با برجام چه باید کرد؟
اقتصادی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - سوالی که مدتی است از لایه نخبگانی عبور کرده است و به یک سوال عمومی بدل شده آن است که اکنون که ایران از باقی ماندن در برجام پس از خروج آمریکا از آن عملا هیچ بدست نیاورده باید با برجام چه کرد؟
تبسم مهر - سوالی که مدتی است از لایه نخبگانی عبور کرده است و به یک سوال عمومی بدل شده آن است که اکنون که ایران از باقی ماندن در برجام پس از خروج آمریکا از آن عملا هیچ بدست نیاورده باید با برجام چه کرد؟
به گزارش خبرگزاری فارس، مجید شاکری در یادداشتی مفصل به نتایج برجام و آثار احتمالی ماندن و خروج از آن پرداخت پرداخته است که بخش اول آن را در ادامه میخوانید:
سوالی که مدتی است از لایه نخبگانی عبور کرده است و به یک سوال عمومی بدل شده آن است که اکنون که ایران از باقی ماندن در برجام پس از خروج آمریکا از آن عملا هیچ بدست نیاورده باید با برجام چه کرد؟
یک سر طیف آن است که با توجه به آن که صرفا ایران در برجام باقی مانده و بقیه اعضا( چین، روسیه، اروپا و سه کشور آن و آمریکا) عملا در برجام نیستند دلیلی برای ادامه یکطرفه این تعهد نیست و باید آن را دور انداخت.
طرف دیگر طیف آن است که خروج از برجام یعنی بازگشت قطعنامههای سازمان ملل، بازگشت تحریم اتحادیه اروپا و بقول بعضی سیاسیون( فارغ از صحت و عدم صحت) بازگشت سایه جنگ، پس حتی در صورت ادامه روند فعلی باید برجام را حفظ کرد تا " اوضاع بدتر نشود". این نوشتار در پی آن است که معقولترین جانمایی در این طیف را به افکار عمومی پیشنهاد دهد.
با این حال لازم است قبل از تبیین چارچوب پیشنهادی جهت پیشگیری از پیش فرضهای احتمالی اثر گذاربر برداشت خواننده محترم،دو نکته عمومی را متذکر شوم:
1- مع الاسف سیاست خارجی ایران به بخشی از سیاست داخلی جریانهای سیاسی بدل شده است. بطور خاص شکل رابطه ایران و آمریکا به بخشی از برنامه داخلی یک طیف سیاسی در ایران و یک طیف سیاسی در آمریکا بدل شده. این نوشتار به برجام به عنوان بخشی از سیاست خارجی ایران به عنوان یک کل نگاه میکند و تعمدا ردپای تاثیرات و تاثرات این امر بر سیاست داخلی جریانها در سراسر این نوشتار مکتوم است تا مانع از اثر گذاری علقههای احتمالی سیاسی بر نگرش مخاطب ارجمند شود.
2- با هر شکست میتوان با دو سوال مرکزی مواجه شد. سوال اول ان که " تقصیر کیست؟" و سوال دوم آن که" چه باید کرد؟"
مع الاسف در فضای رسانهای- سیاسی ایران به هر دلیل سوال اول محبوبتر است، لیکن این نوشتار از زاویه سوال دوم به تجربه 8ماهه گذشته مینگرد.
در این نوشتار بعد از شرح تمثیلی شرایط ایران در برجام و تبیین چارچوب فنی- اقتصادی موجود و تطبیق آن با شرایط قبل از برجام و ارائه راهکارهای قابل پیشنهاد، دو اصل کلی حاصل آمده:
1- برای حفظ برجام باید بتوان از آن خارج شد.
2- بدیل سناریوی خروج از برجام، ماندن در برجام نیست.
سطر سطر اجزای بعدی این نوشتار ،شرح این دو جمله متناقض نماست.
در این سه سال نوشتار حقیر اجزای مختلفی از مسائل فنی-اقتصادی برجام را مکررا و از وجوه مختلف با نقاط قوت و ضعف و با بیانی تخصصی توضیح داده است. حال پس از پایان برجام و در مقام جمع بندی اجازه میخواهم فقط یک بار و بر خلاف رویه معمول خود، همه آن ادبیات فنی را از بعد اقتصادی( نه امنیتی و سیاسی) در قالب یک مثال ساده و عام تجمیع کنم که بخش عمدهای از آن چه گذشته را بازنمایی میکند:
برجام معامله ای بود که در آن پسری( ایران) پذیرفت به قیمت یک میلیون تومان(بازدارندگی هسته ای) شکلاتی( بند 29 برجام) را از فروشنده( آمریکا) بخرد. فروشنده بعد از نقد گرفتن یک میلیون تومان، به پسرک گفت داخل مغازه بایست تا از پشت دخل شکلات را بیاورم. در این مدت برای آن که حوصله ات سر نرود اجازه داری از این تخمههای روی میز بخوری به شرطی که تخمههای سفید را برداری و نه سیاه را(پی نوشت 16 از پیوست دوم برجام). سایر افراد حاضر در مغازه هم با دلداری دادن پسرک به او تاکید میکردند که فروشنده الان با شکلات خواهد آمد و گاهی هم همنوا با پسرک میگفتند چقدر اوردن یک شکلات طول کشید.
