امرودی در گفتگو با مهر مطرح کرد
تفکیک بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی/انقلاب با سرعت پیش میرود
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - حجتالاسلام امرودی معتقد است باید بین خود انقلاب اسلامی و وضعیتی که امروز به دنبال مدیریت غیرانقلابیها پیش آمده تمایز قائل شویم.
تبسم مهر - حجتالاسلام امرودی معتقد است باید بین خود انقلاب اسلامی و وضعیتی که امروز به دنبال مدیریت غیرانقلابیها پیش آمده تمایز قائل شویم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر ، حجت الاسلام والمسلمین میثم امرودی متولد 1345 در تهران و کارشناس حقوق، کارشناس ارشد مدیریت و دروس حوزه را هم تا سطح خارج فقه و اصول طی کرده است. او چهرهای فعال در حوزههای دینی، فرهنگی، اجتماعی و مسائل خاورمیانه و فلسطین است و عموماً به عنوان معاون و مشاور محمدباقر قالیباف شهردار اسبق تهران شناخته میشود. حجتالاسلام امرودی پیش از معاونی و مشاوری شهردار تهران، مسئولیتهای دیگری از جمله «مدیرکل بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان اردبیل»، «مشاور فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی»، «مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران در کویت»، «دبیری دهها شورا و ستاد و کارگروه در وزارت آموزش و پرورش»، «مسئولیت بنیاد شهید انقلاب اسلامی شهرداری تهران»، «معاون فرهنگی دانشگاه شاهد» و... را بر عهده گرفته بود و سپس در دوره متاخر فعالیتش به عنوان «مشاور شهردار تهران در امور فرهنگی و اجتماعی»، «نماینده تامالاختیار شهردار در امور فلسطین»، «دبیر شورای عالی فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران»، «قائم مقام معاون اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران»، «معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران»، «رئیس شورای راهبردی مدیریت محله»، «رئیس شورای عفاف و حجاب شهرداری تهران»، «رئیس شورای کارآفرینی شهرداری تهران»، «رئیس شورای فرهنگی سازمان زیباسازی شهرداری تهران» و... فعالیت کرد. او همچنین جزو مؤسسین جمعیت دفاع از ملت فلسطین و مؤسس، مدیرعامل (به مدت دو سال) و عضو هیئت مدیره خبرگزاری قدس، مؤسس و مدیرعامل مرکز مطالعات فلسطین و خاورمیانه و... بوده است. در گفتوگوی پیش رو با او، تلاش کردیم به بازخوانی انتقادی وضعیت فرهنگی امروز و آنچه به عنوان آرمانهای انقلاب اسلامی شناخته میشود، بعد از گذشت چهل سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بپردازیم.
هدف ما بازخوانی انتقادی آرمانهای فرهنگی انقلاب اسلامی است و در این مسیر با چهرههایی که صاحبنظر و دستاندرکار امروز فرهنگی و اجتماعی در کشور بودهاند این بحث را مطرح میکنیم که بعد از 40 سال وضعیت تحقق آرمانهای مهم انقلاب در چه وضعیتی است و اگر موانعی در تحقق آنها وجود داشته دقیقا چه بوده است! شما به عنوان فردی که در اکثر شاخههای حوزههای مرتبط اعم از فرهنگی، اجتماعی، حوزوی، دانشگاهی، گردشگری، آسیبهای اجتماعی، تربیت بدنی ایجاد فضاهای فرهنگی، بسیج، دفاع مقدس و ... با وزارت علوم و تحقیقات و فناوری، دادگاه مطبوعات، سازمان تربیت بدنی، بنیاد شهید، دانشگاه شاهد، آموزش و پرورش، شهرداری تهران و ... سابقه همکاری داشته و در زمینه مطالعات و پژوهشهای راهبردی در این حوزهها هم از چهرههای شناخته شده هستید، چه نظری در این باره دارید؟
قبل از ورود به جزئیات این بحث من باید یکسری کلیات درباره انقلاب اسلامی و وضعیت حاضر بگویم؛ ما یک بحث «انقلاب اسلامی» داریم، یک بحث هم بحث مدیریتی است که امروز در جامعه وجود دارد. این دو را باید از هم تفکیک کنیم. اما چطور تفکیک کنیم؟
شما حتما وصیتنامه حضرت امام(ره) را خواندهاید. امام(ره) وقتی به مؤلفههای انقلاب میرسد، با ابتهاج حرف میزنند، مثلا میفرمایند انقلاب اسلامی دنیا را خواهد کرد! ندای آزادی و عدالت در دنیا طنینانداز خواهد شد! حق مظلومانی که توسط ظالمان ضایع شده، به آنها برگردانده خواهد شد، یعنی مدام ادبیاتی مبتهج، شاد و امیدوارکننده را در این خصوص میبینیم. اما وقتی میخواهند راجع به نمایندگان مجلس و قضات و مسئولان و... صحبت کنند، میفرماید من اکیداً وصیت میکنم، من هشدار میدهم و... یعنی دائماً پر از خطابات و عتابات است. اولی درباره انقلاب است، دومی درباره مدیریت است.
