ترجمه؛
آرکون از زمانه خود جلوتر بود/ نگاهی به زندگی علمی محمد آرکون
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - آثار آرکون حوزههای گسترده اندیشهای را در هر دو دوره کلاسیک و مدرن، هم در خصوص مسایل فلسفی و اخلاقی و هم پیرامون ایدههای تاریخی را در بر میگرفت.
تبسم مهر - آثار آرکون حوزههای گسترده اندیشهای را در هر دو دوره کلاسیک و مدرن، هم در خصوص مسایل فلسفی و اخلاقی و هم پیرامون ایدههای تاریخی را در بر میگرفت.
به گزارش خبرنگار مهر ، متن زیر ترجمه ای از سید جلال محمودی در مورد محمد آرکون است که در ادامه میخوانید؛
محمد ارکون در یکم فوریه 1928 در تاوریرت میمون، یک روستای کوچک در کابیلیهی بزرگ، واقع در شمال الجزایر، به دنیا آمد. او در مسقطالرأس خود مقطع ابتدایی را گذراند. بعد از سپری کردن مقطع متوسطه در اوران، تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده ادبیات الجزایر و سپس در سوربن پی گرفت. در 1956 عهدهدارِ زبان و ادبیات عرب گردید. در 1928 موفق به دریافت دکترای فلسفه شد. در آغاز در کسوتِ استادِ ادبیات و علوم انسانی در استراسبورگ (1956-1959) و نیز در مدرسه ولتر در پاریس(1959-1961) مشغول به تدریس شد؛ سپس بهعنوان استاد مدعو در سوربن(1961-1969) و لیون 2 (1969-1972) و سرانجام در کسوت استاد پاریسِ 8 و 3 – سوربن جدید – (1972-1992) به حیات علمی خود ادامه داد.
محمد ارکون، دورهها و سخنرانیهای بسیاری در کشورهای مختلف، برگزار کرد. او استاد مدعو در چندین دانشگاه بود. دانشگاه کالیفرنیا 1969، دانشگاه کاتولیک لویان در بلژیک از 1977-1979، پرینستون در 1985. وی سردبیر علمی ژورنال آرابیکا (ARABICA) بود. عضویت در انجمن عالی خانواده و جامعه(پاریس، 1995-1998)؛ عضویت در کمیته بینالمللی اخلاق برای زندگی علمی و سلامت(1990-1998). در جولای 1996، او یکی از کسانی بود که موفق به دریافت «لژیونِ افتخار» و جایزه دانشگاهی «نخل» شد. در 2002، او هفدهمین جایزه جورجیو لویی دلا ویدا را از طرف مرکز مطالعات خاور نزدیک به پاس همه تلاشهایش در عرصه مطالعات اسلامی، از آنِ خود کرد. در 2003، جایزه «ابنرشد» را دریافت کرد.محمد ارکون در شب 14 سپتامبر 2010[سن هشتاد و دو سالگی] در پاریس درگذشت. او متفکری معروف و در سطح جهانی به واسطه کارهایش روی اندیشه اسلامی و نیز نظریات انتقادیش روی اسلام و دنیای مسلمانان، بلند آوازه بود. به طور کلی، او در عرصه «دین» و به طور ویژه روی «اسلام» مطالعات و نظرات جدیدی داشت.
..شاید هیچکس بهاندازه محمد ارکون، در جهت بازاندیشی معارف عربی ـ اسلامی در سایه الزامات فکر مدرن و ضرورت تغییرات اجتماتی ـ سیاسی در جوامع عربی ـ مسلمان، تلاش نکرده باشد(Arkoun,1984). او مطالعات خود را روی میراث ِ(turath) حجیمِ دوران کلاسیک که البته بسیار چشمگیر و پرمحتوا هم بود، متمرکز نمود(Arkoun,1973). او خواهان بازخوانی فکر اسلامی بود؛ وی در پی مبانیای بهمثابه یک رویکرد بود تا با بهرهگیری از آنها، شاکله عقلانیت اسلامی را بگسلاند و از نو و اساس، آنرا به گونهای باسازی نماید تا بلکه ابعاد مدرن به خود بگیرد. اگر نظریات وی همیشه پژواکِ مقبولیت به خود نمیدیدند، شاید بدان دلیل بود که آرکون از زمانه خود جلوتر بود! با این وصف، بدون شک، او یکی از مهمترین متفکران معاصر مسلمان بشمار میآید. باری، او نویسندهای پرکار بود. آثار تأثیرگذارش حوزههای گسترده اندیشهای را در هر دو دوره کلاسیک و مدرن، هم در خصوص مسایل فلسفی و اخلاقی و هم پیرامون ایدههای تاریخی که شاملِ تاریخ تطبیقی ادیان و مردم شناسی هم میشد، در بر میگرفت.
