نشست «جشنواره فیلم فجر و اقتصاد سینمای ایران»/ بخش نخست
چگونه میتوان اعتبار جشنواره را باز گرداند؟
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - جشنواره فجر نمونه شاخصی از وضعیت ملاقات دولت، بازار و علم با یکدیگر در ایران امروز است. نشست «جشنواره فجر و اقتصاد سینمای ایران» فرصتی است برای بررسی این رابطه و پرسیدن از اعتبار ملی و هنری جشنواره فیلم فجر.
تبسم مهر - جشنواره فجر نمونه شاخصی از وضعیت ملاقات دولت، بازار و علم با یکدیگر در ایران امروز است. نشست «جشنواره فجر و اقتصاد سینمای ایران» فرصتی است برای بررسی این رابطه و پرسیدن از اعتبار ملی و هنری جشنواره فیلم فجر.
خبرگزاری فارس، گروه اندیشه: جشنواره فجر نمونه شاخصی از روبرویی دولت، بازار و علم با یکدیگر در ایران امروز است. هر سال این جشنواره پای فیلمهایی را امضا میکند، گروههایی را پیش میکشد و برخی را پس میزند. آیا جشنواره فجر به مسئولیت خود واقف است؟ آیا میتوان از مسئولیت جشنواره فجر سخن گفت؟ آیا جشنواره فجر مسئولیت هنری خود را بجا میآورد؟ آیا تقدیر از فیلمهای موسوم به ارزشی به معنای ادای دین جشنواره به افق ملی و انقلاب اسلامی است؟ جشنواره فجر چنانکه از سخنان مسئولان و مدیران آن پیداست، هرسال بیشتر شبیه یک جشن همگانی و تشریفاتی میشود و در قبلا انتخابهای خود سخن چندانی نمیگوید. در واقع میتوان ادعا کرد جشنواره فجر دست کم سیاست و دستور کار اعلام شدهای غیر از اینکه باید برگزار شود، ندارد. آیا عدم اعلام سیاست معین و جهتگیری درباره جشنواره فجر، روی دیگر نابودی سینمای ایران و بلاتکلیفی دولت در سینما نیست؟ گروه اندیشه فارس، منوچهر شاهسواری تهیهکننده و رئیس خانه سینما، امیر قادری منتقد سینما و سردبیر سایت کافهسینما و سید باقر نبوی پژوهشگر سینما دعوت کرد تا در نشستی به بحث و بررسی درباره اعتبار جشنواره فجر -به عنوان رخدادی حدوداً 37 ساله- از سر مسأله اقتصاد سینما بپردازند. همچنین در این نشست محمدمهدی میرزاییپور به عنوان کارشناس گروه اندیشه به طرح سوأل پرداخت. در ادامه بخش اول این نشست میآید.
جشنواره فجر؛ ملاقات مردم با دولت

میرزاییپور: امروز هنر و علیالخصوص سینما در جهان نقش خودآگاهی ملتها را بر عهده دارند. کشوری که موقعیت ویژهای در این زمینهها ندارد به احتمال قوی درباره موجودیت خودش دچار بحران است. از سوی دیگر شاهدیم که مسائل اساسی درباره دین، سیاست و اجتماع دستمایه ساخت فیلمهای برجستهای قرار میگیرند و این بر اهمیت سینما میافزاید. پس پرسیدن از اعتبار هنری و ملی جشنواره فجر به عنوان مهمترین نقطه سینمای ایران امری خطیر و اساسی است. آیا جشنواره فجر نقطهی نشان داده شدن سینمای ایران و شناختن آن و روشن شدن مسیر آینده است؟ آیا سینمای ایران به راستی در جشنواره فجر به آزمون در میآید و سنجیده میشود؟
شاهسواری: سینما مانند هر پدیده جهان امروز که ابعاد در همتنیده تجاری، صنعتی و هنری توأمان دارد امری اجتنابناپذیر است. اما سینمای ایران به جهاتی یکتاست. امری که ویژه است اقتضائات خودش را دارد. سینمای ایران محل بروز صدا و تصویر ملت ایران است چه بخواهیم چه نخواهیم. این وجهی غرورآمیز دارد. البته امکان دارد گفته شود این صدا و تصویر همه ملت ایران نیست. اما در جهان فعلی اگر صدا و تصویر نداشته باشید حتماً حاشیهنشین جهان هستید. اگر صدا و تصویر داشتید در تقریر جهان پیرامونتان دارید تحول ایجاد میکنید.