در این فضا اگر بخواهید چهل سالگی انقلاب اسلامی را بررسی کنید، حتماً خیلی موارد امیدوارکننده و ایجابی زیادی وجود دارد که بگوییم. یک روز در شمال افریقا و غرب آسیا هیچکس تصور نمیکرد که مردم بر کشور خودشان حاکم شوند. ولی این اتفاق بعد از انقلاب اسلامی رخ داد. تا جایی که الآن برای شما عجیب است که در کشوری مانند عربستان یک خاندان به نحو موروثی حکومت میکنند و حکومت در بین این خاندان انحصاری است! در خاورمیانه همیشه یک نوکری که اسمش «حاکم» بوده در کشورهای منطقه حکومت میکرده است و الآن هم نمونه آن را در برخی از کشورهای عربی میبینیم. انقلاب اسلامی این تابو را شکست و مردم فهمیدند که میتوانند خودشان سرنوشت خود را تعیین کنند و این اولین تابویی بود که با انقلاب اسلامی شکست و واقعا دستاورد خیلی بزرگی بود.
وقتی میخواهید انقلاب اسلامی را ارزیابی کنید به مدیران و مسئولان نگاهی میکنید؛ برخی از آنها جزء مستضعفان و فقرا بودند، کسانی که در تبوتاب انقلاب بوده در فرازوفرودهای انقلاب به هر شکلی کنار انقلاب ماندند. اما عدهای هم از یک زمانی سفرهشان را از سفره مستضعفان جدا کردند! وقتی جدا کردند از دایره شمول انقلابیون بزرگ اسلامی آهستهآهسته بیرون رفتند
اما تابوی دیگری که طی انقلاب اسلامی شکست این بود که در همان زمان که همه دنیا مقابل این حرکت مردمی و دموکراتیک با جهتگیری دینی ایستاده بودند و جنگ تحمیلی را هم برای همین بهراه انداختند و همه حمایتهایشان را به طرف عراق سرازیر کرده و همه جوره حمایت سیاسی، رسانهای، نظامی و مالی کردند و همه جور ما را تحریم کردند و این معروف شده بود که حتی سیمخاردار هم به ما نمیدادند؛ در این شرایط تابوی دوم شکسته شد، اینکه اگر تمام دنیا جمع شوند و مقابل اراده جهتدار یک ملت مومن بایستند، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و پیروز واقعی همین ملتی است که با اراده جهتدارش آینده را میسازد؛ روی این اراده جهتدار دینی تأکید میکنم! چون وقتی حاکم شوید و اراده شما جهتدار دینی نباشد و مثلاً بخواهید برای صرف نان و آب و شکم و آسایش و مال دنیا کار کنید، در مبارزه تا کجا جلو میروید؟ تا جایی که جانتان در خطر نیفتد! نگاه غربی اینگونه است، اما در یک نگاه دینی، شما علاوه بر یک مشارکت عقلانی، یک مشارکت اخلاقی هم دارید؛ در مشارکت عقلانی میگویید مرا نخورید تا نخورمتان، ضرر نزنید تا ضرر نبینید. ولی در مشارکت دینی و اخلاقی اینطور نیست، شما رنج میکشید و اسیر میشوید و حتی کشته میشوید تا دیگران آزاد و باشند و از آزادگی متنعم شوند.
بدین ترتیب در وهله اول ما توانستیم آمریکا و استکبار را از داخل کشور بیرون کنیم و در مرحله دوم توانستیم آنها را از پشت مرزها بیرون کنیم و این کار بسیار بزرگی بوده است. با این روند اگر حساب کنید در 40 سال، هنوز وقت زیادی صرف نشده است تا انقلاب اسلامی بتواند به تحقق همه شعارهای خود برسد.
