علیه محافظه کاری در سال چهلم-36/گفتوگو با شریف لکزایی
آرمانهای انقلاب فراموش نشدهاند/وطن بادشمن بیرونی از بین نمیرود
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - لکزایی اعتقاد دارد که هنوز هم همه مردم و نخبگان آرمانهای انقلاب را فریاد میزنند، بنابراین درباره آرمانها چرخشی ایجاد نشده، چرا که هنوز به آنها نرسیدهایم و باید تلاش کنیم بهآنها برسیم.
تبسم مهر - لکزایی اعتقاد دارد که هنوز هم همه مردم و نخبگان آرمانهای انقلاب را فریاد میزنند، بنابراین درباره آرمانها چرخشی ایجاد نشده، چرا که هنوز به آنها نرسیدهایم و باید تلاش کنیم بهآنها برسیم.
به گزارش خبرنگار مهر ، انقلاب اسلامی ایران، رخدادی شگفت انگیز بود که مفسران و تحلیلگران سیاسی در سراسر جهان را به فکر فرو برد و برای آنها این امری غیرممکن بود که دانشمندی از حوزههای علمیه برخیزد و با بهرهگیری از منظومه فکری پیامبران و ائمه شیعه در بیش از هزار سال پیش درمانهایی برای دردهای جامعه امروز بشری داشته باشد.
متاسفانه اما آن اصول مترقی و اهداف متعالی امام خمینی(ره) و اصحابش به دلیل شرایط ویژهای که معاندان برای انقلاب مردمی ایران بوجود آوردند، برای مدتی به محاق فراموشی فرو رفت و پس از جنگ نیز با شرایطی که توسط برخی دولتها بوجود آمد حجم عمدهای از آن شعارها به فراموشی سپرده شد. در تحلیل این رخداد با شریف لکزایی، استاد فلسفه سیاسی به گفتوگو نشستیم.
لکزایی دارای مدرک دکتری علوم سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است و هماکنون با درجه علمی دانشیاری در گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به تدریس و تحقیق اشتغال دارد. «آزادی و دانش»، «آزادی»، «فلسفه سیاسی صدرالمتالهین»، «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر»، «آزادی سیاسی از منظر آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی»، «سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه»، «بررسی تطبیقی نظریههای ولایت فقیه» و «توزیع و مهار قدرت در نظریه ولایت وفقیه» عناوین شماری از تالیفات منتشر شده شریف لکزایی است.
امام خمینی(ره) پیش از شروع مبارزه بر مبنای شرع مقدس اسلام هدفهایی را برای اصحاب خود و جامعه متدین آن روز تبیین کردند و در راستای آن هدفها نیز مبارزه بر علیه رژیم شاهنشاهی منسجم و منظم پیگیری شد. هرچه به پیروزی انقلاب نزدیک میشدیم نیز شعارهایی چون عدالت و آزادی بیش از پیش از جامعه مطرح شدند. پس از پیروزی انقلاب جریان ترورها پیش آمد که بر اثر آن طیف مهمی از اصحاب امام به شهادت رسیدند و پس از آن نیز جنگ تحمیلی پیش آمد. در این شرایط طبیعی بود که فضا امنیتی شده و اهداف و شعارها به طور موقت به کناری گذاشته شوند؛ اما پس از جنگ و در دولت سازندگی نه تنها فضای امنیتی برداشته نشد؛ بلکه شعارها و اهداف انقلاب روبه فراموشی سپرده شد و فضای انتقاد شرعی و اصولی نیز بسته ماند. به عنوان مثال مناطق محروم همپای مثلا پایتخت رشد اصولی نکردند. چرا چرخش در این آرمانها بوجود آمد درصورتی که میدانیم تئورسینهای انقلاب از جمله مقام معظم رهبری آیتالله العظمی خامنهای مخالف جریانی هستند که اکنون حاکم شده است؟
سؤال مهمی است و من پاسخ را از بخش آخر سوال شما شروع میکنم. ببینید درباره آرمانهای انقلاب چرخشی ایجاد نشد؛ یعنی همان شعار استقلال، آزادی جمهوری اسلامی که ابتدای انقلاب مطرح بود، هماکنون نیز مطرح است و عدالتخواهی همچنان خواست اصلی جامعه ماست؛ توگویی انگار که در این 40 سال نتوانستیم آن چیزی را که خواست انقلاب بود، به طور کامل محقق کنیم. بنابراین چرخش از آرمانها هیچگاه رخ نداده است. ممکن است در این میان افراد، صاحبنظران یا مسئولانی بگویند که این چرخش اتفاق افتاده و حتی ممکن است چرخش از آرمانها در خود آنها رخ داده باشد؛ اما اگر شما همین امروز در جامعه به میان مردم بروید مشاهده خواهید کرد که خواست اصلی مردم همچنان تحقق عدالت است و خواست اصلی روشنفکران، نخبگان، فرهنگیان و دانشجویان بحث آزادی و آزاداندیشی است.
