رئیس انجمن شناسی جامعه ایران:
انقلاب اسلامی موجب گسترش طبقه متوسط شهری شد
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - حسین سراج زاده گفت: انقلاب اسلامی با جهتگیریهایی که داشت به گسترش طبقه متوسط شهری کمک و مطالبات آنها را روز به روز برجستهتر کرد.
تبسم مهر - حسین سراج زاده گفت: انقلاب اسلامی با جهتگیریهایی که داشت به گسترش طبقه متوسط شهری کمک و مطالبات آنها را روز به روز برجستهتر کرد.
به گزارش خبرنگار مهر ، نشست همایش یک روزه «خوانش اجتماعی انقلاب اسلامی در چهل سالگی» در دانشگاه تهران برگزار شد .
حسین سراج زاده، رئیس انجمن شناسی جامعه ایران در سخنانی با عنوان جامعه پسا انقلابی و تداوم شکافها و پیوندهای اجتماعی و کوششهای جمعی برای تحقق آنها گفت: چهل سال پیش انقلابی در جامعه ایران رخ داد واین انقلاب حاصل تلاشها و کوششهای جمعی بزرگ برای بخش قابل توجهی از کوششهای جمعی ایران بود که برای تحقق مجموعه ای از آرزوها و آرمانهای بزرگی که در راستای استقلال، آزادی و جمهوریت اسلامی تحقق پیدا میکردند، در اجتماعات بزرگی که آن روزها به خصوص در یکسال آخر منجر به انقلاب شد، تشکیل شد . برای تحقق این آرمانها گویی اکثریت مردم جامعه همت کردند که یک نظام سیاسی دیکتاتوری فردی شبه مدرن به ظاهر قدرتمند را از بین ببرند و در یک جریان انقلابی آن را سرنگون کنند و این اتفاق هم افتاد. علاقهمندم که همه این کوششهای جمعی که برای تحقق این آرمانها صورت گرفته را ارج نهم وهمه کسانی که برای تحقق آن آرمانها کوشش کردند را در نظر بگیرم که طیف گسترده ای از همه اقشار مختلف جامعه شامل نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی با گرایشهای مختلف میشود.
وی افزود: برای اینکه، اکنون جامعه ایران و نظام شکل گرفته در آن و همه پویش هایی که امروز در درون جامعه ایران جریان دارد را برای بهبود شرایط و اوضاع بفهمیم لازم است که نگاهی به گذشته(قبل از انقلاب) بیاندازیم.اولین پرسش در این خصوص این است که چرا کوششهایی که جامعه ایران برای بهبود زندگی جمعی در دهه پنجاه انجام داد و صورت انقلابی گرفت به اصل سرنگونی نظام منجر شد؟
این جامعه شناس تصریح کرد: امروز به خصوص نسلهایی که انقلاب را درک نکردهاند، مرتب از ناکامیها پرسش میکنند و اینکه اصلا شما چرا انقلاب کردید؟ باید دید چرا بخش قابل توجهی به خصوص در سال آخر انقلاب واکثریت بزرگی از نیروهای آن روز جامعه ایران به آن جمعبندی رسیدند که کوششها برای بهبود جامعه باید صورت انقلابی پیدا کند. هر چه بود یک اراده بزرگ جمعی بود و نیروهای مختلف اجتماعی از روشنفکران تا روحانیان در آن درگیر بودند. براساس نظریه چارمز جانسون، در هر جامعه ای، یک نظام تقسیم کار و ارزشی وجود دارد که باید با هم هماهنگ باشند، اگر نظام تقسیم کار به گونه ای باشد که نظام ارزشی آن را حمایت نکند، بحران مشروعیت پیش میآید و آن نظام تقسیم کار باید خود را متناسب با تغییراتی که در نظام ارزشی ایجاد شده، اصلاح کند. اگر این اصلاح صورت نگیرد، در واقع میل به تغییر بنیادین آن نظام در افراد ایجاد میشود و کوششها برای تغییر تبدیل به کوششهای انقلابی میشود. حال اگر این را در ظرف جامعه ایران قبل از انقلاب در نظر بگیریم آنچه مردم حس میکردند این بود که مجموعه ای از عدم تعادل ها، شکافهای جدی اجتماعی شکل گرفته بود و این عدم تعادل و شکافها را میتوان در حوزههای مختلف دید که نارضایتیهای عمیقی ایجاد کرده است. نظام دیکتاتوری فردی شبه مدرن شاهنشاهی شروع به تغییرات در جهت مدرنیزاسیون و تغییرات جامعه ایران کرده بود و تقریبا بی توجه به همه زمینههای فرهنگی و سنتی جامعه ایران بود. در حالی که بخش قابل توجهی از مردم ایران تحت تاثیر مذهب بودند و با مجموعه ای از رفتارها مشکل داشتند و احساس میکردند هویت فرهنگی و ارزشهای دینی آنها در مخاطره است .