انقلاب اسلامی انقلاب مستضعفان بود و به نوید آزادی و عدالت جلو رفت. آن کسانی که قرار است پیروز شوند کوخنشینان و مستضعفین هستند؛ وقتی میخواهید انقلاب اسلامی را ارزیابی کنید به مدیران و مسئولان نگاهی میکنید؛ برخی از آنها جزء مستضعفان و فقرا بودند، کسانی که در تبوتاب انقلاب بوده در فرازوفرودهای انقلاب به هر شکلی کنار انقلاب ماندند. اما عدهای هم از یک زمانی سفرهشان را از سفره مستضعفان جدا کردند! وقتی جدا کردند از دایره شمول انقلابیون بزرگ اسلامی آهستهآهسته بیرون رفتند. پس ما باید انقلاب اسلامی را با مدیریت در جمهوری اسلامی جدا کنیم و بین اینها تمایز قائل شویم.
پس قائلید که ما در راستای اهداف انقلاب اسلامی قدمهای بزرگی برداشتهایم ولی در زمینه مدیریت داخلی که قرار بود وضعیت جامعه را مبنی بر شعارهای انقلاب اسلامی بسازد، ضعیف عمل کردهایم؟
من در مورد بحث مدیریتی علاقه ندارم با کلیگویی اظهارنظر کنم، چون برای اظهارنظر درباره جزئیات بحث مدیریت نیازمند بسیاری از اطلاعات ریز و درشت هستیم، به همین دلیل من بیشتر در فضای انقلاب اسلامی حرف میزنم. در بحث مدیریت معتقدم که باید شدیدا تجدیدنظر کنیم، یعنی حوزه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما تجدیدنظر جدی میطلبد و ما ناگزیر باید به این تجدیدنظر تن بدهیم که گفتم این بحث نیازمند پرداختن به مصادیق عینی و جزئیات بسیار است.
اما در حوزه انقلاب اسلامی، معتقدم که وضعیت ما امروز خیلی بهتر از زمان وقوع انقلاب است. شما ببینید انقلاب با رهبری امام اتفاق میافتد، هنوز یخ انقلاب نگرفته، داستان بنیصدر پیش میآید، از آنطرف واقعه به شهادت رساندن هفتاد و دو تن پیش میآید. رئیسجمهور ما، رئیس قوه قضائیه و کلی از نمایندگان مجلس و امام جمعه و ... را ترور میکنند؛ یعنی بسیاری از ترازهای اول این کشور را به شهادت میرسانند؛ گاهی اوقات در برخی از کشورها، وقتی یکی از افراد مسئول و برجسته ترور شود، حکومت عوض میشود، اما در ایران رئیس قوه قضائیه، رئیسجمهور، نخستوزیر و نمایندگان مجلس را ترور میکنند و هیچ اتفاقی نمیافتد. البته اتفاق بزرگی افتاده است، ولی او که تضمین کرده انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند، آن را نگه داشته است.
ما باید انقلاب اسلامی را با مدیریت در جمهوری اسلامی جدا کنیم و بین اینها تمایز قائل شویم... در بحث مدیریت معتقدم که باید شدیدا تجدیدنظر کنیم، یعنی حوزه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما تجدیدنظر جدی میطلبد و ما ناگزیر باید به این تجدیدنظر تن بدهیم
بعد منافقین اقدام مسلحانه میکنند و شما نمیتوانستید به راحتی در خیابان راه بروید، یا نمیدانید در اتوبوسی که امروز سوار میشوید بمب میگذارند و منفجر میشود یا خیر. اینها قصه و فیلم سینمایی و رمان نیست! از آن کسانی که در آن زمان زندگی کردند، بپرسید. بمباران شهرها، مناطق مرزی شما آن وضع را پیدا میکند، از داخل ملیگراها، منافقین، چپیها، گروههای معارض و... که در کشور هستند همه کار میکنند تا این نهال تازه پا گرفته را از ریشه درآوردند. ولی الحمدلله به جایی نرسیدند و امروز ثبات و امنیتی که با انقلاب اسلامی ایجاد شده، زبانزد است و این از برکت جریان انقلاب اسلامی است.
