میتوان آن را انجام داد اما در تفکر اسلامی این نقد تکلیف شرعی است. از طرفی خداوند برای این مسأله مصونیت هم قائل است یعنی حقی برای حکومت برای مجازات این فرد و جرم انگاری قائل نیست. در اسلام آزادی بدون مسئولیت نداریم و حتی حق انتخابی قرار داده شده است و باید پاسخ گویی هم نسبت به آن وجود داشته باشد و عواقب آن پذیرفته شود.
محمد صادق کوشکی خاطرنشان کرد: این که در اسلام آزادی اصل است را آقای دکتر صادقی میتوانند به عنوان اصول موضوعه خودشان به علم اصول اضافه کنند. اگر بگوییم آزادی در انسان اصل است بر این اساس که «الناس مسلطون علی انفسهم» باید دید حوزه انفس تا کجاست؟ انسان دین دار محدودیت هایی را پذیرفته و آنها را در جهت آزادی و رشد خود میداند. من از آن روز که در بند تو ام آزادم. در قرآن میفرماید: إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ. یعنی حتی خیالات انسان هم آزاد نیست و باید اگر منجر به گناه میشود آن را مهار کرد. اگر ما آزادی را اصل اصلی بگوییم این رویکرد محصولاتی دارد که آنها را نمیتوانیم توجیه کنیم.
وی اضافه کرد: یکی از مسئولین اخیراً گفته که انسان برای نوع پوشش خود آزاد است. از کجای قانون اساسی ما چنین تفسیری بر میآید؟ در محدوده شخصی این را میتوان گفت. اما این را به جامعه تسری دادن قطعاً درک غلط از آزادی است. اگر ما واژه آزادی را مرتباً به دین نسبت دهیم این خلط مبحث و مغالطه اتفاق میافتد که کسی بگوید چرا کسی حق انتخاب پوشش خود را ندارد و این را به دین نسبت دهد با این استدلال که در دین، اصل بر آزادی است.
رواداری و روح آزادی موجب شده که تمدن اسلامی پیشرفت کرده است
محمود صادقی سپس عنوان کرد: در قاعده تسلیط مردم مسلط بر مال و جان خودشان عنوان شده اند و اختیار دارند. یعنی همه گونه تصرفی میتوانند بکنند اما قید دارد. مثل قیدی به نام قاعده لا ضرر که هم نباید انسان به خود ضرر برساند و هم به دیگران. شهید مطهری میگویند اندیشههای لیبرالیستی در اسلام به وفور دیده میشود با یک وجوه ممیزه. من نمیگویم انسان در اسلام آزاد است و هیچ قید و بندی ندارد. در کتاب رسائل شیخ انصاری به اصل برائت اشاره میکند و میگوید که برای ایجاد تکلیف باید دلیل عقلانی وجود داشته باشد.
وی همچنین گفت: در اسلام اصل بر طهارت و حلیت است اما ما این اصل را برعکس کرده ایم. مبنای حقوقی پیشرفت ما در سلولهای بنیادی همین اصل برائت است. در بحث کلونینگ و شبیه سازی انسان از 12 مرجع تقلید استفتاء کردم و اکثرشان بر اصل برائت استناد کردند و گفتند دلیلی برای حرمت این مسأله وجود ندارد. رهبری هم همین نظر را دارند و همین باعث شده در حوزه ژنتیک از لحاظ حقوقی و فقهی پیشرفت کنیم. کلونینگ را کلیسای کاتولیک هم اجازه نداده است.
رمز شکوفایی تمدن غربی در آزادی است
محمود صادقی افزود: رواداری و پذیرش افکار و عقاید دیگران و روح آزادی موجب شده که تمدن اسلامی پیشرفت کرده است. رمز شکوفایی تمدن غربی هم در آزادی است. این که انسان در فکر، عقیده، بیان و نقد در مورد حکومت و نهادهای سیاسی حق نقد دارد موجب رشد و تکامل انسان میشود. این به هیچ وجه به این معنا نیست که این آزادی قید ندارد. به هیچ وجه من نمیگویم این آزادی غیر مسئولانه باشد. در تفکر غرب Liberty و Freedom از هم جدا میشود. Freedom آزادی مطلق و غیر مسئولانه عنوان میشود و Liberty آزادی ای است که محدود است به رعایت حقوق دیگران؛ یعنی آزادی تا جایی که به دیگران لطمه نزند.
