سرودهایی در رثای ام الشهدا:«تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست»
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مجموعه اشعار آیینی ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منتشر شد.
تبسم مهر - مجموعه اشعار آیینی ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منتشر شد.
- اخبار فرهنگی -
به گزار خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، همزمان با آغاز ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیاری از شاعران و هنرمندان جوان و پیشکسوت جوان کشورمان دست به قلم میبرند و با سرودن اشعاری ارادت خودشان را به محضر مبارک حضرت زهرا (س) ابراز میکنند.
در ادامه به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س) تعدادی از اشعار آیینی را میخوانید:
غلامرضا سازگار
...ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای
کز کبریا رسیده درود مکررش...
پا مینهد گرسنه به محراب بندگی
آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش
این است کوثری که خدا داد بر رسول
دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش
دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش...
میخواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش
غافل از آنکه بعد پدر میکند قیام
بر دفع کفر، دختر اسلام پرورَش...
از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز
آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش
مسجد، شراره از در و دیوار برکشید
شد داغدیده دخت نبی، تا سخنورش...
با گریه از صحابه کمک خواست از آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش
آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
بالله نبود هیچکس اینگونه باورش
نفرین بر آن سکوت که در موج فتنهها
طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش
نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود،
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش
بالله اگر قیام نمیکرد فاطمه
نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش
دین نبی به همت زهرا دوام یافت
نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش
خورشید عمر او به جوانی غروب کرد
پوشیده شد به خاک عذار منورّش
در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است
پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش...
مردانه راه فاطمه باید گرفت کو،
تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش
بس راز نانوشته بماند ز غصهاش
گیرم شوند جمله سماوات دفترش
مهدی جهاندار
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآن مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
«المنّه للّه» که این است و جز این نیست
مرضیه عاطفی
حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر...
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت
اما ورق برگشت و آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت
با کینههای کهنه از صفین و خیبر
محکم به در...محکم لگد زد! با وقاحت!
نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت
بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت
از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت
از بغضهای مادرانه در نگاهت
ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمیآمد نفس همراهِ آهت
از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت
شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر...
در بین آتش؛ پشتِ در...شد قتلگاهت!
سید علیرضا شفیعی
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه ،نه حوا و نه مریم ؛ تا قیامت هم
کسی هم رتبهی صدیقهی کبرا نخواهد شد
تو را کوثر لقب داده خدا ؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تاویل اعطینا نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین روشن بدون زهرهی زهرا نخواهد شد
تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب
تو که باشی جهان مقهور ظلمتها نخواهد شد
"بحق فاطمه" گفتیم بعد از ذکر "یا فاطر"
که "یافاطر" بدون "فاطمه" معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که میدانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد
علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست
علی که شعرمن بی نام او زیبا نخواهدشد
علی که خالقش بوده ثناگویش یقینا پس
مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم
بدون عشق شان امروز من فردا نخواهد شد
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشی م این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه
کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
محمود ژولیده
دردهای ما کجاو دردهای فاطمه
پرسش ما پاسخش، سوز صدای فاطمه
استخوانهای شکسته میدهد پاسخ به ما
ضربههای بی هوا بر دست و پای فاطمه
وای از بی رحمیِ آن فرد نامرد لعین
آه از سقط جنینِ بی هوای فاطمه
گریه هم جایی ندارد باید از این غصه مُرد
چاره ای هیهات، جز فضه بیای فاطمه
مرتضی میدید اما بر نمیآمد از او
چاره ای جز دیدن آه و نوای فاطمه
پشت در تا کوچه تا مسجد به ذکر یاعلی
بود در چشمان زینب کربلای فاطمه
سیلی و روی کبود و چادر خاکی او
شد بدون شرح، شرح ماجرای فاطمه
این مهم بود، از تمام درد و رنج این قیام
خوب یاری شد به غربت مقتدای فاطمه
روز تنهای که حتی یک نفر یارش نبود
با چهل نامرد، جنگیده ولای فاطمه
قدرت بازوی حیدر فاطمه بود و شکست
تا غلاف تیغِ قنفذ شد، بلای فاطمه
یاری رهبر به هر قیمت، میاَرزد، بی گمان
درس عبرت میدهد مارا وفای فاطمه
گریه هایش نهضتی دیگر شد و شد ماندگار
تا قیامت نهضت صوتِ رسای فاطمه
شیعه زهرا چو زهرا کشته راه علیست
بر علی سهل است، میمیریم برای فاطمه
ما قلیلیم و کثیر از خیر کوثر گشته ایم
این هم ای دنیاست، از لطف و عطای فاطمه
ره ز شیخ نیجریه هست تا شیخ قطیف
تا یمن تا قدس پر شد از ثنای فاطمه
جانم از سربند یازهرا که عالم گیر شد
فتح مکه میکند، نام و ندای فاطمه
سیدمحمدجواد شرافت
ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
جان پدر را تا بهشتی غرق گل میبرد
در لحظههای روشن دیدار لبخندت
لبریز بود از مادری لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه سرشار لبخندت
نه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد تکرار شد تکرار لبخندت
با گردش دستاس خیر و نور میپاشید
بر هرچه صحرا هرچه گندم زار لبخندت
از روزهی بینان و بیخرما چه شیرینتر
وقتی که باشد لحظهی افطار لبخندت
اما چرا این روزها دیگر نمیخندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت...