نکته دیگری که باید روی آن دست گذاشت، حضور رهبری است که این امکان را ایجاد کرد تا برنامهای که که توسط حضرت امام(ره) چیده شد، محقق شود. در دهه نخست بعد از انقلاب خیلیها فکر میکردند که اگر امام رحلت کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد! خیلی از مستکبرین هم کیسه دوخته بودند، یعنی کشورهای غربی یا صهیونیستها، دشمنان داخلی و خارجی و... فکر میکردند که وقتی امام رحلت کنند اتفاقی ممکن است بیفتد تا آنها بتوانند سوءاستفاده کنند! بعد که مقام معظم رهبری به شایستگی تعیین شدند، تا امروز توانستهاند به بهترین شکل امور را مدیریت کنند و در مدیریت خودشان کاملاً موفق بودهاند.
شما ببینید الآن طبق قانون اساسی، مدیریت امنیت و امور نظامی کشور با رهبری است؛ در حوزه دفاع، اجازه جهاد با رهبری است. شما در حوزه امنیت مشکلی میبینید؟ کشورهایی که امروز خیلی ادعا دارند، از جمله فرانسه، بیشتر بستر حوادث تروریستی بودهاند تا کشور ما. در سال گذشته در کشورهای اروپایی چقدر اتفاقات ناهنجار امنیتی افتاد و چه مقدار از مردم اروپا کشته شدند؟ در ایران تعدادش چقدر بوده است؟ بزرگترینش فاجعه مجلس و فاجعه اهواز بود.
در حوزه هدایتی، عبادی، اعتقادی، هوش و فقه هم یک رهبری حسابشده و تمامعیار داریم که در مقابل همه دنیا ایستاده است و شعارشان هم همان شعار امام(ره) است که اگر در مقابل دین ما بایستید، ما در مقابل همه دنیای شما میایستیم. یا اینکه ما به کسی حمله نمیکنیم، ولی از خود دفاع میکنیم. طبیعی هم هست، نظامی که مبتنی بر فقه شیعه است به هیچ کشوری حمله نمیکند، اما اگر کسی به او حمله کرد مسلمان یا کافر باشد، در مقابلش میایستد.
پس اگر از من درباره انقلاب اسلامی سؤال کنید، من میگویم انقلاب اسلامی با سرعت تمام دارد پیش میرود. میگویید آرمان عدالت؟ شما ببینید وقتی در آمریکا جنبش والاستریت اتفاق میافتد، یا در منطقه بیداری اسلامی رخ میدهد اینها نشانه آن است که بحث از عدالت در جهان برجسته شده است. امروز جنبشهای زیادی با شعار عدالتخواهی در همه جای دنیا اتفاق میافتد، این در حالی است که قبلاً شعارها حول محور نان و شکم و آزادی به معنای ولنگاری بود ولی امروز دنیا دارد به این میرسد آن چیزی که نجاتدهنده بشریت است، عدالت است. در این خصوص تنها دین و مکتبی که هم در عرصه عدالت کارنامه دارد و هم برنامه دقیقی دارد اسلام است. این کارنامه و برنامه در سیره و منش پیامبر اسلام(ص) در مدینه کاملا قابل تشخیص و قابل دسترس است.
پیامبری که نه عِده داشت و نه عُده و به گفته قرآن "امی" بود، حتی مردم هم امی بودند و اقتصاد حاکم در آن زمانه مبتنی بر بردهداری و تجارتهای ناسالم و معوج بود. روابط ناسالم خویشاوندی، جایگاه معوج زنان، بردهداری، شرک و بتپرستی حاکم بود. یعنی نوع اعتقاد غلط، اقتصاد غلط، روابط و سبک زندگی غلط و ... در این شرایط یک پیامبری میآید و معجزهاش در عین اینکه الهی است، اما جنسش کاملاً بشری است. با یک مدیریت صحیح جامعهای برابر و آزاد را در مدینه مدیریت میکند.
همین نکته خیلی مهم است که اگر حرکت پیامبر را یک حرکت انقلابی بدانیم به هر حال آنچه این انقلاب را به ثمر مینشاند و مثلا به قول شما آرمان عدالت را محقق میکند و جامعهای برابر را شکل میدهد، مدیریت صحیح ایشان بود و این همان نکتهای است که باید در تداوم انقلاب روی آن دست گذاشت و در چهل سال گذشته درباره آن صحبت کرد!
