نمایش «شدن»؛ روایتی ناقص از حضور زنان در انقلاب
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - زنان نقش پررنگی در انقلاب اسلامی ۵۷ داشتند؛ اما هنوز هنر نتوانسته روایتی سرراست از حضور زنان در انقلاب ارائه دهد و ۱۷۱;شدن۱۸۷; نیز از این مسئله آسیب میبیند.
تبسم مهر - زنان نقش پررنگی در انقلاب اسلامی 57 داشتند؛ اما هنوز هنر نتوانسته روایتی سرراست از حضور زنان در انقلاب ارائه دهد و «شدن» نیز از این مسئله آسیب میبیند.
- اخبار فرهنگی -
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
نقش زنان در انقلاب از آن مباحث پیچیدهای است که پس از چهل سال همچنان از زبان راویان بیان میشود و با گذشت زمان رنگ و بوی جذابتری به خود میگیرد. با اینکه همگان بر نقش پررنگ زنان در انقلاب اسلامی صحه میگذراند و صرفاً از لحاظ کیفی ارزش آن را بالا و پایین میکنند؛ اما نکته اساسی آن است که این نقش مهم کمتر مورد توجه هنر قرار گرفته است. شاید یکی از دلایل آن هم دقیق نشدن بر روایات از انقلاب و زنان است. در برنامههای تلویزیونی سهم زنان از روایتگری انقلاب اندک است و این در حالی است که تصاویر ویدئویی و عکاسی خبر از چیز دیگری میدهند.
در چنین شرایطی هنرمند نمیتواند به دریافتی مستقیم از آنچه رخ داده دست یابند و برخلاف شخصیتهای مرد داستان انقلاب، او با تصویری مبهم و متکثر روبهرو میشود. او میبیند زنان در صف اول انقلاب اسلحه به دست رژه میرود؛ اما روایت این رژه از نظرها مغفول مانده است.
نمایش «شدن» قرار است نقبی به این روایات زند و تصویری از زن در انقلاب را نشان دهد. زنی که از دید کارگردان و طراحش پیش از انقلاب جز نقشی مصرفی، نقش دیگری نداشته است. علیمحمد و فاطمه رادمنش در اثر خود نقطه آغازین را بر مسئله کشف حجاب رضاشاهی – البته با معیار قرار دادن برنامه متحد اللباس کردن مردم – قرار میدهند. برای آنکه از تصویر کلیشهای رایج در کشیدن چادر دوری کنند و البته پای مردها را نیز به این برنامه وسیع باز کنند، این زوج هنرمند به سمت سمبولیسم میروند. استفاده از ماسک به عنوان نماد برابرسازی پوشش، راه حلی است برای القای این وضعیت تاریخی. پس همین سمبولیسم به رویکردی میشود برای تمامی روایتی که این زوج برای اثر خود برگزیدهاند. روایتی که به نقش کارگری زنان پیش از انقلاب به عنوان نیروی کاری ارزانقیمت، حضور زنان در صفوف انقلاب، دوران پس از انقلاب، جنگ و نقش زنان در جبهه و ... میرسد.
تمام این پردهها به شدت کلی و تقلیل شده است. قرار نیست نمایش روی یک داستان یا واقعه تمرکز کند؛ بلکه با سرعت – زمان نمایش تقریباً 35 دقیقه است – از وقایع مختلف میگذرد و هیچ روایت سرراستی را ارائه نمیدهد. همه چیز طبق روال سمبولیستی به نمادها خلاصه میشود و ما به عنوان مخاطب باید از ادراک خود برای دریافتگری بهره ببریم. اگرچه نمادها ساده انتخاب شدهاند. برای مثال زاده شدن یک کودک در میان حرکت انقلابی اشاره به جمله مشهور امام خمینی (ره) در باب سربازان راه خویش است.
همین مسئله به اثر ضربه میزند. فقدان مکث در این روال دراماتیزه شدن موجب میشود ادراک دچار خدشه شود و این خدشه با موسیقی نمایش نیز تشدید میشود. در حالی که اجرا خود را با موسیقی وفق میدهد، موسیقی در اوج قطع میشود و وارد مومان تازهای میشود که هیچ سنخیتی با مومان سابق ندارد. در واقع ما با یک بدترکیبی موسیقیایی روبهروییم که هیچ تناسبی را رعایت نمیکند. قرار است این موسیقی راهنمای بازیگران در اجرا باشد و همین اختلال، بازیها را برهم میزند. تصویر را مخدوش میکند و چون پارازیتی عمل میکند که ما را به ادارکگری بهتر رهنمون نمیکند.
نتیجه آنکه نمایش میخواهد همه چیز باشد. میخواهد بگوید زنها همه جا بودهاند. زنها نقش پررنگی در انقلاب داشتهاند. مثل همان صحبتهایی که همیشه میشود؛ اما جزییاتش بیان نمیشود. داستانش روایت نمیشود و در نهایت مردها در تلویزیون دربارهاش حرف میزنند.
این روزها که از چهل سالگی انقلاب را آرام آرام فاصله میگیریم بد نیست نگاهی به نقش پررنگ زنان در انقلاب داشته باشیم و روایتهای سربسته آنان را عیان سازیم تا دست پرتری برای هنرمندان داشته باشیم.
انتهای پیام/