مقدمه
جلال آل احمد بر چاپ دوم کتاب «زن زیادی»، با حضور عباس اشرفی و ابراهیم
اکبری دیزگاه روز گذشته، 19 شهریورماه، توسط انجمن ادبی جوزا نقد و بررسی
شد.
حجتالاسلام اسماعیل جلالی، مجریکارشناس این برنامه، در شروع
بحث گفت: نسخه ابتدایی کتاب «زن زیادی» در سال 1331 با مقدمه دکتر پرویز
ناتل خانلری منتشر شده بود. بعد از آن که خانلری وزارت حکومت پهلوی را
پذیرفت، جلال در نسخه مربوط به چاپ دوم در سال 1342، مقدمه او را حذف کرد و
با دو داستان اضافه نسبت به چاپ اول و مقدمهای جدید از خودش، آن را منتشر
کرد. متن اصلی مقدمه آل احمد، حاوی نامه پولس رسول به کاتبان است که در
چهار باب نوشته شده است. باب اول در تقسیم نوشتن به دو نوع مدیحهسرایانه و
مستقل است، باب دو در تمایز شرق و غرب به عنوان جایگاه وحدت و نور از یک
طرف و کثرت و ظلمت در طرف دیگر، باب سوم در وظیفه کاتبان برای امانتداری و
باب چهارم در تقدیس کلمه و لزوم حفظ حرمت آن توسط کاتبان است.
اشرفی,
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، نیز در ادامه صحبت را از تقسیمبندی
منابع شناخت در مسیحیت آغاز کرد و گفت: نخست دسته منابعی است که از شاگردان
مسیح است و دومی منابعی که به پولس رسول مرتبط هستند. از 27 نوشته عهد
جدید، 13 یا 14 نوشته به پولس منسوب است و برخی متون هم متأثر از او هستند.
در مجموع 16 یا 17 نوشته به او مرتبط است. ایشان در ادامه به زبان نگارش
متون توسط پولس اشاره کرد. در آن زمان، زبان مکالمه یهودیان آرامی بود،
عبری زبان عبادت و دین محسوب میشد و در مکاتبات رسمی و اداری از زبان
یونانی استفاده میشد.
نویسنده «جستاری در مطالعات اربعینپژوهی» در
ادامه راجع به پولس گفت که او بیش از آنکه رسولی در مسیحیت باشد، بازتعریفی
از یهودیت به شکلی ویژه است. به گفته او؛ خوانشی که او از عهد عتیق ارائه
کرده است، با عیسی (ع) و حواریونش کاملاً متفاوت است. او ادبیات جدیدی را
در مسیحیت وضع کرد. عیسی (ع) هم با توجه به عهد قدیم، به ایمان ارجاع
میداد و عمل صالح را هم در چهارچوب شریعت منضم به ایمان میدانست. پولس
ایمان را نگه داشت و عمل را حذف کرد. از آن طرف چون ایمان باید به عیسی (ع)
هم باشد، کلمه را به مسیح محدود و در واقع جایگزین عمل کرد. در نگاه او،
کلمه معادل ذات خدا و آفریننده است. او عیسی (ع) را در جایگاه کلمه قرار
میدهد که جایگاهی خدایی است. به همین دلیل در مسیحیت، عیسی (ع) صاحب کتاب
نیست چون خود کلمه بود. همین موضوع باعث شد نزاعی در سال 43 میلادی بین او
با یعقوب که رهبر مؤمنین و موحدان اورشلیم بود، در بگیرد.
سرپرست
مرکز جذب و امور هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در ادامه زبان یونانی را
دارای بیشترین تأثیر در فهم عهدین دانست. اشرفی با بیان اینکه معادل
«کلمه» در یونانی، لوگوس است که باید هستی را معادل آن در فارسی دانست،
اضافه کرد: در دینشناسی، ادیان به دو دسته تقسیم میشوند؛ شخصمحور یا
کلمهمحور. در یهودیت همهچیز حول کلمه شکل گرفته است. در ازل تورات بوده و
موسی(ع) آمده تا آن را تبلیغ کند. اما در مسیحیت همهچیز حول شخص عیسی(ع)
شکل گرفته است. دین زرتشتی هم اینگونه است. در ازل زرتشت آفریده شد و
دیگران و حتی اوستا در نسبت با او خلق شدند. هنر پولس این بود که «کلمه» و
شخص عیسی مسیح(ع) را یکی کرد. «کلمه» در ادامه سنت یهودی یکی شده است با
عیسی(ع) که محور دین جدید است. اما در رسالهای که آل احمد در این مقدمه
آورده، کلمه چنین جایگاهی ندارد که نشان میدهد این متن نمیتواند از جناب
پولس باشد؛ البته دلیل مهمتر در رد نسبت این نامه با جناب پولس، زبان
سریانی است. پولس نه آرامی مینوشت (که زبان یهودیان بود) و نه عبری (که
زبان دینی و عبادی بود)، بلکه نامههایش را برای مخاطبان بتپرست رومی یا
یونانی خویش مینوشت.