من چند تا از ویژگیهای یک مدیر را به شما میگویم. پیامبر طی 23 سال بخش بزرگی از کره زمین را در عرصههای اقتصاد و رفتارهای انسانی و... اصلاح میکنند. نوع اعتقادات و رفتارها و... را اصلاح میکنند. پس یک کارنامه کاملاً درخشان دارند. اما مدیریت یعنی چه؟ مدیریت یعنی از یک نقطه به یک نقطه دیگر رسیدن، در کمترین زمان و بیشترین بهره. از این نظر پیامبر قطعاً موفق بودند و مدیریتشان عالی بوده است. این همان کارنامه و برنامه درخشان ایشان است.
حالا اگر پیامبر(ص) را بهعنوان یک مدیر موفق و دلسوز قبول داشته باشیم، 4، 5 مورد را که در مدیریت ایشان وجود داشته را بگویم تا خودمان را با آنها بسنجیم. من از «تخصص» شروع میکنم، چون معمولاً از تعهد، دین و تقوا شروع میکنیم ولی اینها را فعلا کنار بگذارید؛ امیرالمؤمنین(ع) وقتی به مالک دستور میدهند که به مصر برود و آنجا را مدیریت کند، اتفاقاً از «تخصص» شروع میکنند. امیرالمؤمنین در عهدنامهای که برای مالک اشتر نوشتهاند، اولین جمله آن بحث از تخصص است، در حالی که معمولاً وقتی حضرات مدیران میخواهند آن را جایی بخوانند از تقوا شروع میکنند، درصورتیکه جملهای قبل از توصیه به تقوا دارد که میگوید «جبایه خراجها» یعنی آقای مالک وقتی به مصر رفتی، پول دربیاور! «و جهاد عدوها» مقابل دشمن بایست و «و عماره بلادها» راه و چاه بساز و آن سرزمین را آباد کند؛ یعنی مثلا از دامداری و کشاورزی حمایت کن. «و استصلاح اهلها» مدیریت و آدمهایت را اصلاح کن.
پس قبل از هر چیز تخصص اهمیت دارد و یک مدیر در اولین قدم باید دانش آن کار را داشته باشد. قرآن میفرماید «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» وقتی چیزی را نمیدانی دانش آن را یاد بگیر. دانش و تخصص خیلی مهم است. «اَلْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَهٍ کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ اَلطَّرِیقِ لاَ یَزِیدُهُ سُرْعَهُ اَلسَّیْرِ إِلاَّ بُعْداً» امام صادق فرمودند کسی که راه میرود و بصیرت آن کار را ندارد هر چه میرود زاویه آن دورتر میشود! این خیلی مهم است. شهید چمران رحمه الله علیه میگوید من نمیگویم تعهد و تخصص همدوش هستند، اما اگر کسی تخصص کاری را ندارد و یک کاری را قبول میکند، حتماً تعهد هم ندارد. چون اگر کسی تعهد داشت، وقتی سواد آن کار را نداشت، آن مسئولیت را قبول نمیکرد. الان شما از این نظر چه نمرهای به مدیران ما میدهید؟ آقا رفته در دانشگاه یک رشته دیگر خوانده و کار دیگری میکند! امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «یَستَدلُ علَی ادبارِ الدُولِ باربعٍ» چهار چیز مدیریت، حکومت و دولت تو را خراب میکند، یکی همین است. «َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ» آدمهای پست را رئیس و افراد شایسته را مرئوس بگذارید. اگر شما آدم بزرگ، فاضل و باسواد آن بالا نیاوردید همین میشود. مدیر خیلی مهم است مردم بیشتر شبیه مدیرهایشان هستند تا پدر و مادرشان، اینها روایت است «النّاس علی دین ملوکهم». مردم تعبیری را از یکی علمای گرانقدر میگویند که ظاهر مردم، باطن مسئولان است.
ویژگی دوم توانایی است. برخی آدمها سوادش را دارند؛ یادم هست آن زمان که مدیریت رفتار سازمانی میخواندیم، استادی داشتیم که پی. اچ. دی مدیریت رفتار سازمانی داشت و واقعا آدم باسوادی بود. یعنی تخصص ایشان مدیریت رفتار انسانی و سازمانی بود، ولی خود ایشان نمیتوانست کلاسش را اداره کند! یعنی ایشان پی. اچ. دی دارد و بسیار آدم مؤدب و متدین و دارای تألیفات متعدد و انباشتی از علوم بود ولی کلاسش را میخواست اداره کند، مشکل داشت. توان با دانش متفاوت است و دو امر مجزا است. دانش با عقل آدمها کار دارد، ولی توان با تصمیم و اراده آدم.
