مصطفی علیپور مطرح کرد:
سلمان هراتی درباره براهنی، شاملو و فرخزاد چه میگفت؟
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مصطفی علیپور در جمع شاعرن اردوی شعر جوان انقلاب اسلامی درباره دیدگاههای سلمان هراتی درباره شعر و نقد رضا براهنی، احمد شاملو و فروغ فرخزاد سخن گفت.
تبسم مهر - مصطفی علیپور در جمع شاعرن اردوی شعر جوان انقلاب اسلامی درباره دیدگاههای سلمان هراتی درباره شعر و نقد رضا براهنی، احمد شاملو و فروغ فرخزاد سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری مهر کلاس سوم از اردوی بانوان شاعر عضو دورۀ هفتم آفتابگردانها، با حضور مصطفی علیپور و با عنوانِ «شعر و زندگی سلمان هراتی» برگزار شد.
علیپور در ابتدا از سلمان هراتی به عنوان نخستین معلم خود نام برد و گفت: او اولین شاعری بود که دربارۀ شعر من حرف زد و اولین کسی بود که شعرم را به قیصر امینپور معرفی کرد تا آن را در مجلۀ سروش چاپ کنند. همچنین او نخستین کسی بود که مرا مجبور به یادگیری نقد ادبی کرد.
او ادامه داد: سلمان کتاب طلا در مس از رضا براهنی را به من داد که یکی از بهترین کتابها در حوزۀ نقد نظری است. او بسیاری از شیوههای نقد را از براهنی به عاریه گرفته بود.
این شاعر افزود: در آن زمان من بسیار تحت تاثیر کاستی با صدای فریدون فرخزاد بودم که شعرهای فروغ را میخواند. هراتی تا این موضوع را فهمید، مرا سرزنش کرد و کاست شعرهای فروغ را با صدای خود این شاعر به من داد و بعدها کاست ساعت پنج عصر شاملو را نیز که بسیار دوستش میداشت به من پیشنهاد کرد. از نظر او شاملو کسی بود که این هنر را داشت که شعر را به شعر، ترجمه کند.
از نظر علیپور، هراتی یکی از بزرگترین شاعران ایران بود که مرگ در بدترین زمان به سراغش آمد: اگر سلمان هنوز زنده بود از بزرگترین شاعران زمان حال میشد. او شاعری مذهبی و متدین بود ولی با این حال من را به خواندن شعر شاملو توصیه میکرد و برایش بسیار مهم بود که تجربه شعر شاملو را جدی بگیرم.
وی همچنین با اشاره به کتاب «مرگ رنگ» اثر سهراب سپهری اظهار داشت: سهراب بسیار تحت تاثیر نیما یوشیج بود، من نیز تحت تاثیر شعر سلمان هراتی قرار گرفتم. به طوری که تا به حال نتوانستهام چیزی از سلمان بگویم جز برنامهای در رادیو که آن هم بیشتر متاثرکننده شد. من او را بسیار دوست میداشتم و هرگز آثار خوب سلمان را نقد نخواهم کرد.
علیپور در ادامه از موسیقی، خیال، عاطفه و تخیل، به عنوان عناصر مهم شعر نام برد و افزود: ما دو منطق داریم: منطق نثر و شعر. ایجاز و عاطفه و حس و شهود از پایههای شعر است که از شعر حذف پذیر نیستند. همچنین یک نثرنویس نمیتواند موسیقی یا اطناب یا عاطفه را به شعر بدهد.
او اضافه کرد: پایۀ دیگر شعر هنجارگریزی است. خیلی از شاعران به طور کلی بافت و ساختار نثر را تغییر میدهند و با جابجایی مکان فعل و فاعل شعر میسازند. هراتی نخستین کسی است که در زبان شعر معناگرایی و در عین حال تولید زیبایی میکند و دوست دارد حرف بزند نه اینکه فقط شعر بگوید.
این شاعر ادامه داد: هراتی متعهد به زبان شعر نیمایی نبود اما این برایش نقطه ضعف نیست. دهه شصت دههای بود که شاعران سعی داشتند ساده حرف بزند اما معناگرایی را نیز لحاظ میکردند. درست مانند نثر.»
وی افزود: در دهۀ شصت شاعران میخواستند با مردم حرف بزنند و این مسئله برای سلمان هراتی نیز توجیه شده است.
مصطفی علیپور در پایان گفت: سلمان در نیایشوارهها موفقتر است که محصول همان آسمان سبز است. فرم و انسجام و هارمونی در نیایشوارهها بسیار به چشم میخورذ. البته میدانیم که شعر سپید بسیار لغزنده به سمت نثر است و سلمان همه جا مراعات کرده است که این اتفاق نیفتد.