سفیر پیشین آمریکا در اتیوپی بررسی کرد؛
دریای سرخ؛ چهارراه اقتصادی استراتژیک جدید
بین الملل
بزرگنمایی:
تبسم مهر - با توجه به اهمیت دریای سرخ از نظر منابع نفتی، معدنی و تامین امنیت حمل و نقل این منابع، باعث رقابت قدرت هایی چون چین، روسیه و ترکیه، عربستان، امارات و آمریکا شده است.
تبسم مهر - با توجه به اهمیت دریای سرخ از نظر منابع نفتی، معدنی و تامین امنیت حمل و نقل این منابع، باعث رقابت قدرت هایی چون چین، روسیه و ترکیه، عربستان، امارات و آمریکا شده است.
خبرگزاری مهر - گروه بین الملل : «دیوید شین» (David Shinn) سفیر پیشین آمریکا در اتیوپی و بورکینافاسو و استاد روابط بین الملل در دانشکده امور بین الملل الیوت دانشگاه جورج واشنگتن است در مطلبی در موسسه صلح امریکا به بررسی اهمیت استراتژیک دریای سرخ و تاثیر آن بر شرایط کنونی خاورمیانه میپردازد.
ترکیه و قطر متحدان نزدیکی هستند که بر روی مقاصد در تضاد امارات و عربستان سعودی در شاخ آفریقا کار میکنند. هر کدام از آنها در برابر ایران که با اخوان المسلمین ارتباط نزدیکی دارند و باعث نگرانی امارات و عربستان سعودی است موضع متفاوتی دارند.
هرچند ترکیه در آغاز از جنگ امارات متحده عربی با یمن حمایت میکرد ولی پس از مدتی از این پشتیبانی دست بر داشت و اکنون بر فراهم کردن کمکهای بشردوستانه تمرکز دارد. ایران از حوثیها حمایت میکند که عربستان سعودی و امارات متحده عربی را خشمگینتر میسازد.
ترکیه در قطر و سومالی پایگاه هایی دارد و ممکن است در امتداد دریای سرخ، در بندر سواکن سودان که با عربستان سعودی مرز مشترک دارد پایگاه دیگری بسازد. در یک حرکت مرتبط، ظاهرا قطر نیز موافقت کرده است چهار میلیارد دلار برای توسعه سواکن در اختیار سودان قرار دهد.
مسلم است که ترکیه قویترین متحد سومالی است که در حال آموزش ارتش این کشور است. ترکیه همچنین در اتیوپی نیز یک سرمایه گذار عمده محسوب میشود. عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر این باورند که ترکیه در حال تلاش است تا در شاخ آفریقا یک نوعثمانگری بنیان بگذارد. به نظر میرسد اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در پی سیاستی باشد که آنکارا را جایگزین رهبری عربستان سعودی در منطقه کند.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز به نوبه خود عملیاتهای نظامی را از بندری در اریتره به نام «عصب» در حمایت از جنگ خود در یمن آغاز کردند؛ در واقع امارات پایگاه نظامی را در خارج از «عصب» راه اندازی کرده است.
عربستان سعودی با جیبوتی برای راه اندازی یک پایگاه نظامی مذاکراتی داشته است هرچند این مذاکرات ممکن است به خاطر درگیریهای دولتهای خلیج فارس تعلیق شود. امارات متحده عربی نیز با منطقه خودمختار «سومالی لند» که در سال 1991 به طور یک جانبه از سومالی اعلام استقلال کرد برای راه اندازی پایگاهی در شهر ساحلی «بربره» (Berbera) به توافق دست یافت.
امارات همچنین رابطه پایدار خود را با منطقه خودمختار «پانتلند» که ارتباط خود را با موگادیشو به خطر انداخته است حفظ کرده است. در صورت جنگ در یمن، سودان با فراهم کردن نیرو و جتهای نظامی در هر دو سوی درگیری ایفا کننده نقش خواهد بود.
همه این رویدادها روابط در شاخ آفریقا را پیچیده میکنند، به ویژه برای خود دولت ها، و البته برای آمریکا که در تلاش است با همه کشورهایی که در دو طرف دریای سرخ هستند روابط دوستانه داشته باشد.
هرچند سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی کشورهای خلیج فارس در منطقه و همکاری در متحد کردن اتیوپی و اریتره مثبت بوده است ولی بیشتر فعالیتهای دیپلماتیک و نظامی بین کشورهای خلیج فارس باعث دشمنی کشورهای آفریقایی با یکدیگر شده است که اغلب با وعده مبالغ هنگفت همراه بوده است. در طولانی مدت این بیشتر باعث آسیب دیدن روابط در شاخ آفریقا و افزودن دلایل غیر ضروری برای افزایش درگیریها میشود.