سرانجام شب شد و در حالی که پسرک همچنان منتظر بود تا شکلات را بدست آورد صاحب مغازه آهسته ولی به وضوح به کنار در رفت و گفت میخواهم مغازه را تعطیل کنم. سایر حضار به سرعت و از ترس ماندن پشت در بسته مغازه را ترک کردند اما پسرک با عصبانیت فریاد کشید که حق با من است و من در مغازه خواهم ماند تا شکلات من را بدهی. صاحب مغازه خندید در را قفل کرد و رفت. و پسرک هم چنان وسط مغازه بسته و خالی ایستاده و فریاد میکشد و "حقانیت" خود را اثبات میکند."
این مثال در دل خود مثالهای جنبیای دارد:
1- شکلات یک میلیون تومانی واقعا در بازار وجود دارد ولی شانس اینکه یک شکلات یک میلیون تومان باشد عقلا کم است. بندهای اقتصادی برجام بسیار کلی و بدون ضمانت هستند و اگر چه از پنجره ان ممکن است به اهداف عالی اقتصادی مطروح در بند 29 دست یافت اما شانس این مسئله عقلا کم است. حتی آنچه به صراحت در پیوست دوم برجام از SDN خارج شده بدلیل نبستن مکانیزم باز گشت به اس دی ان همراه با نبستن تعداد لایههای ذینفع نهایی از دید اوفک عملا فاقد ارزش صریحند. این حقیقت این امر را به ذهن متبادر میکند که اساسا هدف طرف ایرانی مذاکرات گرفتن امتیاز اقتصادی برای ایران نبوده. امری که امروز خود مقامات محترم وزارت خارجه هم بر آن صحه میگذرند، اگر چه این صحه گذاری کاملا خلاف اظهارات این عزیزان در همه چهار سال گذشته است.
2- منطقی نبود پسرک بعد از دادن یک میلیون تومان نقد و در حالی که مغازه دار پشت دخل بود در اعتراض به «بدعهدی، تعلل و عدم ایفای تعهدات» مغازه دار از مغازه(برجام) خارج شود چون عملا به معنای چشم پوشی از حق بدست امده از پرداخت یک میلیون تومان بود. آیا ممکن است پسرک دوباره یک میلیون تومان بدست آورد ؟ بله اما بعد از کار بسیار و گذر زمان.
3- منطقی نبود وقتی مغازه دار کرکره را پایین میکشید پسرک در مغازه بماند و باید یا زیر کرکره را میگرفت و فریاد میزد و لگد، و یا قبل از بسته شدن کرکره خارج میشد.
4- پسرک اکنون حتی اگر بخواهد هم نمیتواند از مغازه خارج شود چون در بسته است و حداکثر تلاش او برای بیرون آمدن از مغازه تلاش مذبوحانهای برای بیرون آوردن نوک بینی خود از سوراخهای کرکره خواهد بود.
5- پسرک دو راه دارد، نخست آن که به دنبال قیچی اهن بر داخل مغازه بگردد و به نوعی کرکره را باز کند و خلاص شود و یا آن که در مغازه بایستد و فریاد بکشد و از حق خود سخن بگوید. ما دومی را انتخاب کرده ایم.
6- سایر حضار که حالا بیرون کرکره هستند یا نمیخواهند به ما کمک کنند یا نمیتوانند چون کلید قفل آن را ندارند و دلیلی هم نمیبینند برای کسی که خودش تلاشی برای خروج از مغازه نمیکند و صرفا بی هدف فریاد میکشد، کاری بکنند.
7- برجام به لحاظ حقوقی حتی یک Gentleman agreement هم نیست و صرفا یک Deal است. به همین خاطر تیم حقوقی ایران عملا امکان استفاده از آن را در شکایت علیه آمریکا نداشت و ناچار به عهدنامه مودت استناد کرد.
ما به ازای فنی این مثال خاصه بند ٤و ٥و ٦ آن را در هشت ماه گذشته در نوشتار بعدی مفصلا شرح خواهم داد.
فهم این که مغازه دار(آمریکا) به وضوح و آهستگی به سمت تشدید رژیم تحریمها رفته است بدلایل مختلفی مهم است. در واقع بر خلاف نگاه غالب که اکنون در رسانهها ترویج میشود، تشدید تحریمها توسط آمریکا کاملا گام به گام و مبتنی بر یک سیستم واکنش سنجی و برآورد هزینه انجام میشد نه یک خروج دیوانه وار غیر قابل پیش بینی از میراث "اوباما".