در بخش دیگر جلسه، ابراهیم اکبری دیزگاه
درباره نسبت این متن با واقعیت صحبت کرد. او در اینباره گفت: نویسنده
باهوشی مانند آل احمد، اگر واقعاً چنین متنی در اختیار داشت، به عنوان
مقاله در یکی از نشریات مرتبط چاپ میکرد. اما او چنین نوشتهای را در یک
کتاب داستان نگاشته است و ما باید آن را به عنوان متنی خلاقه بررسی کنیم.
اکبری
دیزگاه با بیان اینکه این متن را میتوان طلیعه داستان پستمدرن فارسی
دانست، افزود: تبار این متن به ادبیات بورخسی برمیگردد. بورخس بسیاری از
داستانهایش را با بخشی از یک کتاب یا متن تاریخی به عنوان مقدمه آغاز
میکند و سپس سراغ داستان اصلی میرود. اهل ادبیات هم آنها را به عنوان
متون نقیضه، کاملاً درک میکنند و جعلی بودنشان را تشخیص میدهند. در این
جا هم جلال آل احمد چنین کاری کرده است. جان کلام او در باب چهارم نامه
آمده که پیشتر آل احمد به زبانهای مختلف بیان کرده بود؛ دست و تن و خودت
را بفروش، اما قلمت را نه. اما این سخن در متن حاضر با عمق زیادی مطرح شده
است. او نویسنده را پیامبر میداند و چنین شأنی برای خودش قائل است.
نویسنده کلمه را خلق نمیکند بلکه به او القا میشود. کار نویسنده هم
پاسداشت کلمهای است که بر او نازل شده.
نویسنده کتاب «سیاگالش»
یادآور شد: با وجود همه علاقه شخصی من به آل احمد و متونش، باید پذیرفت که
مواجهه او با سیاست در دهه 30 و 40، راه ادبیات داستانی را در ایران منحرف
کرده است. او هرگونه ارتباط بین نویسنده و حکومت را به خیانت او در حق کلمه
تعبیر میکند. اگر نویسنده از حکومت اجری بابت کاری بگیرد، در واقع
کلمهای که به امانت داشته را فروخته، پس به آن خیانت کرده است.
نویسنده
کتاب «سوره آفلین» در ادامه، عیسی (ع) را دارای جایگاه ویژهای در قرآن
دانست و گفت: تقریباً تمام پیامبران در قرآن مورد توبیخ خداوند متعال قرار
میگیرند؛ ولی با عیسی(ع) به گونهای دیگر رفتار شده است. انگار که
کوچکترین بچهای است که دردانه جمع است و هوای او را طور دیگری دارند.
اکبری
دیزگاه پس از قرآن، از نگاه ملاصدرا به کلمه پرداخت و افزود: ملاصدرا در
اسفار، راجع به کلمه صحبت کرده است؛ از جمله بحثی لغوی را پیش میکشد و
ریشه آن را به زخم برمیگرداند. باز شدن بدن از طریق زخم به کلمه مرتبط
است. همانطور که زخم دهان باز میکند، انسان هم دهان باز میکند و کلمه را
ادا میکند. کلمه رد و اثری است که در هستی به جا گذاشته میشود. مسیح(ع)
در قرآن هم با کلمه عجین است و انتهای عمرش از زخم جدانشدنی است.
اشرفی
نیز در ادامه این نشست گفت: متن نامهای که آل احمد در مقدمه آورده، بیشتر
با فضای سفر پیدایش و بخش ابتدایی عهد عتیق تناسب دارد نه ادبیات پولس.