نسبت مستقیمی که سینمای ایران با انقلاب دارد را نمیتوانیم منکر شویم. چرا که دو تحول مهم و بسیار بزرگ به نام انقلاب و جنگ همزمان برای ما رخ داد. در هر کشوری این سرعت تحولات شدید بوجود بیاید سینما تعطیل میشود ولی ما اینگونه نشدیم. سینمای ایران در دوران جنگ توانست در مناطق جنگی فیلم راجع به جنگ بسازد. در همان دوران ما فیلم کمدی و فیلم کودک داریم چرا که اجازه ندادیم زندگی تعطیل شود. فکر نکردیم اگر جنگ است کسی نباید بخندد، عاشق بشود و زندگی کند.
اما جشنواره که سال 61 اولین دوره خودش را داشت موجب چندین فایده شد که باید به آنها اهمیت بدهیم. مهمترین خصوصیت جشنواره هم این بود که توانست رابطه بین مردم، سینماگران و حاکمیت را برقرار کند. البته مسأله رابطه با منتقدان هم جدی است که امروز متأسفانه کمرنگ شده است. به تدریج کار به جایی رسیده که استقبال از جشنواره فجر به موقعیت حیرتآوری رسیده است.
میرزاییپور: در حال حاضر اینطور است که خیلی از بازیگران و کارگردانان بزرگ از اینکه فیلمشان نباشد یا خودشان نباشند اتفاقاً ابراز خرسندی میکنند و میگویند که جشنواره اعتبار سابق خودش را ندارد. الان میتوان پرسید؛ هدف جشنواره چیست و قرار است در نهایت چه کند؟
قادری: از آنجا که سینما پیرو اقتصاد است، در حال حاضر مربوط به گروههای خاص میشود ما نتوانستهایم هیچکدام از این پدیدهها را در قلب مردم نفوذ دهیم. اینکه در طول سال 10 الی 15 درصد مردم به سینما میروند یک نشانه است. آنچه که من همیشه مطرح کردم این است که از طریق اقتصاد است که میشود این پدیده را همهگیر کرد. جشنواره فجر تنها دستگیره مردم است برای شکستن انحصار گروههای خاص و ورود به فرهنگ عمومی از طریق سینما. سایت ما به عنوان نمونه، تنها جایی که مجبور است با دولت طرف شود، همین جشنواره و گرفتن کارتهای جشنواره است.
جشنواره لنگه کفشی است در بیابان!
میرزاییپور: اگر جشنواره به این وضع میافتد که کارتهای خودش را به عنوان امتیاز استفاده میکند آیا یک نشانه نیست؟ آیا میشود گفت که جشنواره در حال تبدیل شدن به یک تشریفات است؟ حتی آیا میتوان گفت استقبال رسانههای مختلف با گرایشهای مختلف خود از رضایت به تداوم فضای مبتذل موجود است، که میتوانند هر یک به طریقی از آن بهره ببرند؟

قادری: کماکان فکر میکنم خود جشنواره واقعه مهمی است و به همین دلیل اغلب سینماگران تلاش میکنند در آن به هر ترتیب حضور داشته باشند.
