حداد عادل در نشست «گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی»؛
فلسفه پس از انقلاب به سرعت در حال تحول است
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - دکتر غلامعلی حدادعادل صبح دیروز در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بیان مواجهه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی در دوران معاصر و تحول فلسفه اسلامی در چهل سال گذشته پرداخت.
تبسم مهر - دکتر غلامعلی حدادعادل صبح دیروز در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بیان مواجهه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی در دوران معاصر و تحول فلسفه اسلامی در چهل سال گذشته پرداخت.
به گزارش خبرنگار گروه اندیشه فارس، دکتر غلامعلی حدادعادل در ابتدای این نشست درباب سبقه حکمت در ایران بیان داشت:« ایران همیشه کشور حکمت، عرفان، فلسفه و کلام بوده و کمتر کشوری مانند ایران در دنیا وجود دارد که بتواند سنت استاد-شاگردی خود را تا هزار و دویست سال قبل بصورت منظم ترسیم کند و تشیع که همیشه در ایران مورد توجه بوده برداشتی عقلانی از اسلام دارد که نمونه بارز و برجسته آن نهجالبلاغه است و در ایران حکمای ما همیشه اسلام را با نگاه عقلانی فهمیدند.»
وجهه فلسفه و تفکر فلسفی رهبران انقلاب اسلامی همیشه پررنگ بوده است
ایشان به قوت نگاه فلسفی رهبران انقلاب اشاره کرد و بیان داشت که نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که بنیانگذار این انقلاب خود مدرس اسفار ملاصدرا و در حوزه قم مهمترین شارح ابن عربی بودهاند. همچنین رهبر فعلی انقلاب هر چند مجال ظهور این جنبه از شخصیتشان تاکنون پیدا نشده ولی عمیقاً از تفکر فلسفی برخوردارند،
آمار کتب فلسفی نشان دهنده رشد فلسفه ما در چهار دههی بعد از انقلاب
ایشان در تبیین رشد فلسفه در بعد از انقلاب بیان داشت: «در این چهل سال وضع فلسفه در ایران رشد چشمگیری داشته. بنده که پنجاه سال پیش دانشجوی فلسفه شدم تنها دوازده صفحه از آثار کانت ترجمه شده بود در حالی که امروز تقریباً تمام آثار کانت به فارسی ترجمه شده است، همین قیا’س را میتوانید درباب سایر فیلسوفان نیز انجام دهید. طبق آماری که وزارت ارشاد ارائه کرده از چهل سال گذشته تا کنون بیش از 41هزارو957 عنوان کتاب ذیل فلسفه و روانشناسی منتشر شده است.
مواجهه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی
ایشان در اشاره به موضوع اصلی سخنان خود یعنی مواجهه فلسفه اسلامی و فلسفه غرب بیان داشت: «خصوصیت اصلی فلسفه اسلامی پرداختن به وجود بما هو وجود و احکام آن است و علم و آگاهی نیز ذیل وجود و یکی از شئون آن دانسته میشود. در حالی که فلسفه اسلامی توجه خود را به هستی شناسی مبذول داشته، فلسفه غرب خصوصاً از دکارت به بعد متضمن نوعی تقدم معرفت بر هستی بوده بطوری که میتوان کل فلسفه غرب را بر این اساس تحریر و بازخوانی کرد.»
سنت فلسفه اسلامی به سراغ فلسفههای خاص یا انضمامی نرفته است
دکتر حداد عادل در بیان تفاوت دیگر فلسفه اسلامی و فلسفه غربی به عدم توجه فلسفه اسلامی به فلسفههای انضمامی یا معطوف (مضاف) اشاره کرد و بیان داشت: «ما در بین حکمای خودمان نمیبینیم حکمایی که به فلسفه هنر، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و ...پرداخته باشند تا بتوانند فلسفه را تا پشت علوم بیاورند و مثلا هنر را از دل فلسفه بیرون بیاورند، در حالی که امروز در اروپا در مورد همه چیز از غذا خوردن گرفته تا لباس پوشیدن و ... بحث فلسفی انجام میدهند. در اروپا به دلیل اینکه زمانی قرون وسطی به معنای حاکمیت دین وجود داشته و پس از آن با شروع رنسانس وقتی دین حاکمیتش پایان مییابد دورهی جدیدی آغاز میشود که غرب برای حل مسائل خود بجای رجوع به دین و آموزه پیامبران به فلسفه رجوع میکنند و اینچنین فیلسوفان غربی جای پیامبرانشان را میگیرند.»
تأثیر فلسفه غرب بر فلسفه اسلامی به دلیل فاصله آنها از یکدیگر
وی بیان داشت: «نگاه به فلسفه اسلامی پس از ورود فلسفه غرب به ایران همچون شیئی شد که باید در موزه نگهداری شود، زیرا فلسفه غربی مطالبی داشت که تا به حال از گوش فلسفه اسلامی شنیده نشده بود، مانند فلسفههای مضاف یا معطوف، و همچنین طرح مباحثی در فلسفه غرب دیده شد که در آنها مبحث وجود و هستی شناسی چنان جدی نبود. این تفاوتها باعث سه نوع تأثیر فلسفه غرب بر فلسفه اسلامی در صد سال اخیر و به خصوص در چهل سال گذشته (به دلیل جدی شدن فلسفه در آن به همان دلایل گفته شده از جمله افزایش تعداد مؤسسات و ...) شده است، یکی از آنها توجه فلسفه اسلامی به معرفتشناسی بوده که به دلیل طرح مسائل جدید از سوی فلسفه غرب ناچار شده آن را جدی بگیرد و به آن قسمت از فلسفه خود که میتواند زاینده معرفت شناسی باشد توجه کند، دیگر تأثیر طرح زایشها و رویشها و سؤالات جدید است مانند همین انگیزهای که در قم برای استخراج فلسفههای مضاف از دل فلسفه ملاصدرا شکل گرفته است و تأثیر سوم در روش بیان فلسفه است که ما شاهد آن بوده و خواهیم بود. مقدمه «ایزوتسو» در شرح خود بر منظومه حکیم سبزواری یک نمونه مهم در تغییر روش بیان فلسفه اسلامی است.»
در پایان دکتر حدادعادل به نزدیکی بین عرفان ما و فلسفههای اگزیستانس اشاره کرد و خصوصیت بارز هر دوی اینها را در توجه به انسان و حقیقت او دانست و نیز سخنان شهید مطهری و توجه ایشان به فلسفه غرب برای بسط و عمق دادن به فلسفه اسلامی را مورد استناد قرار داد و افزود: »در این چهل سال میدان این مواجهه گسترده شده و فلسفه در ایران به سرعت در حال تحول و شدن است و بنده احتمال میدهم که با گسترش فلسفه تطبیقی هم فلسفه اسلامی رشد بیشتری کند و هم فلسفه غرب بهتر فهمیده شود.»
انتهای پیام/