سخنرانی استاد فیاضبخش در حسینیه آل یاسین/ 1
بزرگنمایی:
تبسم مهر - استاد محمدتقی فیاضبخش در شب نخست سخنرانی خود در حسینیه آل یاسین به مناسبت عزای حظرت فاطمه (سلام الله علیها) به ترسیم شرایط پس از سقیفه و وظیفۀ تاریخی آن حضرت پرداختند.
تبسم مهر - استاد محمدتقی فیاضبخش در شب نخست سخنرانی خود در حسینیه آل یاسین به مناسبت عزای حظرت فاطمه (سلام الله علیها) به ترسیم شرایط پس از سقیفه و وظیفۀ تاریخی آن حضرت پرداختند.
به گزارش خبرنگار گروه اندیشۀ فارس؛ استاد محمدتقی فیاضبخش در سخنرانی شب نخست حسینیه آل یاسین ترسیم فضای درست و فهم دقیق ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را یک ضرورت دانستند و خاطر نشان کردند: «دقت در مسئله حضرت زهرا (سلام الله علیها) دقت در مسئله ولایت است. در واقع مصیبت وارد شده بر وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) و شهادت ایشان، آغاز انحراف بزرگ امت در مسئله ولایت بود و ای بسا اگر این جسارتها به حضرت صدیقه طاهره نمیشد، دیگر جسارتها هم از جمله ماجرای عاشورا و کربلا هیچگاه رخ نمیداد. برای همین هم از ائمه علیهمالسلام نقل است که میفرمودند مصیبت مادر ما از مصیبت کربلا، چه بسا بزرگتر و سوزناکتر است ، چه این قضیه ریشه بقیه قضایا بوده است.» (1)
جلوگیری از تدبر در قرآن
ایشان در ادامه به ترسیم فضای خفقان پس از سقیفه پرداختند و به اقدامات مکتب خلافت برای تحریف مسئله امامت و ولایت اشاره کردند، و اهم اقدامات اهل سقیفه را پس از خلافت خلیفه اول «منع تدبر در قرآن»، «ممنوعیت نقل و نشر احادیث رسول خدا (صلی الله علیه) » و «ایجاد فضای رعب و وحشت برای مقابله با مخالفین خلافت» دانستند. ایشان پس از ذکر مثالهای تاریخی فراوان درباب مقابله خلیفه با پرسیدن و تأمل کردن در آیات قرآن، این اقدام را چنین تحلیل کردند؛ «اگر امت در قرآن تامل میکردند و از معارف قرآن پرسش مینمودند و میخواستند به باطن آیات راه یابند، اول اتفاقی که میافتاد آن بود که خود خلیفه و اصحاب او مفتضح میشدند، چون به روشنی آنها این معارف را نداشتند. در ثانی مردم، تامل در معارف قرآنی خودبخود مردم را به صاحب اصلی این معارف که همانا امیرالمومنین بود سوق میداد. برای همین بشدت با تدبر و تامل در قرآن مبارزه میشد.».
استاد فیاضبخش با ارجاع به مجلد دوم کتاب نقش ائمه در احیاء دین مرحوم علامه عسکری در توضیح اقدام دوم نیز یادآور شدند که «رسول خدا بارها تاکید فرموده بودند که احادیث و کلمات مرا ثبت و ضبط کنید و نشر دهید. با این حال خلیفه اول به بهانه اینکه ممکن است این احادیث جای قرآن را بگیرد و ممکن است این احادیث دچار تحریف شده باشند و ... یک روز بر منبر حاضر شد و از مردم خواست هرکس هر چه حدیث از رسول خدا دارد بیاورد. مردم آوردند و کوهی از کاغذ و پوست که بر آن احادیث رسول اکرم نگاشته شده بود جمع شد. سپس به دستور خلیفه همه آنها به آتش کشیده شد.» همچنین بر این نکته تاکید کردند که؛ « این ماجرا منع کتابت و نشر و نقل حدیث تا حدود زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت و تمام آثار اهل سنت با فاصله صد سال از رسول خدا نقل شده است. همین صد سال منع کتابت بستر بسیاری از تحریفات را فراهم کرد.»
ایشان پس از این به راهبرد و اقدام دیگر اهل سقیفه پرداختند که آن ایجاد فضای رعب و وحشت بود. بطور خلاصه آنکه هرکس با خلیفه مخالفتی میکرد یا بصورت سختی مجازات میشد و بهدستور خلیفه کشته میشد. نمونه بارز آن مالک بن نویره است، به دست خالد بن ولید کشته شد. خالد که مامور از طرف خلیفه دوم بود بعد از قتل مالک که اهل ولایت و محب امیرالمومنین هم بود – به همسر او تجاوز کرد و این از نقاط ننگین تاریخ خلافت محسوب میشود. سپس ایشان به نمونههای دیگر این خفقان اشاره کردند که حتی بعضی از کسانی که بانی قضیه سقیفه بودند به علت مخالفت با ابابکر بعدها کشته شدند.