ساختار آزادی در اندیشه اسلامی با تمدن غرب متفاوت است
محمد صادق کوشکی در ادامه عنوان کرد: ساختار آزادی در اندیشه اسلامی با تمدن غرب متفاوت است. در این زمینه اشاره بر ترجیح یا تسخیر دیگری نداشتم. منشأ لیبرته توافق جمعی است ولی در اندیشه اسلامی صرف اجماع نظر به معنای آزاد یا ممنوع بودن امری نیست. اجماع در مسایلی است که به اصطلاح منطقه الفراغ است یعنی آن جایی که دین دست ما را باز گذاشته است. ما باید برای آزادی اندیشه تمرین کنیم چون عموماً تجربه آن را نداریم. در غیر این صورت تمدن سازی و رسیدن به یک حیات مدنی نخواهیم داشت. اما آزادی اندیشه مربوط به اندیشه ورزان است و یک استانداردهایی برای اندیشه ورزی است. این مسأله بیش از این که دست پارلمان باشد در اختیار خود اندیشه ورزان است.
وی خاطرنشان کرد: ما در موضوعات کلان در بین اندیشمندان و سیاست ورزان مان دچار یک توافق نیستم که نیاز به گفتگو در این زمینهها داریم. با سرافرازی اعلام میکنیم که رواداری و تحمل در بحث اندیشه یکی از مشخصات اندیشه ماست. در ابتدای هر رساله گفته میشود تا مکلف خودش توحید را درک نکند نمیتواند وارد مباحث بعدی شود. شبیه سازی انسان و بحث سلولهای بنیادی تفاوت هایی دارد. خلق انسان جدید با شبیه سازی مورد مجادله فقهی است. اما شبیه سازی در بحث سلولهای بنیادی برای مثلاً ترمیم قلب خوب است و پیشرفت هایی در این زمینه داشته ایم. در شبیه سازی حیوانات هم چون اغراض مفید و معقول دارد در فقه شیعی مجاز دانسته شده اما در کلیسای کاتولیک آن را دخالت در خلقت میدانند و موافق آن نیستند.
محمد صادق کوشکی افزود: توقع داشتم آقای صادقی بحث کم کاری دولت و مجلس در راستای تدوین اصول قانون اساسی به قوانین به روز و کاربردی را توضیح دهند. مثل بحثی که برخی تجمعات میتواند مخل اسلام و امنیت نباشد اما مخل آرامش و امنیت و زندگی مردم باشد. اصل 27 قانون اساسی باید تبدیل به یک اصل روزآمد و شفاف شود. یا این که آیا پویشهای فضای مجازی را میتوان مشمول این تجمعات دانست و کمبودهایی از این قبیل که نیاز است مورد توجه قرار گیرد و الا فرصتها را از دست خواهیم داد.
محمود صادقی گفت: یکی دو سال است که قانون نحوه تشکیل اجتماعات را تهیه کرده ایم و در چرخه قانون گذاری است. یا اصل 68 و قانون اصلاح جرم سیاسی که خود بنده طرح اصلاح آن را نوشته ام و در چرخه است. این که آزادی اندیشه صرفاً در حوزه اندیشه ورزان مطرح شود به نظرم مناسب نیست و بهتر است بگذاریم این در میان همه شهروندان وجود داشته باشد؛ البته همان آزادی مسئولانه. یکی از قیود آزادی، استقلال و تمامیت ارضی است. قانون اساسی این را خیلی قشنگتر و مترقیتر بیان میکند و میگوید در جمهوری اسلامی آزادی و وحدت و استقلال و تمامیت ارضی از یکدیگر تفکیک ناپذیر و حفظ آنها بر عهده دولت و آحاد ملت است. هیچ گروهی حق ندارد به بهانه آزادی به این موارد خدشه وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به بهانه استقلال و ...، آزادی را محدود کند.
آزادی و استقلال تفکیک ناپذیرند
وی در انتها عنوان کرد: حربه رژیم شاه این بود که هر حرکت آزادی خواهانه و اعتراضی را متهم به ارتباط به بیگانگان میکرد و برای این که همین مسأله در جمهوری اسلامی باز تولید نشود به صراحت میگویم که آزادی و استقلال تفکیک ناپذیرند. این نظر قانون اساسی و انقلاب است. شهید بهشتی میگفت حفظ این قانون اساسی نیاز به هزینه دادن و ایثارگری دارد. ما جمهوریت را از دل قرآن آورده ایم و نه از غرب و به تعبیر شهید بهشتی یک امر مرکب نیست بلکه بسیط است. نباید قیود را اصل و آزادی را فرع قرار دهیم. آن گونه که من قانون اساسی را میفهمم اصل بر آزادی است.