مثل گلی توفان زده پژمرد، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار لبخندت
این روزهای آخری یک بار خندیدی
اما چه تلخ است آه تلخ این بار لبخندت
با چشمهای خسته تا تابوت را دیدی
بر چشمهای فضه شد آوار لبخندت
**
مادر جهان ما یتیم عشق و احساس است
قدری بخند ای مهربان بگذار لبخندت…
چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گلدار لبخندت
محمد جواد پرچمی
اصلا نیازی نیست
از بسترت پاشی
با درد تو پیش
پای حیدرت پاشی
هی گفتم از دردات
هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی
میافتی چیزی نیست
تو دست به دیواری
گفتی یکم خستم
نصفس قنوت تو
گفتی یکم دستم
این بچهها سایه
روسر میخوان زهرا
تا وقت دامادی
مادر میخوان زهرا
از رفتن و از مرگ
کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب
فکر عروسیش باش
چشم پرآب تو
نقش برآبم کرد
تابوت تو اومد
خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی
روی سرم ریخته
همموی زینب ،هم
خونم بهم ریخته
طفلی حسن هرشب
تو خواب عزاداره
هی میگه دیوارو
هی میگه گوشواره
سینه سپر کردی
خیلی محک خوردی
خانوم سر من تو
خیلی کتک خوردی
زینب با دلشوره
هی روتو میبوسه
شونه کهمیفته
بازوتو میبوسه
وقتی همه خوابن
فضه با دلشوره
خون رو دیوارو
با گریه میشوره
سعید بیابانکی
چکیده گل رخسار مصطفی زهراست
عصاره نفحات خوش خدا زهراست
سلاله خلف ختم مرسلین یعنی
خلاصه همه آیات انبیا زهراست
کسی که شیشه عطر گل محمدی است
که منتشر شده چون ذره در هوا زهراست
زلال نور رسالت در او نمایان است
چرا که آینه مصطفی نما زهراست
کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز
شده است ورد زبان فرشتهها زهراست
گلی که باغ شهادت از او به بار نشست
چراغدار شهیدان کربلا زهراست
دو دل مباش دلا و بگو پس از قرآن
شکوهمندترین هدیه خدا زهراست
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
امیدوار که باشی گره گشا زهراست
اگر که کوه غم افتاده روی شانه تو
علاج کار تو یک یاعلی و یازهراست
اگرچه کشتی پهلو گرفته میماند
تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست
مگو که راه رسیدن به عشق دشوار است
چرا که فاصله اش از حسین تا زهراست
مراقبت کن از آن مضجع شریف ای عشق
به هوش باش که دار و ندار ما زهراست
چنین غریب اگر در بقیع پنهان است
مسلم است که گنجی گرانبها زهراست
مدینه ! گوهر ما آرمیده در دل تو
گواه باش که گنجینه حیا زهراست
اگر در آتش کین سوخته است خانه او
تو دردمند بیا خانه شفا زهراست
گلی که خاک در آغوش خویش میکشدش
شبانه بی کس و تنها و بی صدا زهراست
دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش
نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست
انتهای پیام/