اگر از من بپرسند میگویم در هر حال، اولویت با اقتصاد است؛ یعنی جامعه نباید فقیر و گرسنه باشد و نباید نیازمند نان شب خود باشد تا بتواند در امور فرهنگی هم دخالت کرده و آن را قوی کند. به لحاظ ارزشی البته فرهنگ مقدم و زیربنا است ولی به لحاظ رتبی طبیعتاً اقتصاد باید اولویت داشته باشد انقلاب اسلامی استقلال سیاسی را برای ما به ارمغان آورد و آن نفی و عدم تأثیرگذاری غیر ایرانی در عنصر تصمیمگیری و تصمیم سازی این جامعه بود. حالا آنجا باید بررسی شود که جمهوری اسلامی چقدر توانسته از این ظرفیت استفاده کند و یا حداقل کمتر خطا کند. در بخش سرزمینی، بویژه دفاعی که در جنگ تحمیلی انجام شد، استفاده از این ظرفیت نهادی شد. به تعبیر یکی از اساتید تا پیش از انقلاب هر زمان که جنگی رخ میداد، تکهای از ایران جدا میشد. انقلاب مبدایی بود که جلوی این روند گرفته شد و هیچ بخشی از سرزمین ما در اختیار دیگران قرار نگرفت. با انقلاب استقلال سرزمینی و مرزی ما تثبیت شد. در حوزه سیاست هم با خود ساختار نظام اسلامی استقلال ما بروز و ظهور پیدا کرده است.
طبیعتاً ما در بخش فرهنگی و اقتصادی همچنان مشکل داشته و داریم. به تعبیر حضرت آیتالله جوادی آملی؛ انقلاب علوم و معارف وحیانی را آزاد کرد و چند زندانی سیاسی هم در این میان آزاد شدند. بنابراین تم و مشی اصلی انقلاب باید فرهنگی، دانشی، فکری و معنوی تعریف شود. به نظرم این تعریف نهادینه نشد. درست است که کارها و اقداماتی انجام شده، اما در بررسی جامعه متوجه میشویم که پای فرهنگ ما همچنان میلنگد، این در صورتی است که در برخی از تئوریهای انقلاب این سخن مطرح میشد که فرهنگ زیربنا و اقتصاد روبناست.
البته اگر از من بپرسند میگویم در هر حال، اولویت با اقتصاد است؛ یعنی جامعه نباید فقیر و گرسنه باشد و نباید نیازمند نان شب خود باشد تا بتواند در امور فرهنگی هم دخالت کرده و آن را قوی کند. به لحاظ ارزشی البته فرهنگ مقدم و زیربنا است ولی به لحاظ رتبی طبیعتاً اقتصاد باید اولویت داشته باشد؛ یعنی ما اول نیازهای اولیه جامعه را برطرف کنیم بعد سراغ معنویت، اخلاق و شریعت برویم. ملاصدرا نیز اعتقاد داشت که پایان سیاست آغازِ شریعت است. من آن چیزی که از بحث ملاصدرا در این زمینه متوجه شدم این است که سیاست همه امور و نیازمندیهای مادی جامعه را برطرف میکند و بعد نوبت به معنویت، اخلاق، فرهنگ، دین و قانون میرسد که برای تحقق آن باید تلاش جمعی ایجاد شود که به تعبیر ملاصدرا این کارِ شریعت است. بنابراین باید در این زمینه اولویتبندی در پیش گرفته میشد. در نتیجه شاید وضعیت بهتر میبود.
