بزرگنمایی:
به مناسبت درگذشت امیر سرتیپ سیروس لطفی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران، سردار سرتیپ پاسدار، فتحالله جعفری یادداشتی را در اختیار قرار داده است.
تبسم مهر به نقل از ایسنا در این یادداشت میخوانیم: اولین
بار نام سرهنگ سیروس لطفی را در سال 1359 و در یکی از روزهای پرآشوب
کردستان شنیدم. زمانی که یکی از یگانهای لشکر 16 زرهی ، عازم بانه بود.
چند ماه بعد و با شروع جنگ عراق علیه ایران، او فرماندهی لشکر 16 زرهی
قزوین را برعهده گرفت. مسئولیتی که تا پایان جنگ ادامه داشت و من دورادور
او را میشناختم و شاهد فداکاریش بودم. بعد از جنگ، در ستاد کل نیروهای
مسلح با آن امیر صادق و با صفا همکار و طبیعتا بیشتر آشنا شدم.
او متولد 1314 و فرزند آذربایجان است و دشت آزادگان بر
پایمردیهای او در روزهای ابتدایی تهاجم دشمن، شهادت میدهد. سیروس لطفی
بعد ار تهاجم ارتش بعت عراق توانست لشکر 16 زرهی را علیرغم آسیبهایی که
دیده بود انسجام ببخشد و با اشاره رهبر انقلاب در اول آبان 1359 خود را به
دزفول رساند. از دزفول به سوسنگرد رفت و پس از استقرار در منطقه سوسنگرد،
لشکر را بازسازی و آماده ماموریتهای جنگ کرد. او به عنوان فرمانده لشکر به
تک تک تانکهایش سرکشی و آمادگی رزمی آنها را کنترل میکرد. تا در زمانی
که نیروهای مسلح کشور در تحریم کامل تجهیزاتی بودند، بهترین استفاده را از
امکانات در دسترس داشته باشد.
در دی ماه 1359 و در جریان عملیات نصر ، لشکر 16 زرهی، عمده
تانکهای خود را از دست داد و عملاً متلاشی شد. اما او با سعه صدر و تلاش
شبانه روزی موفق شد، لشکر را بازسازی و آماده عملیات کند. با انتخاب شهید
علی صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، سیروس لطفی از فرماندهانی
بود که او را همراهی کرد و در عملیات طریقالقدس، که عملیاتی مشترک با سپاه
بود شرکت کرد. این روند در عملیاتهای مشترک بعدی نیز ادامه یافت.
لطفی در قرارگاه های مشترک ارتش و سپاه انعطافپذیر بود و به
دنبال آن نبود که موفقیتها به نام چه یگانی ثبت شود. آنجه برای او اهمیت
داشت، اجرای درست ماموریت و پیروزی را برای کشور و عزت مردم بود. برای
نیروهای بسیج احترام خاصی قائل بود و اعتقاد داشت آنها به عنوان داوطلب در
جنگ حاضر میشوند و وظیفه ما تامین امکانات و حمایت از روحیه شهادت طلبی
آنهاست.
یک بار در قرارگاه کربلا به زبان آذری با حسن باقری سخن
میگفت که ناگهان بغض کرد و اشک در چشمهایش جمع شد. از مهدی باکری پرسیدم:
سرهنگ لطفی چه گفت که خودش هم بغض کرد. باکری گفت: میگوید وقتی بسیجیها
خط را شکستند و جلو رفتند، یک خاکریز کوتاه مهندسی برایشان ایجاد کرد. عراق
با تانک، خاکریز را میزد و بسیجیها مقاومت میکردند. یکی از بسیجیها به
فرمانده گروهان تانک گفته بود، تا ارتفاع این خاکریز بلند نشده تانک
نیاورید که عراقیها تانک ما را میزنند. ما به آنها اجازه پیشروی نمیدهیم
تا خاکریز برای شما آماده شود. حسن باقری هم گفت اگر این کار را نمیکردند
که بسیجی نبودند!
در اینجا بنا ندارم به نقش تاثیرگذار او در عملیاتها
بپردازم، که خود مجال فراختری می طلبد. همینقدر بگویم که سرتاسر سالهای
دفاع مقدس، یادآور شجاعت، اخلاص، صداقت، ایستادگی و رفتار سنجیده و مودبانه
این فرمانده بزرگ است.
سرتیپ سیروس لطفی پس از جنگ رئیس اداره عملیات ستاد کل
نیروهای مسلح بود. در آنجا نیز شاهد بودم که با تسلط بر مجموع قوانین اداره
عملیات، چگونه برای آینده عملیات سپاه و ارتش برنامهریزی میکرد. فقدان
این فرمانده عزیز جنگ را به خانواده و همرزمانش تسلیت میگویم. امید که راه
پاکش در حفظ امنیت کشورمان همواره پر رهرو باشد.