1- ابتدا " تصویب" تحریم کاتسا روی میز آمد. ان هم به نحوی که اعمال آن با فاصله طولانی از زمان تصویب رخ میداد و واکنش ایران نسبت به فعل تصویب سنجیده میشد.
تحریم کاتسا مفصلا و به وضوح ناقض بندهای 25،26،27 و 29 برجام و پی نوشت 16 از پیوست دوم برجام بود.
واکنش ایران در آن زمان چه بود؟ ضمن محکوم کردن این اقدام، آن را صرفا جمع بندی تحریمهای قبلی و بی اهمیت دانست و از هر نوع اقدام عملی علیه این نقض همه جانبه برجام حتی در چارچوب برجام استنکاف ورزید. مقامات وزارت خارجه و بانک مرکزی این تحریم را فاقد اثر و یا بقول جناب دکتر عراقچی" نقض غیر فاحش برجام" میدانستند. رییس کل بانک مرکزی آقای دکتر سیف هم مواضعی نزدیک به همین جملات داشتند.( بعدها دکتر سیف با همین تحریم تگ SDGT خوردند و برنامه مفصلشان برای دوران بازنشستگی بینتیجه ماند و بیش از هر ایرانی دیگر اثر این تحریم بی اهمیت را در زندگی شخصی خود حس کرد. )
طرف آمریکایی مطمئن شد که "هیچ" واکنشی از طرف ایران وجود ندارد. این "هیچ" در ذات خود هم عدم تمایل و هم عدم امکان را جمع دارد. در واقع نقشه ارزی ایران بعد از برجام طوری سامان یافته بود که توان طرف ایرانی بر هر نوع واکنش اقتصادی به تحریم اقتصادی را به صفر میل میداد و طبعا سقف واکنش در سایر عرصه ها( اعم از سیاسی و نظامی) را به طرز ناامید کننده ای توام با احتیاط میکرد.
2- در گام بعدی و با فاصله زمانی چند ماهه آمریکاییها فهرست اول افراد و شرکتهای تحریم شده ذیل کاتسا را منتشر کردند. فهرست تعمدا بدون اثر دامنه دار و بدون هر نوع واکنش زنجیره ای تنظیم شده بود. مثلا تنها موسسه مالی جدی ای که مورد تحریم قرار گرفته بود موسسه مهر اقتصاد بود که بدلیل بانک نبودن از تمام شبکههای تسویه ریالی قطع بود، پنجره ای با بانک مرکزی نداشت، در بازار بین بانکی حضور نداشت و مانند آن.
در واقع تحریم به نحوی سامانه یافته بود که با "دُز" کم تزریق شود و بر اساس واکنش ایران، درباره دز تحریمهای بعدی تصمیم گرفته شود. واکنش ایران به این افزایش دز تزریقی فریاد کشیدن و محکوم کردن بود و به خوبی آمریکا را مطمئن کرد که در مقابل تزریقات شدیدتر ایران "امکان" واکنش نخواهد داشت. لازم است تاکید کنم وقتی درباره عدم "امکان" صحبت میکنم مجددا از یک میانگین موزون تمایل و توان حرف میزنم. چه بسا ایران توان واکنش را داشته ولی بخشی از کشور به هر دلیل تمایلی به این واکنش نداشته اند. خیلی مهم است که درک شود، منظور حقیر از واکنش خروج از برجام یا ماندن در برجام نیست. و اساسا گزینههای واکنش محدود به این دو نیست.
3- در گام بعدی و با فاصله زمانی دور دوم تحریم کاتسا مجددا با دز بیشتر نسبت به بار قبل ولی باز هم تعمدا بدون اثر حیاتی بر اقتصاد ایران تنظیم شد. این بار یک سناریو هم به فهرست تحریم الصاق شده بود. فهرست تحریمی به مخاطب خود میگفت که افرادی مرتبط به سپاه در یمن اقدام به چاپ غیر قانونی پول یمنی کرده اند و افراد به این خاطر تحریم شده اند. سناریو بدلایل فنی بسیار واقع بیانیه نبود ولی اولین باری بود که همراهی یک فهرست تحریمی با یک سناریو تست میشد. واکنش ایران هم که قابل حدس بود:"هیچ".
موازی با این جنس افزایش تدریجی "دز تزریق" از جهات دیگر کارهایی به مراتب مهمتر و موثرتر ظاهرا از جانبی غیر از آمریکا سامان مییافت که آثار بسیار پایدارتر و جدیتری بر اقتصاد ایران میگذاشت اما همچنان با همین الگوی مرحله به مرحله و آهسته و مبتنی بر سنجش واکنش احتمالی ایران اعمال میشد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/