بیشتر مشابه ادبیات اسطورهای است و با عهد جدید و حتی با نوشتههای
مکاشفهای آن هم نمیخواند. از طرفی، در باب دوم این نامه به شرق و غرب
اشاره شده که در قرن چهارم پس از میلاد بین کلیسای انتاکیه و کلیسای رم
ایجاد شد، نه در زمان پولس. پس این متن که دوگانه شرق و غرب در آن آمده، به
زمانی پس از قرن چهارم تعلق خواهد داشت. این همان اختلافی است که در قرن
دهم به جدایی کلیسای ارتدوکس از کاتولیکها انجامید. نکته آخری که باعث
میشود ما در اصالت این متن تشکیک بکنیم، تبویب آن است. شمارهگذاری کتاب
مقدس در اواخر قرن 16 انجام شد. در متن اصلی عهدین، نه باببندی هست نه
شمارهگذاری. متنی که آل احمد در مقدمه آورده، کاملاً بر اساس ساختار
نوشتار جدید کتب مقدس نوشته شده است. آل احمد میتوانست به جای این نامه،
آیات ابتدایی سوره الرحمن را بیاورد که شأن الهیاتی کلمه به خوبی بیان
بشود.
اسماعیل جلالی هم در ادامه، تلنگرهای قرآن را موجد شکستن
شأنیتی میداند که دیگران برای پیامبران قائلاند، تا عبد بودن آنها نشان
داده شود. اما در مورد این نامه، موضع جلال هم در بخش دوم جالب است. او با
جدا کردن شرق از غرب، نوع مواجهه آن دو با کلمه را متمایز میکند که یکی بر
نور و وحدت تکیه دارد و دیگری بر کثرت و ظلمت. جلالی با تأکید بر این نکته
که مجموعه داستان «زن زیادی»، یکی از زنانهترین آثار جلال است، افزود:
متن بسیار هوشمندانه نگاشته شده و با فضای عمومی ادبیات و سیاست در دهه
40 هم مرتبط است. در این متن هوشمندانه، ارجاعات متعددی به افراد همعصر
جلال مثل خانلری و افشار و دیگران داده شده است. یعنی رساله در عین حال که
سخنی یکپارچه است، عملی هم در فضای ادبی-سیاسی آن روز محسوب میشود. جلال
آل احمد در بخش آخر زندگی، به نوعی پختگی در به هم رساندن عمل و نظر رسید و
سعی داشت طرحش را در عمل هم پیاده کند.
اکبری دیزگاه در بخش آخر
سخنش، از نوابغی اسم برد که دشمن اصلیشان، نبوغ خودشان بوده است. قتل یا
مصائب این افراد، به محتوای افکارشان مرتبط نیست؛ بلکه به خاطر تشدد و
غلظتی است که در عمل و کلامشان هست. آنها نبوغ و دانش را با عمل و قدرت
یکی میدانستند و معادلات حاکم بر این دو فضا را تفکیک نمیکردند. در حال
که باید حساب سیاست را از نبوغ جدا کرد. جلال آل احمد میراثی بر جای گذاشت
که هنوز هم بر ادبیات داستانی ما سایه افکنده است.
این نویسنده با
بیان اینکه جلال از معدود آدمهای تاریخ ماست که همانطور که زندگی میکند و
میاندیشد، مینویسد، افزود: این وحدت، صمیمیت زیادی به نوشتههای او
بخشیده است؛ به همین دلیل، متونش مؤثر هستند. اوج این صداقت در «سنگی بر
گوری» دیده میشود. او نویسنده مهم و شجاعی است که صداقتش، او را در 38
سالگی به پدرخوانده نویسندگان تبدیل کرد تا جایی که حتی حکومت هم از او
میترسید.
به گفته او؛ آل احمد نویسنده را به دو گروه تقسیم میکرد
که یا مدیحهسراست، یا مبارز. یا با حکومت است، یا بر او. چنین نویسندهای
حتماً در دام سیاست میافتد. بر اساس همین دیدگاه، کانون نویسندگان شکل
گرفت که در این 60 سال، جز حاشیه و شر برای نویسندگان نداشته است. در
برابرش انجمن نویسندگان تأسیس شد که کاری جز تأیید ندارد. از نظر قرآن،
پیامبران متعلق به شهر هستند. اگر کمک به مردم، نیاز به همکاری با حکومت
دارد، مانند حضرت یوسف (ع) باید برود. اگر نیازمند مبارزه با حکومت است،
باید انجام دهد مانند حضرت موسی (ع). اگر نویسنده قرار است پیامبرگونه
باشد، باید خودش را با مدینه تعریف بکند. گاهی نقد بکند گاهی مدح. آل احمد
هنوز هم بزرگترین نویسنده ماست اما اشتباهات بزرگی داشته است که یکی از
آنها، همین اختلافهاست که تا امروز باقی است./تسنیم
http://tabasomemehr.ir/fa/News/80292/چرا-آل-احمد-مقدمه-ناتل-خانلری-بر-«زن-زیادی»-را-حذف-کرد؟