سومین ویژگی کنش است. کنش چیست؟ اراده، باور، خواست، توکل و عزم. برخی موقع مدیری داریم که سواد و توانش دارد اما خودش را به آبوآتش نمیزند. ولی یک کسی مثل آقای اژدری، که نه مسئولیت داشت و نه کسی وظیفهای سازمانی را به او محول کرده بود، اما جانش را کف دستش میگیرد و میرود به فقرا کمک میکند و جهادگر نمونهای است. این از ویژگی های مدیر است. مدیری که توکل و عزم و اراده کار جهادی نداشته باشد - مخصوصاً با نگاهی که انقلاب اسلامی ترویج میکند - شکست او قطعی است. این خیلی مهم است که وقتی مدیر میخواهد کاری کند، جرأت داشته باشد و مانند موسی بگوید «إِنَّ مَعِی رَبِّی» خدای من با من است.
ما در بحث مدیریت یک «مدیریت برو» و یک «مدیریت بیا» داریم. شما دقت کردید که چرا ما در جنگ، شهید فرمانده زیاد داریم؟ چون مدیریت ما «مدیریت بیا» بوده است. «مدیریت برو» یعنی مدیر به صندلی تکیه میدهد و میگوید برو کار را انجام بده، میگوید همه سربازها بروند بجنگند. ولی در «مدیریت بیا» خود مدیر جلوتر از همه است و میگوید دنبال من بیایید تا کار را انجام دهیم. مدیری که باور دینی داشته باشد اینگونه است. اما مدیریت غربی میگوید دستور بدهید، همه اطاعت کنند. شما در جنگهای صدر اسلام ببینید اول فرمانده میرود و میجنگد و راه را باز میکند تا لشگریان بیایند بجنگند. این همان کنش است که پشتوانه آن باور و اراده است. سیدحسن نصرالله و حضرت امام(ره) اول خودشان شهید دادند، حضرت آقا اول خودشان در جبهه بودند و اول خودشان جانباز شدند. این مدیریت بیا است. اول خودشان محکم مقابل آمریکا میایستند و بعد میگویند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. یعنی آمریکا و دشمن هر چه آتش تهیه دارد، بر سر ایشان میریزد و بعد مردم میآیند و رد میشوند، بعد که میروند میگویند عجب حرف درستی زده بود! آن موقع نمیفهمند، بعد که محقق شد میفهمند، این عنصر سوم است که همان باور و اراده و کنش و توکل است.
یقین بدانید انقلاب اسلامی موفق بوده است. اینکه ما در داخل مدیریت ضعیفی داشتیم به معنای این نیست که اهداف انقلاب اسلامی محقق نشده است. مبنای موفقیت انقلاب اسلامی چیزی نیست که امروز بخواهید آن را پیدا کنید، مبنایش از بدو خلقت بشر و از زمان رسالت پیامبر اکرم(ص) است
عنصر چهارم «وقتگذاری» است. اگر به موقع آمدید و به موقع رفتید به وظیفه خود عمل کردهاید، کار ویژهای نکردید، دارید حقوق میگیرید. اما اگر زود آمدید و دیر رفتید احسان کردهاید، ایثار کردهاید. اگر هم دیر آمدید و زود رفتید که دزدی و خیانت کردهاید. وقتگذاری مدیر باید بیش از دیگران باشد و بهره او هم باید از متوسط جامعه کمتر باشد. اینها دستور دین است. چرا وقتی هنوز بعد از گذشت 40 سال از انقلاب وقتی اسم امام میآید، حرف، حرکات و صحبت ایشان برای همه حجت است؟ چرا شما، من، مردم و حتی دشمنان از جملات امام استفاده میکنند. کدام انقلاب بعد از انجامش 40 سال از آن بگذرد، رهبر اولیهاش حرفهایش هنوز حجت حق و باطل است؟ غیر از وجود پیامبر اکرم(ص) که تا امروز ادامه داشته و ادامه خواهد داشت؟ به خاطر همین عنصر بود که خود را از متوسط مردم جامعه پایینتر نگه میداشتند، در حالی که تاثیرشان از همه بیشتر بود.