مثبتترین پیشرفت برای آمریکا پایان جنگ در یمن خواهد بود. این باعث پایان یافتن هزینه هایی میشود که برای پشتیبانی نظامی عربستان سعودی هزینه میشود و همچنین هزینه هایی که صرف کمکهای بشردوستانه به یمن میشوند را کاهش میدهد.
این ممکن است تمایل کشورهای خلیج فارس را در داشتن پایگاههای نظامی در شاخ آفریقا کاهش دهد و یکی از مسائلی که مدت هاست بین عربستان سعودی و امارات متحده عربی با ایران مورد اختلاف بوده است را از بین ببرد و در نتیجه احتمال ثبات سیاسی را در سمت آفریقایی دریای سرخ افزایش دهد.
ثبات سیاسی به نفع آمریکا است و به کشورهای واقع در شاخ آفریقا امکان میدهد که به طور موثرتری با گروهای افراطی مانند «الشباب» در سومالی مقابله کنند. مهمتر از آن، دیپلماسی آمریکا نیازمند آن است که فعالتر باشد و فراتر از بوروکراسی حرکت کند که دو سوی دریای سرخ را به عنوان منطقه ای یکپارچه در نظر میگیرد.
دولت ترامپ استراتژی رقابت با چین و روسیه را در استراتژیهای ملی و دفاعی ارجح خود گذاشته است و استراتژی اخیری که در مورد آفریقا بیان داشته حاکی از این است که نزدیکی پایگاههای نظامی آمریکا و چین در جیبوتی باعث اختلاف شدیدی شده است.
قرار دادن چین و روسیه به عنوان ارجحترین رقبای استراتژیک جهان توسط دولت ترامپ این مساله را سخت میکند ولی پیدا کردن منافع مشترک و زمینههای مشترک همکاری در دریای سرخ غیر ممکن نیست. این که بخواهیم این منطقه را از سیاستهای مهمتر آمریکا جدا کنیم سخت است و همچنین فعالیتهای روسیه و چین از نکاتی است که برای آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار هستند.
چین اکنون تنها پایگاه نظامی که خارج از مرزهای خود دارد در جیبوتی است و در حال گسترش فعالیتهای نظامی خود از خلیج عدن و و پس از آن از طریق دریای دریای سرخ و کانال سوئز به دریای مدیترانه است.
آمریکا پایگاه بزرگتری در جیبوتی دارد. در اوایل سال 2018 آمریکا چین را متهم کرد که خلبانان نظامی آمریکا را با اسلحههای لیزری مورد هدف قرار داده است. چین نیز یکی از تامین کنندههای عمده اسلحه برای کشورهای منطقه است.
از طرف دیگر چین در حمایت از عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد در سودان و سودان جنوبی نقش مثبتی داشته است و در خلیج عدن از عملیات انجام گرفته بر ضد دزدان دریایی پشتیبانی کرده است هرچند این به گونه ای غیر قابل اجتناب مغایر منافع آمریکا است.
روسیه نیز از تامین کنندگان بزرگ اسلحه در منطقه است و در پی راه اندازی یک پایگاه نظامی در آنجاست. برخلاف چین، روسیه شرکت چندانی در عملیات حفظ صلح سازمان ملل نداشته است و در عملیاتی که ضد دزدان دریایی در خلیج عدن شرکت نکرده است.
دولت جیبوتی تقاضای روسیه برای داشتن پایگاه را رد کرده است ولی سودان برای ساخت مرکزی برای رساندن ملزومات نظامی به ناوهای جنگی روسیه در دریای سرخ به مذاکرات خود با مسکو ادامه میدهد.
منافع کشورهای رقیب خلیج فارس برای منافع روسیه و چین در منطقه تاثیر تعیین کننده ای ندارد. هر دو کشور بیشتر بر روی منافع استراتژیک بلند مدت خود که مربوط به کشتیرانی آزاد، دسترسی به نفت، منابع معدنی، حمایت از نیروهای ملی و پروژه نیروی جهانی میشود تمرکز دارند.
هر دو کشور به ویژه چین از ثبات سیاسی و پیشرفت اقتصادی در منطقه استقبال میکنند. این جایی است که ممکن است منافع آنها از منافع آمریکا جدا شود. پیش از این نیز همکاری هایی در زمینه عملیات حفظ صلح و و مقابله با دزدان دریایی وجود داشته است و هر جا که ممکن باشد این باید ادامه پیدا کند و حتی به گسترش همکاریهای اقتصادی بینجامد.
برای مثال هر سه کشور میتوانند رهبران کشورها را در هر دو طرف دریای سرخ به ملاقات جهت توافق بر تقسیم منابع غنی نفتی و معدنی بستر دریا تشویق کنند که خود میتواند دلیل دیگری برای درگیری در منطقه باشد.