نبوی: من گمان میکنم؛ همواره بعد از برگزاری جشنواره دو دسته اعتراض نسبت به آن وجود دارد. یکی اعتراضهای تخصصی سینمایی است؛ مثل اعتراض به انتخاب نامزدها و برندگان جوایز و اینها. دستهی دیگر اعتراضهای ایدئولوژیک و سیاسی است. اعتراضهای کلی نظیر اینکه نسبت جشنواره فجر با انقلاب اسلامی چیست؟ که منظور این است که نسبتی ندارد. این مخصوص جناح خاصی هم نیست. سال گذشته گزارشی از سوی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری منتشر شد در این باره که محتوای فیلمهای جشنواره فلان درصد خیانت دارد و ... گزارش به طور کل متعرض فیلمهای جشنواره و بلکه کل سینمای ایران شده بود. به نظر من هر دوی این دیدگاهها رسمیت دارند و باید جدی گرفته شوند.
من البته طرفدار دیدگاه تخصصی سینماییام و فکر میکنم جشنواره باید اعتبارش را از آنجا که یک جشنواره سینمایی است بگیرد. اتفاقاً همان بخش است که مغشوش شده و از همان جهت است که فکر میکنم باید راجع به جشنوارهای که داریم بحث کنیم و فکری اساسی برداریم. یک طرف ماجرا، رویکرد سیاسی و ملی است و یک طرف هم اهالی سینما هستند که مستقیماً طرف جشنوارهاند. هر دو این گفتارها وجهی از سینما را به ما یادآوری میکنند که نمیتوانیم زمینشان بگذاریم. این دو تا در جشنواره فیلم فجر به هم میرسند. اما پس از دورهی اول برزگزاری جشنواره یعنی زمان دبیری آقای بهشتی گفتاری که قوام و انسجامی به جشنواره میداد از بین رفت و جشنواره تضعیف شد. آن نقطه همان است که جشنواره مدام تاکید میکند؛ من هیچ موضعی ندارم. حتی مسئولیت جوایز را هم کسی به عهده نمیگیری به لحاظ هنری و سینمایی.
قادری: به هر حال این یک حداقل است و این تنها لنگهکفشی است که در این بیابان داریم.
میرزاییپور: همین ادعا که جشنواره فجر رابطه حاکمیت با مردم است کاملاً قابل مناقشه است. اینکه جشنواره نتوانسته مردم را بدست بیاورد نشانه است. هر اصطکاک و تماسی به معنای ملاقات و گفتن و شنیدن نیست. گاه دو نفر یکدیگر را در یک مهمانی میبینند در حالی که علاقهای به دیدار هم ندارند.
باج دادن به جای سیاستگذاری
نبوی: من اتفاقا فک میکنم جشنواره یک گسست اساسی با مردم است. یعنی اصلا باجی است که به گروههای خاص داده میشود. آنجایی که حاکمیت میتواند با مردم حرف بزند و زیاد خوب حرف نمیزند تلویزیون است نه جشنواره. به اصطلاح تقسیم جوایز که اصطلاح بیراهی نیست دقت کنید. این اصطلاح گویای درگیری سیاسی است که همواره جشنواره با سینماگران دارد. اساساً معلوم نیست جشنواره چه سیاستی دارد و چه چیزی را دنبال میکند و در نتیجه به سادگی میتواند به این وادی بیفتد و به گروههای خاص باج بدهد. مردمی در کار نیست.

قادری: اگر این را نداشته باشیم هیچ چیز نداریم. یکی انتخابات ریاست جمهوری هر چهار سال است و یکی جشنواره فجر.
نبوی: من فکر میکنم ما هم، تلویزیون و هم سینما را از دست دادهایم. تلویزیون یک جور باج به مردم است و جشنواره باج به یک سری گروههای خاص. همه دوست دارند در جشنواره باشند. آقای باهنر که اصولا با سینما کاری ندارد، به جشنواره میآید و کنار آقای داروغهزاده مینشیند. آن ده روز یک قابی است که همه دوست دارند حاضر شوند ولی این حضور برای سینما نیست. به خاطر تجمع کل رسانههای مملکت در آن نقطه است. این چه معنیای دارد؟ فیلمسازی که میخواهد در جشنواره باشد به دنبال بهرهبرداری از یک رانت رسانهای است نه آنکه لزوماً حرفی داشته باشد.
