واگویههای سینمایی(6)| از سرمایهگذاری در تئاتر لاکچری تا سرمایهگذاری در فیلمهای پرخرج
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - تصور کنید یک نفر در شرایط اقتصادی بحرانی کشور یکباره کلید تئاتر لاکچری را میزند. یعنی در شرایطی که هر تئاتر نسبتا پرهزینه در بهترین حالت کمتر از ۷۰۰-۸۰۰ میلیون هزینه دارد، او میلیاردها تومان پول وسط میگذارد تا با آن یک نمایش موزیکال ساخته شود.
تبسم مهر - تصور کنید یک نفر در شرایط اقتصادی بحرانی کشور یکباره کلید تئاتر لاکچری را میزند. یعنی در شرایطی که هر تئاتر نسبتا پرهزینه در بهترین حالت کمتر از 700-800 میلیون هزینه دارد، او میلیاردها تومان پول وسط میگذارد تا با آن یک نمایش موزیکال ساخته شود.
- اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - کیوان امجدیان
سینمای رسانه امروز یک روز داغ و سرحال را تجربه خواهد کرد. روزی که ممکن است چند سال بعد یک منتقد یا خبرنگار جسور در صفحههای تاریخ بگردد و سالها را به عقب برگردد و برسد به چهارشنبه 17 بهمن سال 97. و بعد کمی که فیلمها را زیر و رو کند گوشه کاغذش بنویسد: روزی که سینمای ما زوالش آغاز شد.
شاید هم بنویسد: روزی که سینمای ما شکل دیگری از مدیریت پشت پرده را دید. اینکه کدام را بنویسد به اندازه تصور ما از «محمدصادق رنجکشان» گنگ و مبهم است.
تصور کنید یک نفر در شرایط اقتصادی بحرانی کشور یکباره کلید تئاتر لاکچری را میزند. یعنی در شرایطی که هر تئاتر نسبتا پرهزینه در بهترین حالت کمتر از 700-800 میلیون هزینه دارد، او میلیاردها تومان پول وسط میگذارد تا با آن یک نمایش موزیکال ساخته شود. یک نمایش پر بازیگر با یک گروه بزرگ موسیقی و دکوری سنگین در یکی از لاکچریترین هتلها... بعد هم 8 فیلمنامه را انتخاب میکند و طبیعتا کارگردان و بازیگری آنها هم نظراتش را اعمال میکند و پول هر 8 تا را هم میدهد. آن هم چه پولهایی؟ همین امروز 2 فیلم از سبد فیلمهای او در سینمای رسانه ارائه میشود که یکیش را سعید روستایی با 7 میلیاردی که رنجکشان داده، ساخته و آن یکی هم سرخپوست نیما جاویدی است که بعید به نظر میرسد کمتر از 5 میلیارد از طرف رنجکشان روی آن سرمایه گذاری شده باشد. بامزه اینجاست که این دو فیلم، فیلمهای منتخب مسعود فراستی هم هستند.
فیلم سعید روستایی که حالا با اختلاف، توانسته فیلم منتقد مردم باشد را سید جمال ساداتیان تهیه کرده و سرمایه گذارش هم همین جناب «رنجکشان» است. فیلمی با 120 بازیگر و 7 هزار هنروز... آمار عجیبی بود. آماری که از قول ساداتیان تهیه کننده فیلم اعلام شد و بعد گروه تولید «متری شیش و نیم» به کارگردانی سعید روستایی ضمن تکذیب این خبر اعلام کردند که چنین خبری به هیچ عنوان صحت ندارد و تمام اعدادی که درباره حضور هنروران در فیلم منتشر میشود از اساس کذب است. همین رفت و برگشت نشان میداد که گروه باهوش رسانهای در پس این فیلم قرار دارد و بازیهای رسانه ای را خوب بلدند. همان بازیهایی که بخشی از آن، رسیدن و نرسیدن فیلم، اکران شدن یا نشدن در شهرستان و ... بود.
"متری شش و نیم" که پیمان معادی و نوید محمدزاده در آن ایفای نقش کرده اند مثل «ابد و یک روز» یک درام اجتماعی است که همچنان در آن موضوعاتی مثل مواد مخدر، فقر و نبود عدالت اجتماعی مطرح میشود.