سراج زاده تاکید کرد:در آن زمان یک نظام گفتمانی طبقه متوسط جدید شهری شکل گرفته بود که مساله اصلی او سیاسی و مدرن شدن جامعه ایران بود و مشکل سیستم این بود که در حالی که یک شبه مدرنیسم را در بخش فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با سرعت زیاد دنبال میکرد، در حوزههای سیاسی بسیار ارتجاعی عمل میکرد و آمادگی اینکه در آن حوزه مدرن شود را نداشت و اینجا یک شکاف بسیار جدی بوجود آمده بود که اغلب روشنفکران و حتی کسانی که در سیستم کار میکردند با آن انسداد سیاسی و دیکتاتوری فردی مشکل داشتند. این یک نظام گفتمانی بود که با محوریت تغییر جامعه سیاسی ایران حرف خود را پیش میبرد .
وی افزود : نظام دیگری با عنوان نظام گفتمانی فرودستان جامعه به خصوص حاشیهنشینان شهری هم وجود داشت که بسیاری از مردم در آن دخیل بودند و مساله اصلی آنها اقتصادی و معیشت بود. به نظر من این 3 نظام گفتمانی، قبل از انقلاب، کاملا قابل تشخیص است و نمایندگان خاص خود را در نیروهای سیاسی دارد و مقاومت سیستم در مقابل تغییراتی که هر کدام از آنها به دنبال آن بودند، باعث شد که در واقع هر 3 نیرو در یک اتحاد مشخص برای تغییر سیستم با هم همراه شوند که یک هم داستانی بوجود آمد. این هم داستانی، باعث مقاومت نظام مستقر در مقابل مطالبات و تغییراتی شد که این نیروها میخواستند.از آن سو تعمیق این مطالبات باعث شد که این 3 نیرو با هم متحد شوند و گفتمان انقلاب، تبدیل به یک گفتمان قالب شود. تا اوایل دهه پنجاه هنوز گفتمان انقلاب، گفتمان قالب نبود. پس مقاومت سیستم برای تغییر و اصلاح و از آن طرف غلبه گفتمان چپ در بین نیروهای تحول خواه باعث شد که گفتمان انقلاب تبدیل به گفتمان قالب شود. در این گفتمان قالب یک هژمونی به نفع نظام گفتمانی نیروهای سنتی و مذهبی بوجود آمد چون بزرگترین نیرو در نفوذ جامعه ایران بودند؛ به خصوص درشرایطی که سیستم سیاسی سرکوب گسترده ای کرده بود، این نیرو با سازماندهی عمیقی که در اقشار مختلف جامعه داشت، قدرت بسیج کنندگی بزرگی داشت و تبدیل به یک نیروی هژمونیک و قالب در جریان انقلاب اسلامی ایران شد و با رهبری آیت الله خمینی این انقلاب پیروز شد .
سراج زاده با بیان اینکه تا روز انقلاب، هم داستانی بزرگی را برای تغییر نظام سیاسی ایران میدیدیم که علت اصلی آن مقاومت سیستم برای اصلاح نظام اجتماعی و اقتصادی بود، ادامه داد: فکر میکنم اگر زمانی که شاه اعلام کرد که حزب رستاخیز ایران حزبی است همه باید به آن ملحق شوند، آن روز، روزی بود که باید بازکردن سیستم را آغاز میکرد و آن مسیر معکوسش را طی میکرد. اگر این کار را میکرد حداقل طبقه متوسط شهری که هدف اصلی اش رد کردن استبداد فردی بود چه بسا در این گفتمان انقلابی وارد نمیشد.این سه نیرو با سه گرایش و با هژمونی نیروهای سنتی و مذهبی وقتی که انقلاب پیروز شد، بلافاصله و آرام آرام مطالبات خود را در درون جمهوری اسلامی بر اساس تضادهایی دنبال میکردند و اولین تعارض هم بین نیروهای سنتی و مذهبی و جریانهای متوسط شهری ایجاد شد و آنچه که امروز در جامعه ایران شاهد آن هستی، تداوم آن شکافها به نوع دیگر و در شرایط تازهتری هست .