آیا جشنواره فرصتی برای ارتباط است؟
قادری: جشنواره فجر یک حداقل است و کمال مطلوب نیست. کمال مطلوب این است که هر گروهی اعم از حوزه علمیه، روشنفکری چپ، خانمهای خانهدار و ... هر کدام نماینده خودشان را داشته باشند که برایشان فیلم بسازد. آقای شاهسواری نماینده صنف است و معتقدم این صنف به هر حال از دل گروههای خاص شکل گرفته. فکر میکنم تا وقتی به لحاظ اقتصادی این ارتباط شکل نگیرد و اکران فیلم خارجی نداشته باشیم نمیتوانیم از حاکمیت گروههای خاص در سینما و در هر جای دیگری خارج بشویم. انتخاب اقتصادی مردم باید بگوید کدام فیلم دیده شود.
شاهسواری: من هم معتقدم که باز جشنواره فجر تنها فرصت ارتباط است. کسانی که قدرت تولید این مدل از سینما را ندارند به وسیله فشار سیاسی سعی میکنند دیگران را وادار کنند که در جهت آنها فیلم بسازند. اگر فیلمی هرچند با بودجه اعطایی ساخته شده باشد ولی در بازار موفق نشود اعتبارش را از دست میدهد. در سینمای امروز نمیتوان وارد بازیای شد که میدانید شکست میخورید. به علاوه اینکه در طول این سالیان بخشی از جوایز غلط اعطا شده باشد معنایش این نیست که آن جایزه اعتبارش را از دست داده. این را در اعطای مدرک تحصیلی هم میبینید.
میرزاییپور: اتفاقاً همین باعث شده که آن مدرک تحصیلی دچار خدشه بشود. فقط مسأله اعطای جایزه نیست. نوع برگزاری جشنواره به تدریج خندوانهای شده. در حال حاضر جشنواره از تلویزیون پخش میشود ولی به نظر هیچ تناسبی با بیننده تلویزیون ندارد. بیننده تلویزیون اعتبار خاصی دارد و یک نوع تیپ رسمی و مهم بیننده است. آیا بیننده تلویزیون وقتی میبیند که جایزه به فلان کس داده شد هیجانزده میشود؟

قادری: بله به نظر من هم اصلاً برایش مهم نیست.
میرزاییپور: نه فقط مهم نیست بلکه احساس فاصله میکند و خوشش نمیآید. مسأله اینجاست که آیا ما داریم یک چیزی را با زور رسانهای نمایش میدهیم. در این جلسه باید درباره اقتدار هنری سینمای ایران حرف بزنیم.
همراه اول؛ بزرگترین برنده جشنواره سی و هفتم
نبوی: من اتفاقاً از بعد هنری به جشنواره پرداختم. به شخصه فوقالعاده لذت میبرم از حضور در جشنواره و اتفاق بسیار مهمی در سطح ملی میدانمش ولی معتقدم باید بدستش بیاوریم. بگذارید مثالی بزنم: یک بار من نزد یکی از مسئولان جشنواره رفته بودم و درباره آن حرف میزدیم. ایشان گفت به هر حال جشنواره فجر ده روز حال بخشی از مردم ایران را خوب میکند. من گفتم این همان نقطه رانت است. مدیر جشنواره که میگوید: ده روز بخشی از مردم را راضی کردم، و آقای داروغهزاده که میگوید فقط با 6 میلیارد برگزار کردم یعنی اینکه صرف برگزار شدن جشنواره خودش یک دستآورد است. این حداقلی است و ادامه گفتمانی است که فرهنگ دولتی در کشور ما پدید میآورد. اصلاً مدیر دولتی قصدی ندارد از برگزاری جشنواره! من فکر میکنم بزرگترین برنده جشنواره سی و هفتم همراه اول است نه کس دیگر.