ویژگی دیگر بردباری و تحمل است؛ فرق بردباری و صبر چیست؟ مدیر باید صبر داشته باشد و در سختیها صبر کند، ولی بردباری یعنی «جنبه»! یعنی میآیند به تو بد هم میگویند ولی تو باید ظرفیت این را داشته باشی. اگر بخواهند به بچهای آمپول بزنند، جیغ میزند، مادرش که بالای سرش ایستاده دلش میسوزد و به دکتر میگوید نزن! اما مادر آنجا باید جنبه داشته باشد و دلش نسوزد. یعنی وقتی میداند این مسیر حق و درست است، باید این مسیر را طی کند.
موارد دیگری هم هست که باید سر فرصت درباره آنها هم صحبت شود؛ ولی حرفم این است که یقین بدانید انقلاب اسلامی موفق بوده است. اینکه ما در داخل مدیریت ضعیفی داشتیم به معنای این نیست که اهداف انقلاب اسلامی محقق نشده است. مبنای موفقیت انقلاب اسلامی چیزی نیست که امروز بخواهید آن را پیدا کنید، مبنایش از بدو خلقت بشر و از زمان رسالت پیامبر اکرم(ص) است.
تفکیکی که شما بین انقلاب اسلامی و وضعیتی که امروز وجود دارد که از نظر شما نتیجه مدیریت کنونی است و ربطی به انقلاب اسلامی ندارد، کمی چالش برانگیز است. از این نظر که گویی ما یک امر انتزاعی و دور از دسترس و مقدس به عنوان انقلاب داریم که باید در یک ساحت متعالی بماند و یک وضع موجود داریم که هیچ ارتباطی با آن انقلاب ندارد. آیا نباید این دو را به هم نزدیک کرد و به واسطه آرمانهای آن انقلاب وضعیت موجود را نتیجه ضعف یا انحراف از آن آرمانها تلقی کرد و مسائل و چالشهای موجود را به شیوهای انضمامی و عینی مورد بحث قرار داد و نشان داد که مسیر بسیاری از کسانی که ادعای انقلابی بودن میکنند در تضاد با آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی بوده است؟ برای مثال امروز بر مبنای آرمان عدالت اجتماعی که در انقلاب اسلامی برجسته بوده، ما در این زمینه وضعیت خوبی نداریم. آیا نباید بپرسیم چرا این آرمان محقق نشده است؟
فیدل کاسترو یک جملهای دارد که میگوید من یک جاسوسی را گرفتم که کارش در بین مدیران ارشد این بود که افراد انقلابی را زیرمجموعه کارهای اجرایی و دون و کوچک میگذاشت تا آدمهایی که روحیه انقلابی نداشتند بیایند مسئولیت بگیرند و رأس کارها را عهدهدار شوند. انقلاب اسلامی با چنین چیزی مواجه شده است؛ هر چقدر از این روحیه انقلابی فاصله بگیریم، آسیبهای ما بیشتر خواهد بود. بحث من هم اصلا انتزاعی و نوستالژیک کردن انقلاب اسلامی نیست بنده میگویم یک انقلاب از کجا شروع شد، الآن وسط راه است و تا ته آن هم خواهد رفت. یکوقت شما مصداقها را مد نظر دارید، من میگویم مگر زمان پیامبر(ص) کسانی که با ایشان سوار کشتی انقلاب اسلام شدند تا ته آن ماندند؟ خیر! بسیاری از همان انقلابیون صدر اسلام آمدند جلوی پیامبر ایستادند و بچههایش را شهید کردند. قرار این نیست همه تا آخر بایستند، انقلاب راهش را میرود.
