تجمع سوگ وصلح در اربعین دینی و مذهبی بزرگنمایی: در کنار عشق سوزان و بزرگشان به حسین علیه السلام، چیز زیاد دیگری با خود حمل نمیکنند. اینجا بیرق ها و پرچمها در مسیر جهان را به یک هماورد می خواند.اربعین که می شود باید به کربلا بروی تا بدانی در این شهر چه می گذرد که این شهر را از تمام جهان متمایز می کند. حالا آنچه می بینی ، اثبات می کند که حتی بزرگترین دوربینها هم برای به تصویر کشیدن روح این تجمع سوگ و صلح کوچک اند.در این همآوردی بزرگ، رود خروشانی از مردان، کودکان و بیش از همه زنان سیاه پوش افق تا افق را پر میکند. جمعیت آنقدر زیاد است که صدها کیلومتر مسافت را مسدود میسازد. پیمودن فاصلهی بین جنوبی ترین شهر عراق تا کربلا با ماشین سخت و طاقت فرساست، چه رسد به این پاهای خسته که قرار است طول را مسیر با پای پیاده طی کند.برای زایران دوهفتهی کامل طول میکشد تا این راه را تا کربلا پشت سر بگذارند. افرادی از تمام گروههای سنی خستگی راه رفتن در زیر آفتاب سوزان در طی روز و سرمای نسبی شب را متحمل میشوند. آنها حتی بدون اساسیترین تجهیزات سفر از مسیر زمینهای ناهموار و تالابهای خطرناک سفر میکنند.آنها در کنار عشق سوزان و بزرگشان به حسین علیه السلام، چیز زیاد دیگری با خود حمل نمیکنند. بیرق ها و پرچمها در مسیر جهان را به هماوردی می خواند و پارچه نوشتهها، هدف این حرکت را را به کل جهان اعلام میکند؛ آه ای حسین جان، بعد از تو همه چیز بی ارزش است.این پیام بخشی از رجز عباس علیه السلام ، برادر و سرلشکر حسین علیه السلام است که برای همیشه در حافظه تاریخ ماندگار شده است.اربعین را باید در قدمهای آهسته آن پیرمرد نجفی جستجو کنی که میگفت این بار نهمی است که این مسیر را آمده است ولی این بار چون عمل قلب باز انجام داده است، دکتر او را از آمدن منع کرده است، به همین دلیل دو تا از خواهر زادههایش با یک کوله پشتی پر از قرص و دارو همراهش آمدهاند، و بعد با حالتی که درست متوجه نمیشوی خنده است یا گریه، میگوید: ولی توی این سه روز پیاده روی حتی یک قرص هم مصرف نکردم.اربعین را باید در حسرتهای آن مرد اهل موصل جستجو کنی که وقتی بعد از نمازجماعت ظهر و عصر برای استراحت کنارش نشستهای، دستهایت را می فشارد و میگوید ایرانیها را از صمیم قلب دوست دارد و میگوید دو سال در جنگ ایران و عراق حضور داشته ولی به خدا قسم حتی یک ایرانی را نکشته است و چندین سال هم در ایران اسیر بوده است. وقتی از او میپرسی که اهل موصل عموماً سنی هستند، او لبخند میزند و میگوید در ایران مستبصر شده است و زمانی هم که فرزندانش او را صدا میزنند که همراه آنها برود، به آنها اشاره میکند و میگوید که در میان تمام عشیرهاش تنها او و فرزندانش شیعه هستند!و هنگام خداحافظی، که اصلا تمایلی به آن ندارد، میگوید: همه ما برادریم، همه ما عراقیها و ایرانیها برادریم، برای اثبات برادریمان همین بس که الان همه ما در این مسیر به سمت کربلا حرکت میکنیم. بعد همین طور که دور میشود، میگوید: اصلا شیعه تا امام حسین(ع) را دارد یک ید واحده است، ایرانی و عراقی و کرد و ترک و اروپایی و هندی و پاکستانی معنا ندارد. شنبه ۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۶:۰۳ پایگاه خبری تحلیلی تبسم مهر پایگاه خبری تحلیلی تبسم مهر لینک کوتاه خبر: http://www.tabasomemehr.ir/fa/News/371/