میرزاییپور: به صورت فلسفی وقتی دو نفر با هم وقتی گفتگو میکنند بسیار احتمال دارد که این موجب غفلتشان از جهان شود. ما ممکن است جشنواره فجر داشته باشیم و ناگهان ببینیم سینمای جهان در دست کره و ترکیه است.
زمین سفت اقتصاد فرم را به سینما باز میگرداند
قادری: کاملاً درست اشاره کردید. ولی فراموش نکنیم کره و ترکیه ورود فیلم خارجی را در سطح بالا در خودشان دارند و این بر خلاف چیزی است که سینمای ایران تبلیغ میکند. سینمای ایران به بهانه حفظ فرهنگ داخلی دارد جلوی ورود فیلم خارجی را بگیرد. دقیقاً مثل شرکتهای خودروسازی که منافعشان در این است که خودرو خارجی وارد نشود.
یک مثال بزنم. فیلمی ساخته شده محصول سازمان اوج به نام 23 نفر که اصلاً نیازی ندارد به ارتباط با مردم. 23 نوجوان هستند که عین هم هستند! مگر میشود؟! دو نفر آدم ضعیفتر، قویتر و ... مگر میشود همه عین هم باشند؟ فقط لهجههایشان فرق میکند. 23 نفر نیازی احساس نمیکند که دیگران را بازی بدهد. این را ببرید به کل داستان و تلویزیون هم این را تبلیغ میکند و منتقد تلویزیونی میگوید این شبیه جان فورد و برگمان است.
چرخهای شکل میگیرد. ارشاد مجوز میدهد، اوج پول میدهد، صدا و سیما تأییدش میکند، جشنواره هم که جایزه میدهد، خانه سینما هم چون بدون چالش است تأییدش میکند احتمالاً. در حالی که 23 نفر هیچ جایگاهی در بین مردم پیدا نمیکند. نه خاطره میشود و نه حتی مسأله روز.
میرزاییپور: میفرمایید زمین سفت اقتصاد است که فرم سینما را به آن بر میگرداند.
قادری: بله کاملاً. مثلاً بن هور یک فیلم عمیقاً مسیحی است و اگرچه اطلاع صریح ندارم ولی بعید نیست که جزء سرمایهگذاران این فیلم کلیسا هم باشد. به جای اینکه بگوید مدل فیلم 23 نفر فیلمی میسازم که دلم خوش باشد. رسانهها هم مطالبهگری ندارند چون متصل به همان گروهها هستند.

جشنواره تبدیل به بازی سهمخواهی شده است
میرزاییپور: جشنواره دارد از سرمایه میخورد. جشنواره مسألهای شناخته شده است ولی این سرمایه جشنواره است و از طریق آن میتواند سینمای کشور را به سمتی ببرد. چه دولتی که متولی است چه هیئت داوران و دیگران.
قادری: بله کل این داستان به این صورت درآمده که چه کار کنیم که سرِ منافع این طرف و آن طرف بیکلاه نماند. گرایش به این است که هر کس بیاید سهم خودش را بردارد تا آرام باشد. اما این بازی را دیگر نمیشود ادامهاش داد.
میرزاییپور: من اعتقاد ندارم صحنهای که در حال حاضر با آن مواجهیم حداقلی است. ما در کشورمان بسیار میشنویم که میگویند: به هر حال همین که هست یک حداقلی است! معمولاً در این مواقع در حال عقبگرد هستیم. این مسیر ما را فعالانه ما را از مسیرمان دور میکند.
نبوی: به سازمان سینمایی که گزارش مخارج جشنواره را میدهد باید گفت: مسأله میزان مخارج نیست بلکه پرسش درباره این است که اساساً منظورت از جشنواره چیست؟ سیاستات چیست؟ چرا به این آثار جایزه میدهی به آنها نمیدهی؟ فقدان سیاست یا همان خنثی بودن بیضرر نیست!
میرزاییپور: خنثی بودن خودش سیاستی است.
پایان قسمت اول/