من در حد اطلاعات خودم میگویم که پس از انقلاب اتفاقات خوبی در حوزه دانش، علوم، اندیشه و فلسفه سیاسی رخ داده و جامعه علمی ما در این حوزهها رشد بسیار خوبی داشته است. حداقل در فضای اندیشه و فلسفه سیاسی در ابتدای انقلاب و تا یک دهه پس از پیروزی انقلاب آثار قابل ذکری نداریم. آرام آرام از نیمه دهه 70 به این طرف است که این مباحث در حوزه اندیشه سیاسی به صورت جدیتر مطرح شده و مراکزی شکل میگیرد تا مباحث اندیشه سیاسی و بهطور خاص فلسفه سیاسی و در مرحلهای دیگر فقه سیاسی به صورت پویاتری مطرح شوند. به عبارتی امروزه در حوزه کاری من فضا برای مباحث جدی مطلوب است. اکنون بحث فلسفه سیاسی به نقطهای رسیده که به دلیل وجود جریانهای فکری مختلف میتوان درباره آن گفتوگو کرد.
این آزاد اندیشی در نحلههای مختلف وجود دارد؟
در نحلههای مختلف اندیشه سیاسی، بویژه فلسفه سیاسی وجود دارد. اکنون دیدگاههای مختلف و جریانهایی هستند که بدون محدودیتی دارند آثار و تحقیقات خود را منتشر میکنند. حال ممکن است در برخی از مباحث و حوزهها حساسیتهایی وجود داشته باشد که من نیز با آنها مواجه شدهام و این محدودیتها تا حد زیادی علمی هم نیست. به عنوان مثال مدتی من در حوزه مباحث ولایتفقیه کار میکردم که دو کتاب از من در این حوزه منتشر شده و یک کتاب هم هنوز منتشر نشده است. بههرحال مراکز ملاحظاتی در انتشار دارند که به نظر من در حوزه فلسفه سیاسی کمتر سختگیرانه است.
بانکداری ما ایرانی هم نیست چه برسد به اسلامی. تا جایی که میدانم در حوزه در بحث اقتصاد هیچ کاری انجام نشده است. اکنون در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی یا دانشگاه باقرالعلوم که بنده از نزدیک ارتباط دارم دپارتمان اقتصاد نداریم. نظر شما در زمینه پویایی در علم اقتصاد چیست؟ ببینید اگر ما میتوانستیم به درستی اقتصاد اسلامی را تبیین کنیم قطعاً مسیر اقتصاد سیاسی ما هم مشخص میشد. در گزارشی که دبیر جایزه کتاب سال حوزه در اختتامیه آخرین دوره آن به مخاطبان ارائه داد مشخص شد که تنها 13 کتاب در موضوع اقتصاد به دبیرخانه این جایزه رسیده بود. این را در مقابل نزدیک به هزار عنوان در حوزه فلسفه وبیش از 800 عنوان در حوزه فقه بسیار ناچیز است. این تحقیقات ناچیز در صورتی است که مدام علما به سیستم غیراسلامی اقتصاد بویژه بانکداری بسیار انتقاد وارد کردهاند.
بانکداری ما ایرانی هم نیست چه برسد به اسلامی.
شاید بتوان گفت که تنها دستاورد جدی حوزه در علم اقتصاد کماکان «اقتصادنا»ی شهید صدر است که در نجف نوشته شد و البته متاسفانه در سیستم اقتصادی ما هنوز به آن توجه نشده است.
تا جایی که میدانم در حوزه در بحث اقتصاد هیچ کاری انجام نشده است. اکنون در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی یا دانشگاه باقرالعلوم که بنده از نزدیک ارتباط دارم دپارتمان اقتصاد نداریم. در قم مراکزی پژوهشی هستند که علم اقتصاد را مورد توجه قرار دادهاند، اما به صورت کلی در قم در علم اقتصاد و مباحث اقتصادی کار چندانی انجام نشده و محقق و نیرو تربیت نشده است.