فیدل کاسترو یک جملهای دارد که میگوید من یک جاسوسی را گرفتم که کارش در بین مدیران ارشد این بود که افراد انقلابی را زیرمجموعه کارهای اجرایی و دون و کوچک میگذاشت تا آدمهایی که روحیه انقلابی نداشتند بیایند مسئولیت بگیرند و رأس کارها را عهدهدار شوند. انقلاب اسلامی با چنین چیزی مواجه شده است
شما میفرمایید از نظر مدیریتی وضع الآن را چطور ارزیابی میکنید! من به شما میگویم که ما 3 نوع ارزیابی علمی داریم که باید جزئیات بسیاری در این حوزه مشخص شود تا این ارزیابیها دقیق و درست از کار دربیاید. یعنی در ارزیابیها چه «فرایندی» باشد، چه «تطبیقی» باشد و چه «مقایسهای» باید فاکتورهای بسیاری را مد نظر قرار داد تا به نتیجه رسید. اما به طور مطلق گفتم که این مدیریتی که داشتیم نیاز به تجدیدنظر دارد و ما در کل همانطور که مقام معظم رهبری هم فرمودند در زمینه عدالت آنگونه که باید به توفیقات زیادی نرسیدیم. اما این به معنای آن نیست که انقلاب اسلامی موفق نبوده است. من همچنان معتقدم انقلاب موفق بوده و با سرعت هم این مسیر موفقیت را میپیماید.
من بحث راجع به انقلاب اسلامی را از بحث در خصوص کمبودهای مدیریتی جدا کردم تا راحتتر بتوانیم صحبت کنیم و به نتیجه ملموستری برسیم و بدانیم که در فضای مدیریتی باید دنبال چه باشیم و در حوزه انقلاب باید دنبال چه باشیم. اگر به اینها رسیدیم آرمانهای انقلاب به واسطه یک مدیریت سالم و در یک زیست سالم محقق میشود.
یک نکته را هم فراموش نکنید بسیاری از حرفها و فضاهای انتقادی که شکل گرفته است، مبتنی بر فضاسازیهای رسانهای است و اینها را نباید ملاک داوری درباره توفیق یا عدم توفیق انقلاب اسلامی قرار داد. منظورم هم صرفا رسانههای خارجی و معاند نیست. بلکه بسیاری از رسانههای داخلی هم کپیکننده مطالبی هستند که درستی و صحت آنها مشخص نیست.
به نظر میرسد در روند پیشرفت انقلاب و در دل نظام جمهوری اسلامی مسئلهای با عنوان «محافظهکاری» شکل گرفت که رهبر انقلاب از آن با عنوان «قتلگاه نظام» یاد میکنند. حتی زمانی هم که فضای سیاسی جناحی و دو قطبی شد و تصور میشد که لااقل یکی از جناحین این فضای محافظهکاری را بشکند، بعد از مدتی روشن شد که هر دو جناح بنا بر منافع خود و در نهایت حفظ وضعیت موجودی که به نفع مردم و انقلابیون نیست در حال محافظهکاری به شیوه خاص خود هستند. شما این وضعیت را چقدر در ایجاد شرایط کنونی دخیل میدانید؟
حرف شما درست است؛ ما با یک نگاه اسلامی انقلاب کردیم و قرار شد مبانی اسلام را پیاده کنیم. در اسلام جدای از «امر به معروف» و «نهی از منکر»، یک چیز دیگری هم داریم به نام «نصیحت ائمه مسلمین»! همچنین «وصیت به حق» و دهها مورد از اینها را داریم. کدامیک را مطرح میکنیم و پیگیر آن هستیم؟ مدام میگوییم امر به معروف و نهی از منکر! اصل 8 قانون اساسی میگوید مبانی نظارتی این کشور، نظارت همگانی بر اساس امر به معروف و نهی از منکر است، اما این تئوریزه و اجرایی نشده است. در صورتیکه ما فراموش کردیم امر به معروف و نهی از منکر با نظارت دو تا است و اینها با هم فرق دارند! به نظرم ما در این زمینه اشتباه کردیم. نظارت باعث کشف میشود، امر به معروف و نهی از منکر باعث جلوگیری میشود.
شما در امر به معروف و نهی از منکر طبق نص صریح آیه قرآن، حرام است تجسس کنید؛ اما یک مدیر موظف است «اجعل العیون» نیرویش را بپاید و او را نظارت کند، حتی در اتاق من دوربین بگذارد. ما اینها را حذف کردیم و مدام میگوییم امر به معروف و نهی از منکر! مدیر مافوق باید زیرمجموعه خود را بپاید. کجا میرود، کی میآید، چه کار میکند، چه دستوری میدهد و... بر همه اینها باید نظارت وجود داشته باشد. آیا الان وجود دارد!؟ پس عموم حرفهایی که من و شما میزنیم، هنوز تئوریزه نشده است، حتی اگر تئوریز شده باشد، برای بسیاری از مدیران ما تفهیم نشده که حالا بخواهند رعایت کنند.