مسئولیت تاریخی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
ایشان سپس تاکید کرد: «با فهم درست این خفقان شدیدی که خلیفه ایجاد کرده بود، معلوم میشود که چرا رسول خدا به امیرالمومنین دستور به سکوت داده بودند و همچنین امیرالمومنین به یاران خود نظیر سلمان و اباذر همین دستور را فرموده بودند. زیرا هر کدام از این بزرگان که مجموعا عده زیادی هم نمیشدند اگر قد علم میکردند حرفی میزدند، سریعا بدست اتباع خلیفه کشته میشدند.»
با ترسیم این فضا اهمیت اقدامات حضرت زهرا روشن میشود؛ «در چنین فضایی تنها کسی که میتوانست علم دفاع از ولایت را بردارد حضرت زهرا بود. اگر امیرالمومنین چیزی میفرمودند متهم میشدند که تو به دنبال خلافتی. یاران حضرت هم حتما کشته میشدند. لذا پرچم ولایت در این موقعیت بر دوش نحیف حضرت صدیقه طاهره (ع) بود؛ زیرا همه مردم مقر به جایگاه ایشان بودند و بارها شنیده بودند که رسول خدا در فضائل حضرت زهرا چه چیزها فرموده بودند.
بنابراین حضرت در اوج این خفقان و در اوج ناملایماتی که در مدینه وجود داشت و کسی حتی جرات سوال پرسیدن هم نداشت، با شجاعت تمام در مسجد مدینه خطبه خواندند و اصل حرفشان هم مسئله ولایت بود. نه تنها ولایت را بر زبان آوردند بلکه در مورد آن علیه خلیفه احتجاجهای دقیق و فراوان فرمودند.»
ایشان در خصوص نحوه طرح مسئله ولایت در خطبه فدکیه دو نکته را حائز اهمیت و جدی دانستند: «اولا حضرت زهرا (س) شان و جایگاه مقام ولایت و امامت را نشان دادند. ایشان توضیح دادند که مقام ولایت و امام بر مسلمین، همان مقامی است که به ابراهیم خلیل پس از مقام خلّت داده شد و لذا بسیار مقام بلندی است. و اینگونه مدعیان خلافت را مفتضح کردند زیرا همه میدانستند آنان در حد این مقامات حضرت ابراهیم و حضرت رسول اکرم (ص) نیستند. ثانیا مقام ولایت و امامت را ذیل ایمان طرح نمودند. بدین معنا که در دوگانهای که حضرت در خطبه تفکیک میفرمایند میان اسلام و ایمان، ممکن است کسی اقرار به توحید و نبوت کرده باشد و ملتزم به اعمال اسلامی شده باشند، اما باطناً ایمان نیاورده باشد. نظیر اسلام آوردن ابوسفیان، که او اسلام آورده بود، اما به هیچ وجه ایمان به رسول خدا و توحید نداشت.
ظهور ولایت در رفتار انسان
اما ولایت را حضرت یک مطلب ایمانی میدانند. به این معنا که انسان از عمق وجودش باید به آن ملتزم باشد و بدان توجه داشته باشند. و البته نکته مهم اینجاست این توجه درونی و عمیق، در اعمال و رفتار انسان باید ظاهر شود، و ملاک نهایی اعمال انسان است. گویی حضرت میخواستند با این تذکر که ولایت مسئله درونی و ایمانی است، اینها را تاکید کنند که ظهور توحید و ولایت در انسان، در اعمال او ظاهر میشود. اگر این ایمان و این باطن نباشد، اسلام فرقی با جاهلیت نمیکند. کما اینکه حضرت امام باقر علیهالسلام در یکی از سفرهای حجشان به حجاج اشاره کردند و به یکی از یارانشان فرمودند؛ «فعالٌ کفعال الجاهلیه»(2) این کارهایی که اینها میکنند ولو به نام اسلام است، اما همان کارهای جاهلیت است، زیرا از ایمان به ولایت خالی است.
به این ترتیب ولایت مسئلهای است که ذیل ایمان است، اما تجلی و ظهور آن در اعمال و رفتار انسان و در یک کلام در ادب او است. بنابراین میبینیم که مقولهای که خلافت قصد داشت به عنوان چیزی در حد ریاست قبیله با آن برخورد کند، حضرت در خطبه خود به عنوان یک حقیقت عالی توحیدی با آن برخورد میکند.
انتهای پیام/