در صورتی که پرداختن به اقتصاد از اساسیترین وظایف قم است.
بله. ببینید در حوزههای دیگر هم البته همچنان کمبود وجود دارد. در موضوع مورد علاقه من یعنی علوم سیاسی در قم در گرایش هایی چون روابط بینالملل و سیاست خارجی متخصصی تربیت نشده و خلا حس میشود. اکنون نظریههایی در عرصه روابط بینالملل هست که در آن ما هیچ زمینهای برای حضور نداریم و قادر به گفتوگو با صاحبان این نظریهها نیستیم و یا نظریههای خود را تولید نکرده ایم. این خلاها وجود دارد، هرچند که در بسیاری از موضوعات دیگر ما بسیار رشد، پیشرفت و توسعه داشتهایم. یعنی هم به لحاظ کمی تعداد آثار منتشره بیشتر شده و هم محققان، اعضای هیات علمی، تعداد مراکزی که به بحث فقه سیاسی پرداخته و این رشته را در مقطع تحصیلات تکمیلی تاسیس کردهاند، رشد و توسعه پیدا کردهاند. این رشد نسبت به پیش از انقلاب و دهه اول انقلاب قابل مقایسه نیست. در حوزه فلسفه سیاسی و در حوزه مباحث انقلاب اسلامی و مطالعات ایران هم رشد و پیشرفت داشتهایم و گرایشهای مختلفی بوجود آمدهاند. البته باید مراکزی هم برای پوشش آن خلاها هم بوجود بیاید. مراکزی که وجود نداشتند و اکنون نیز وجود ندارند.
آن زمان هم بحث بر سر این بود که انقلاب تمام شد یا خیر؟ بله انقلاب به مثابه یک حادثه در بهمن 57 خاتمه یافت، اما انقلاب درونی و بیرونی دائمی که وجود دارد؛ یعنی من بهعنوان یک فرد خودم را همیشه باید انقلابی تصور کنم تا بتوانم در راستای آن آرمانها حرکت کنم. در این صورت اگر بگویید انقلاب تمام شده یعنی آن آرمانها تمام شده است! در موضوع اقتصاد، امام موسی صدر از نخستین کسانی است که به بحث اقتصاد در حوزه توجه کرد و از شمارههای نخستین نشریه «مکتب اسلام» که خود تاسیس کرده بود مقالاتی در حوزه اقتصاد نوشت و انتشار داد. این نشان میدهد ایشان نقاط خلأ را به خوبی متوجه شده است و برای حل آن در آن زمان دست به نگارش مقاله زده است.
البته شواهدی وجود دارد که منبع الهام و همچنین رفرنس شهید صدر مقالات اقتصادی امام موسی صدر بوده است...
این دو شخصیت روی هم تاثیراتی علمی داشتهاند. به هر حال توجه امام صدر نشان داده که علم اقتصاد و مباحث اقتصادی مهم است که البته بخشی از آن به مباحث آن دوره باز میگردد. اما متاسفانه از دوران ایشان به بعد کمتر کسی به صورت تئوریک به آن توجه کرده است. این در صورتی است که اقتصاد از نخستین مقالات نشریه مکتب اسلام بود و علیالقاعده باید تداوم پیدا میکرد. در لبنان هم ایشان بحث اقتصاد و معیشت مردم را به صورت جدی دنبال کرد. در انقلاب اسلامی این اتفاق قرار بود رخ دهد، اما هشت سال جنگ و پیش از آن ترورها و منازعات داخلی و برخی جریانهای تجزیهطلب که در برخی استانها سربرآوردند، باعث شد این امر تقریبا تحتالشعاع قرار گیرد. یعنی ما مدتی به جای پیگیری و تثبیت آزادی و عدالت به دنبال تامین امنیت خود بودیم. البته این یک بخش از قصه است، اما عامل اصلی نیست هرچند که تاثیرگذار است. به عبارتی اولویت ما به سمت بقا رفت که درست هم بود یعنی ما باید بقا داشته باشیم تا شعارها را محقق کنیم.