این بار اما در فیلم روستایی با دو شخصیت سفید و سیاه اما غیرثابت مواجهیم. یعنی شخصیتهای سیاه و سفید در فیلم هستند اما معلوم نیست کدام سیاه است و کدام سفید. این دو شخصیت خاکستری نیستند بلکه جایشان در مقاطعی از فیلم با یکدیگر عوض میشود. جای پیمان معادی که مامور مبارزه با مواد مخدر است با نوید محمدزاده که به جای شهاب حسینی آمد و نقش تولید کننده مواد را ایفا میکند. پیمان معادی در این فیلم مامور مبارزه با مواد مخدر خشنی است که استاد بازجویی کردن به هر روشی است و میخواهد به مقام بالاتری برسد و نوید محمدزاده هم یک تولید کننده عمده و سابقه دار مواد مخدر است که هر کاری میکند تا به زندگی فقیرانه قبلش برنگردد.
روستایی در این فیلم چنان همه چیز را کنار هم میچیند که به شخصیت منفی قاچاقچی مواد مخدر هم حق میدهی فاسد باشد.
متری شش و نیم، روی دوم فیلمی دیگر است: "دیدن این فیلم جرم است". درباره ارتباطشان هم بعد از نمایش فیلم خواهم نوشت.
متری شش و نیم اگر چه پر از شعبده حس انگیزی با تکنیکها و ابزار سینمایی است اما نقطه مثبتی در کارنامه روستایی نیست. هرچند بعید به نظر میرسد دست کم سه چهار فیلم از فیلمهای «صادق رنجکشان » در بخشهای مختلف نامزد یا برنده سیمرغ نشوند و یحتمل فیلم روستایی هم به خوبی دیده خواهد شد. در کنار فیلم دیگر آقای «رجکشان» سرخپوست که درباره اش فردا خواهم نوشت.
فیلم سوم امروز هم ایده اصلی است که آن هم کلی حاشیه دارد و حاشیه اصلی اش بر میگردد به سرمایه گذار آن یکی از بانکهای کشور.
فیلم تازه آزیتا موگویی هم از آن فیلمهای پرخرج است. لوکیشنهای اصلی فیلم، شهرهای مالاگا و بارسلون در اسپانیا، جزیره کیش در ایران و شهر کلن در آلمان است و همین یعنی کلی هزینه. آن هم با دلاری که گاهی عشقش میکشد به سقف بچسبد و گاهی سوت زنان پایین میآید.
سرمایه گذار فیلم موگویی غیر از مهدی کریمیتفرشی و خودش، شرکت توسعه گردشگری شهرآیین است. بجز اینها منطقه آزاد کیش هم در این فیلم به عنوان حامی حضور دارد. همه اینها یعنی میشود حدس زد فیلم موگویی کمتر از 8 یا حتی 10 میلیارد هزینه نداشته است. عجیب و جالب اینجاست موگویی کارگردانی است که فیلم پرمخاطب و گیشه دار نمیسازد و فیلمش فروش چندانی نخواهد داشت. اما شاید بشود با کنار هم قرار دادن بعضی چیزا حدس زد که فیلم چرا ساخته شده و هزینه اش چطور بر خواهد گشت.
این خبر که البته اصلا و ابدا لابد هیچ دخلی به مطلب ما ندارد را بخوانید... شک هم نکنید که آن را بی هیچ دلیلی آورده ام... خبری که چند ماه قبل در رسانهها کار شد:
جلال رسولاف، مدیرعامل بانک آینده (پدر احسان رسولاف سرمایه گذار یا تهیه کننده یا نویسنده فیلمهایی مثل «کشتزارهای سپید»، «بمب؛ یک عاشقانه»، «کایه دوفیلم»، «سمفونی تولد»، «ناپدید»، «پرسه در شهر لاجوردی») در دیدار علی اصغر مونسان، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور تاکید کرد: به عنوان یک شهروند ایرانی علاقهمند هستیم که پروژههای گردشگری و فعالیتهای این صنعت با رشد بیشتری ادامه یابد.
انتهای پیام/