وی افزود: این نظام گفتمانی وقتی مسلط شد، همه آن تعارضاتی که از مشروطه در جامعه ایران شکل گرفته بود دوباره زنده شد و به مواجهه نیروهایی منجر شد که بر این مبنا یک فلسفه سیاسی را اتخاذ کردند که آن فلسفه سیاسی پاسخگوی نیازهای خودشان بود اما به هیچ عنوان پاسخگوی نیازهای نیروی دوم نبود وتا حدی در ادامه نیازهای نیروی سوم یعنی فرودستان جامعه ایران را هم در عمل نتوانست جواب دهد هر چند که در سالهای اولیه انقلاب گفتمان عدالت به خصوص در حوزه اقتصاد، گفتمان قالبی بود که هنوز هم در آرمان و شعارها وجود دارد اما در تداوم شکلگیری نظام سیاسی جمهوری اسلامی عملا از پاسخگویی به نیازهای فرودستان هم ناتوان بود . تحول انقلابی که تاکنون در جامعه ایران شکل نگرفته ناشی از چند مساله و شرایط خاصی است که ما در آن به سر میبریم. نخست اینکه مجموعه گفتمان سیاسی قالب و نظام حقوقی که در جمهوری اسلامی شکل گرفت به نوعی بازنمای خواستههای این بخش از نیروهای جامعه ایران بود و بخش قابل توجهی از این نیروها ظرفیت اصلاح و پیش بردن برخی خواستهها را داشتهاند و در درون آن هم بخشهای سنتی هم وجود دارند که آمادگیهای فکری برای پاسخگویی به جامعه ایران را دارند. جریانهای اصلاح طلبی و اصول گرایی در درون نظام شکل گرفت و همه واقعیتها و پویشها و تعارضها در درون نظام سیاسی حول این دو جریان قطب بندی شد. چون این امید وجود داشت ادبیات و گفتمان انقلابی دیگر خیلی خریدار نداشت. آنچه امروز بسیار تعیین کننده است، این است که فلسفه سیاسی با هژمونی نیروهای سنتی و مذهبی در جامعه ایران شکل گرفت، روز به روز به سمت جریانهای اصول گرای رادیکال میل کرد و این فلسفه سیاسی آمادگی برای پاسخگویی به سوالهای نیروهای اجتماعی فعال در جامعه امروز ایران و برای یک حکمرانی مناسب در شرایط امروز را ندارد .به همین دلیل ما امروز با انبوهی از مشکلات حل نشده مواجه هستیم که به طور گسترده ای برآورده نشده اند. به همین دلیل بسیاری از شکافها در جامعه ایران فعالتر از گذشته شده به عنوان مثال ما چیزی به عنوان جنبش زنان قبل از انقلاب نداریم و دلیل آن این است که مطالبات عمده فرهنگی هستند. اقشار گروههای متعلق به طبقات متوسط جامعه ایران قبل از انقلاب مانع و مشکل جدی نداشتند. اما بعد از انقلاب، پویشهای بسیار جدی حول شکافهای جنسیتی شکل گرفت یعنی شکافهای جنسیتی به خصوص درباره حقوق اساسی و مطالبات تشدید شده است. انقلاب اسلامی اتفاقا با جهتگیریهایی که داشت به گسترش طبقه متوسط شهری بسیارکمک کرد و مطالبات آنها را روز به روز برجستهتر کرد. این در شرایطی است ساختارهای سیاسی آمادگی پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و فرهنگی آنها را ندارد .
سراج زاده در پایان گفت : به نظرم این نیروهایی که عنوان شد، امروز مطالبات جدیتری در جامعه دارند و طبقه فرودست و متوسط شهری اتفاقا امروز نیرومند و گستردهتر از گذشته است اما فلسفه سیاسی که با هژمونی سیاسی که بوجود آمده به هیچ عنوان آمادگی پاسخگویی به مطالبات این اقشار را ندارد و به همین دلیل بسیاری از صاحبنظران و تحلیل گران اجتماعی ترجیع بند حرفشان این است که اگر تغییرات اساسی و بنیادین در نظام حکمرانی ما شکل نگیرد این شکافها و تعارضات جامعه امروز ایران تشدید خواهد شد اما در عین حال، میل قالب نیروهای فعال، روشنفکری، سیاسی مدنی و ...به تغییرات آرام و مسالمت جویانه و غیرانقلابی است و به تعبیر دیگر، گفتمان قالب امروز هنوز گفتمان مستمر و مسالمت جویانه است که امیدوارم کسانی که در مواضع قدرت هستند و این هژمونی مسلط را ایجادکرده اند، این ضرورت تغییر را به موقع بفهمند و گفتمان قالب تغییر با روشهای مسالمت آمیز و اصلاحی کماکان گفتمان قالب برای تغییر در جامعه ایران تبدیل شود .