ما پس از جنگ به سمتی رفتیم که میخواستیم سازندگی باشد. اصلا این سازندگی در ذات انقلاب قرار دارد. یعنی شما از نقطهای که نمیپسندید به نقطهای حرکت کنید که فکر میکنید مطلوب است. انقلاب درونش حرکت وجود دارد. این پشتوانه فلسفی انقلاب است. اتفاقاتی که پس از جنگ افتاد باعث شد که ما نتوانیم از نیروهایی که از جبهه برگشتند، استفاده کنیم. به خاطر دارم یکی از بزرگواران در توصیف نیروهای داوطلب بسیجی فرمودند نیروهای رایگان! شما شأن یک نیرویی که جانش را در کف دستش گذاشته تا این حد پایین آوردهاید. حال ممکن است سوءنیتی در این گفته نبوده باشد، اما نشان دهنده فکر پشت آن است که نیروز معنوی را نیروی ارزان و رایگان میداند. اگر از این نیرو در عرصه سازندگی به خوبی بهره برده میشد همان اتفاقی که در دفاع مقدس افتاد و این نیرو اجازه نداد یک وجب از خاک کشور در اختیار دشمن قرار بگیرد، در عرصه سازندگی نیز تکرار میشود و دوران سازندگی وضعیت مطلوبی به خود میگرفت. این اتفاق اما رخ نداد و تو گویی انگار انقلاب خاتمه پیدا کرد و مانور تجمل باید آغاز میشد.
آن زمان هم بحث بر سر این بود که انقلاب تمام شد یا خیر؟ بله انقلاب به مثابه یک حادثه در بهمن 57 خاتمه یافت، اما انقلاب درونی و بیرونی دائمی که وجود دارد؛ یعنی من بهعنوان یک فرد خودم را همیشه باید انقلابی تصور کنم تا بتوانم در راستای آن آرمانها حرکت کنم. در این صورت اگر بگویید انقلاب تمام شده یعنی آن آرمانها تمام شده است! اما آرمانها همیشگی است. مگر آرمانی مهمتر و متعالیتر از عدالت و آزادی در زندگی بشر داریم؟ عدالت و آزادی خواست همیشگی بشر است. آزادی و عدالت در راستای سعادت در دنیا و آخرت است. سعادت هم به لحاظ زیباییشناختی و هنری یعنی آنگونه که ملاصدرا ترسیم کرده و هم به لحاظ توجه به رفاه زندگی یعنی اینکه رفاه و معیشت شما تأمین شود و در آرامش باشید و این آرامش هم به لحاظ معرفتی، فکری و فرهنگی رشد و ترقی و ارتقاء شما را موجب شود. این موارد به نظر من مورد غفلت قرار گرفت و ما بیشتر به سمت مباحث سختافزاری رفتیم.
یعنی از آرامش بیشتر مفهوم امنیت را مراد کردیم؟
یک بخش آن امنیت است. بخش دیگر آن در ساختمان، سد، خیابان، جاده و ریل سازی بود. البته ساخت همه این موارد لازم است، اما به تعبیر امام موسی صدر جهتگیری آنها مهم است. حال شما میخواهید اسم این ساختار را اقتصاد اسلامی بگذارید در محتوا که اسلامی نیست. در اقتصاد اسلامی جهتگیری توحیدی، الهی و عدالتطلبی وجود دارد و باید باشد که الآن کمرنگ است. اگر این جهتگیری را نداشته باشید یعنی همان سیستم قبلی تداوم پیدا کرده است.
بهرهای هم که در بانکها گرفته میشود طبق فرمایش مراجع بزرگوار، اسلامی نیست؛ چه ذیل جمهوری اسلامی باشد چه نباشد. با آن توجیه اگر کسی در جمهوری اسلامی گناه کند، دیگر گناه محسوب نمیشود؟ اگر کسی چراغ قرمز را رد کند، چون در جمهوری اسلامی است عیب ندارد؟ عیب دارد. دزدی و ربا سرتاپایش عیب است به نظر من در حوزه اقتصاد این محافظهکاری بیشتر خود را نشان داده است. پژوهشگر از قم روزی گفت که چون همین بانکداری ما در نظام جمهوری اسلامی قرار دارد پس اسلامی است. همین شکل از محافظهکاری نسبت به برخی دولتمردان هم وجود دارد. دولتمردانی که نه تنها کنش خودشان بلکه رفتار خانواده و فرزندانشان هم نشان داد که پایبندی به شعارهای انقلاب ندارند. آنها هم ممکن است بگویند که چون فعل ما در ذیل کلیتی به نام جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، پس اسلامی است.