کارهای سودمند و مورد علاقه او، در کنار سایر دلبستگیهایش، عبارتند از تلاشهای نظری(تئوریک) و روششناسی و نیز اساساً نگرش جدید به مسائل و معضلاتِ جاریی که جوامع عربی ـ اسلامی با آن دست به گریبانند.
..ارکون در پیریزی اندیشههای خود نقّاد، تحلیلگر و تابع رویکردِ درزمانی است تا بدانجا که نخستین دغدغه وی بر ساختنِ یک مردمشناسی تاریخی، فارغ از هر گونه رنگوبوی نوستالژیک نسبت به گذشته و نیز مجرّدِ از حواشی آغشته به فکر اسلامی، در قلب مدرنیته است. از اینرو، کارهای او مکمل و همبندِ هم بشمار میآیند. بهگونهای که میتوانند عناصر لازم را برای پاسخگویی به دشوارههای مختلفی که شخصیت اسلام و جوامع اسلامی را شکل دادهاند، فراهم سازد(Arkoun,1978). افزون بر این، او یک «چالش» پیش روی همه فریفتگانِ جمود(تقلید)، از هر طیفی که باشند، میگذارد و آن اینکه یکریز فکر اسلامی معاصر را نقد میکند. بههیچ وجه نمیتوان سهم فکر کلاسیک اسلامی را نادیده و یا حتّی دستکم گرفت، آنجاییکه او روی آن تمرکز کرده و بالاترین و بزرگترین جایگاه را در دستاوردهای متنوع فلسفی، اخلاقی، حقوقی و غیره، به خود اختصاص داده است..
به هر روی، میتوان گفت کارهای محمد ارکون در زمینه اسلامشناسی، نمیتوانست رضایتبخش باشد و باریکبینیهای علمی جدّیای میطلبید؛ و البته خود او هم بههیچ وجه ادّعای زنده کردن «میراث» را به صورت تماموکمال نداشت. بلکه بالعکس، تلاش میکرد تا محدویتها را به دیگران بقبولاند! به عبارت دیگر، در حالیکه او تلاش میکرد میراث اندیشگانی مسلمانان را به مثابه یک بنیانِ چند وجهی و نیز به مثابه یک عقبه و تکیهگاه برای فکر معاصر معرفی نماید و بشناساند، فاصله زمانی با آنرا نیز پذیرفته بود و اجازه ردّ کردنِ جستجوی هر گونه رویکرد مادیگرایانه را به آن نمیداد(Arkoun,2002).
محمد ارکون، پیوسته بر پژوهشهای تجربهگرایانه و نیز بر آغازِ رویکردهای جامعهشناسانه و مردمشناسانه در حوزه مطالعات اسلامی، اصرار میورزید. او دائماَ پرسشهای خود را در مرز میان دانشها و رشتههای مختلف طرح میکرد و درست به همین دلیل آنها را در مینوردید و قائل به تفکیک میان اسلامشناسی و دیگر ابعاد تاریخی و انسانشناسیِ مسلمانان نبود. بنابراین، اصلاً جای تعجب نیست اگر میبینید که همکاران و پیروانش را به سوی چارچوبهای نظری و عقلانی فرا میخواند؛ و در همان حین، تحلیلهای سادهانگارانه و ابتر را که به هنگام سخن راندن از اسلام و جوامع مسلمانان، مشحونِ میشوند به تفاسیر یکسویه، در هر موضوعی، خواه یکسره ختم به مرگِ فرجام شوند، یا در بهترین وضعیت، کلیشههای قالبی نگونبختانهای میباشند که پیدرپی تکرار میشوند، ردّ میکند و بههیچ وجه آنها را نمیپذیرد.
HERMÈS, Mohammed Arkoun (1928-2010), Mohamed Nachi, n 59, PP: 187-190, CNRS Editions, Paris (FRA), 2011.
http://documents.irevues.inist.fr/bitstream/handle/2042/45360/Hermes_2011_59-187-190.pdf?sequence=1&isAllowed=y