برداشت آن پژوهشگر از بانکداری فعلی نشان دهنده برخی تفکرات است و طبیعی است که این دیدگاهها هم وجود داشته باشد، اما شما به این بیاندیشید که مرجعیت شیعه از جمله حضرت آیتالله جوادی آملی، آیت الله نوری همدانی و برخی دیگر از بزرگان دینی این وضعیت اقتصادی و بانکداری را نمیپسندند.
واقعا ماهیتی غیراسلامی دارد. در این دهه هم که سیستم بانکداری رانت عجیبوغریبی برای عدهای درست کرده است.
بهرهای هم که در بانکها گرفته میشود طبق فرمایش مراجع بزرگوار، اسلامی نیست؛ چه ذیل جمهوری اسلامی باشد چه نباشد. با آن توجیه اگر کسی در جمهوری اسلامی گناه کند، دیگر گناه محسوب نمیشود؟ اگر کسی چراغ قرمز را رد کند، چون در جمهوری اسلامی است عیب ندارد؟ عیب دارد. دزدی و ربا سرتاپایش عیب است. موارد دیگر را نیز بزرگان مطرح کردهاند، اما برای مسئولان پذیرش آنها سخت بوده است.
بنابراین اقتصاد در زمره موقف و موقعیتهایی است که باید روی آن تامل کنیم. محافظه کاری یعنی اینکه مسئولین بگویند که شما حافظ همین وضع موجود باشید و شکر کنید که همین مقدار هم هست! همین حرف نشان میدهد که وضعیت میتواند مطلوبتر باشد، اما برخی از مسئولین جلوی آن را میگیرند. چرا زندگی را به کام مردم سخت میکنیم؟
نهادهای نظارتی هم ضعیف عمل کردهاند و بجای اینکه بیایند و به وظیفه خود عمل کنند، کار را به جای رساندهاند که برخی از مدیران هم آمده و میگویند وضعیت نباید اینطور باشد. یعنی مدیران کشور اکنون بجای اینکه پاسخگو باشند میآیند انتقاد میکنند. من محقق و معلم هم میگویم وضعیت باید اینگونه باشد آن مدیر و کارگزار هم همین را میگوید. حال این وسط چه کسی باید این وضعیت مطلوب را محقق کند؟
البته انتقاد آن مسئول با انتقاد مردم و روزنامهنگاران تفاوت دارد. اگر چهره فرهنگی مشهوری که متصل به نهادی فرهنگی یا سیاسی است انتقاد کند، بودجه آن نهاد قطع میشود. مردم عادی و روزنامهنگاران نیز که حسابشان در این حالت با کرامالکاتبین است. شهید صدر در «الاسلام یقود الحیاه» بحثهایی در مورد انتقاد کرده و حتی در ذیل مبحث امر به معروف و نهی از منکر مسئولین ضرورت رفتن به زندان را هم مطرح میکند. مشکل اینجاست که ما راهی برای سازوکار انتقاد مشروع نداریم، بنابراین ممهمترین راه برای عدالت خواهی را داریم از دست میدهیم. شما به عنوان مدرس و پژوهشگر علوم سیاسی این سازوکار انتقاد مشروع را چگونه تئوریزه میکنید؟
من در مقالهای که درباره نگاه امام خمینی(ره) به آزادی مطبوعات نوشتم، این مساله را تبیین و طرح کردم. در آن مقاله اشاره کردم که در دیدگاه امام مفهوم «مسئولیت اجتماعی» اهمیت دارد و آزادی انتقاد در قالب نظریه مسئولیت اجتماعی باید تبیین شود. درباره آزادی مطبوعات و رسانهها حداقل دو نظریه فربه وجود دارد: آزادی گرایی و اقتدارگرایی. در آن مقاله بحث کردم که امام هیچکدام از این دو نظریه را قبول ندارد. امام هم در دوره طاغوت و هم در دوره جمهوری اسلامی از مطبوعات انتقاد کرده و نکاتی را به عنوان نقشه راه برای آنها بیان کردند. توجه داشته باشید که امام(ره) اقدام به بستن هیچ نشریهای نکردند، اما در فرمایشاتشان پیش و پس از انقلاب مسائلی را مطرح میکنند که نیازمند تبیین تئوریک است و به نظر من در آن مقاله این مباحث در نظریه مسئولیت اجتماعی میگنجد.
مدیران کشور اکنون بجای اینکه پاسخگو باشند میآیند انتقاد میکنند. من محقق و معلم هم میگویم وضعیت باید اینگونه باشد آن مدیر و کارگزار هم همین را میگوید. حال این وسط چه کسی باید این وضعیت مطلوب را محقق کند؟ در نظریه مسئولیت اجتماعی در عین اینکه منتقد یک وضع، رخداد، مدیر و مسئولی هستید، نباید پای را از عرصههای اخلاقی و مستندات مسلم و قطعی فراتر بگذارید و در واقع بر اساس اسناد و مدارک و آنچه حقیقت است انتقاد خود را مطرح کنید. در درون این وضعیت هم آزادی و هم محدودیت وجود دارد، اما محدودیتها را وجدان و اخلاقیات منتقد و قانون وضع میکند. باید این نظریه مسئولیت اجتماعی را در فضای رسانههای کشور تبیین و معیار کرد. به این ترتیب نه فضا یله و باز است و نه محدود و از نشر افکار نیز جلوگیری نمیشود.
طبیعتاً در فضای اجتماعی فعلی که هرکسی میتواند با داشتن یک گوشی موبایل هوشمند نقش یک رسانه را ایفا کند، بسیاری از مرزها برداشته شده و اگر ما تربیت اخلاقی، اجتماعی و مدنی نداشته باشیم باعث بسیاری از مشکلات و شکستن مرزهای اخلاقی خواهیم شد. در اینجا اعتقاد به آن نقش تربیتی دارم.
ابزار تلفنهای همراه هوشمند و فعالیت شبکههای اجتماعی در عین اینکه هرج و مرج اطلاعاتی میآفریند اما باعث نوعی دموکراسی در انتشار اخبار و شکستن مرزهای نابجا میان مردم و مسئولین هم میشود. به نظر یک دلیل اقبال مردم به اخبار منتشر شده در این شبکهها که در خوشبینانهترین وضع صرفا 10 درصدش راست است و مابقی همه دروغ، در محافظهکاری رسانههای رسمی است. بارها اتفاق افتاده که بخشنامههایی در ممنوعیت انتشار برخی اخبار به رسانهها ارسال میشود. اگر این محافظه کاری رسانهای نبود، بازهم مردم به رسانههای معاند خارجی و یا فضای 90 درصد دروغ شبکههای اجتماعی اعتنا میکردند؟
در ذیل نگاه انقلابی ما باید از ظرفیت شبکههای اجتماعی استفاده کنیم حتی اگر ممکن است در آن خطاهای بسیاری رخ دهد. طبیعتاً بستن شبکههای مجازی، اجتماعی بیشتر به ضرر است تا باز بودن آنها. مسدود نبودن این شبکهها برکات زیادی دارد. باید به سمت نهادی کردن نظریه مسؤولیت اجتماعی حرکت و آزادی فعالیت رسانه را نهادیه کرد.
شبکههای اجتماعی میتواند هم منشا خیر باشد و هم خیرات را بسط دهد. این نگاه مهم است که با چه رویکردی که مصلحت ما را هم دربر بگیرد به سراغ این شبکهها برویم. عموم مردم نمیخواهند به کشور آسیب برسد. ممکن است نادانسته کسی در این شبکهها خطایی کند ولی مسدود کردن آنها نمیتواند در راستای انقلاب باشد. درهرحال یک فضایی ایجاد شده چرا از این فضا برای بهبود وضعیت اجتماعی خود استفاده نکنیم؟! باید با دیدی حداکثری به این شبکهها نگاه شود. یعنی حتی از آن مسئولیت اجتماعی هم فراتر رود. به نظرم بسیار قابل دفاعتر است که این شبکهها باز نگه داشته شوند و مسدود و محدود نشوند. بسیاری از آسیبها ما با بازبودن این شبکهها برملا شده و فشار اجتماعی باعث میشود تا پاسخی به آنها داده شود.
امام موسی صدر تعبیر بسیار زیبایی دارد. به باور او یک جامعه، کشور و یک وطن با دشمن بیرونی هیچگاه از بین نمیرود. مگر وقتی صدام حمله کرد توانست ایران را تصرف کند؟ ما اجازه ندادیم؛ اما رخدادهای داخل کشور میتواند این اتفاق را رقم بزند. یک بخش این رخداد همین مفاسد اقتصادی و بخش دیگر در تفرقه، ناهمبستگی در تصمیمات سیاسی و اجرای آن تصمیمات، سیاستگذاریها و عدم رعایت قانون است بله و ممکن است برخی از کسانی که خیال فساد دارند با ترس از افشا شدن و شرمندگی آنها نزد ملت دیگر به سمت آن فساد نروند.
اگر منافع و مسائل ملی در اولویت باشد این مسائل حل میشوند. اگر کسی جایی فساد مالی و رانتی ایجاد کرده چرا نباید با او برخورد شود؟ هم خواست انقلاب، هم خواست مردم، شرع، نخبگان و فرهیختگان جامعه این است. اگر این اتفاق رخ ندهد، اعتماد عمومی سلب میشود. با عدم این برخورد همبستگی اجتماعی مورد هدف قرار میگیرد و نباید انتظار حمایت مردمی را داشته باشند. گسست و شکاف بین مردم و انقلاب از همینجا شکل میگیرد. درصورتی که برخورد با مفسد دقیقا در راستای اهداف انقلاب است.
جنگ، تحریم و موانعی که در این 40 سال بوده، درست است که مشکلاتی را ایجاد کرده و مسیر عدالت طلبی و آزادی خواهی را که آرمان انقلاب ما بود، تا حدود زیادی تحتالشعاع قرار داده، اما نمیتوان از این نکته گذشت که آنچه باعث سلب اعتماد شده در فضای داخل اتفاق افتاده و یکی از منشاهای آن همین مفاسد اقتصادی است که بحث آن اکنون رواج دارد. روال اشتباه نیز این است که اجازه داده میشود اتفاقی بیفتد و سپس با آن برخورد شود. این درست نیست و باید بابی را که منتهی به فساد میشود مسدود کرد. منشا فساد باید مسدود شود.
امام موسی صدر تعبیر بسیار زیبایی دارد. به باور او یک جامعه، کشور و یک وطن با دشمن بیرونی هیچگاه از بین نمیرود. مگر وقتی صدام حمله کرد توانست ایران را تصرف کند؟ ما اجازه ندادیم؛ اما رخدادهای داخل کشور میتواند این اتفاق را رقم بزند. یک بخش این رخداد همین مفاسد اقتصادی و بخش دیگر در تفرقه، ناهمبستگی در تصمیمات سیاسی و اجرای آن تصمیمات، سیاستگذاریها و عدم رعایت قانون است. بخش دیگر هم در عموم جامعه است. فقر و تبعیض میتواند دشمن این جامعه باشد و جامعه را به نحوی از درون متلاشی کند که هیچ نیازی به دشمن بیرونی نباشد.
اکنون تجربه جنگ هشت ساله باعث شده که کسی حتی فکر حمله نظامی به ایران را نیز نکند؛ اما نباید از داخل غافل شویم. تعبیر امام موسی صدر بسیار کارگشاست و بهنوعی میتواند مسیر و جهت ما را تعیین کند. ما نباید خودمان را گرفتار مسائلی نکنیم که گسستها و شکافها را ایجاد میکندو تعمیق میبخشد.