حسینی: نقاشی قهوه‌خانه‌ای در دانشگاه‌های هنر ما جایگاهی ندارد/ طالعی‌نیا: گالری‌داری در «مافیا» و «بیزینس» غرق شده است
شنبه 11 مرداد 1399 - 10:13:42

2 هنرمند رشته نقاشی قهوه‌خانه‌ای شرایط حاکم بر این رشته هنری را نامناسب توصیف می‌کنند و از بی‌توجهی مدیران فرهنگی نسبت به این هنر اصیل و آئینی گلایه دارند.

خبرگزاری تسنیم-محمد خاجی: نقاشی قهوه‌خانه‌ای یکی از اصیل‌ترین و بلیغ‌ترین شاخه‌های رشته نقاشی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه آحاد ایرانیان قرار گرفته است؛ سرآغاز این هنر به عهد حکومت صفوی؛ به‌ویژه مقطعی که آئین تشیع در حال گسترش بود، باز می‌گردد؛ گرچه در آن زمان این نقاشی عمدتاً روی قلمدان، کاشی، چوب، گچ و... خلق می‌شد، بسیاری از حمام‌ها و زورخانه‌های قدیمی مزین به کاشی‌هایی بود که به سبک نقاشی‌ قهوه‌خانه خلق شده بودند؛ تا اینکه نخستین بار اساتیدی چون «حسین قوللرآغاسی» و «محمد مدبر» این نقش‌ها را از روی کاشی به بوم منتقل کردند.

نقاشی قهوه‌خانه‌ای اگرچه در سال‌های آغازین پیدایی خود با اقبال و علاقه مردم عامه همراه بود، اما به‌تدریج شرایط تغییر کرد و کار به جایی رسید که به زعم کسر قابل توجهی از کارشناسان و پژوهشگران هنر، این هنر اصیل و کهن اکنون در عسرتی سخت  به سر می‌برد.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

برای بررسی و تبیین شرایط کنونی نقاشی قهوه‌خانه‌ای، به سراغ «محمدرضا محمدحسینی‌» و  «مهدی طالعی‌نیا» هنرمندان شناخته‌شده این رشته هنری رفتیم و درباره وضعیت کنونی این هنر اصیل و آئینی با آنها به گفت‌وگو نشستیم.

در ادامه، مشروح گفت‌وگوی خبرنگار تجسمی خبرگزاری تسنیم را با این دو نقاش مکتب قهوه‌خانه از نظر می‌گذرانید:

یکی از آسیب‌هایی که می‌توان ردّ آن را در رویکرد و نگرش کسر قابل توجهی از مدیران عرصه فرهنگ و هنر کشور پیدا کرد، نگاه مناسبتی به هنر و رشته‌های هنری است؛ مثلاً در مناسبت‌هایی مثل ماه محرم توجهات به هنر آئینی و رشته‌هایی مثل نقاشی قهوه‌خانه‌ای معطوف می‌شود؛ حال آنکه در مابقی ایام سال، این رشته‌ها آن‌گونه که باید مورد توجه و ضریب‌دهی مسئولین مربوطه قرار نمی‌گیرند؛ از منظر شما وجود چنین نگاهی نسبت به نقاشی قهوه‌خانه‌ای برای این رشته حامل پیامدهای مثبتِ بیشتری بوده است یا اینکه آسیب‌ها و پیامدهای منفی آن فزونی داشته است؟

محمدحسینی: متأسفانه چنین رویکردی وجود دارد و شاید بخشی از ایراد به عملکرد خود ما بازمی‌گردد؛ وقتی ما صرفاً به موضوعات مذهبی و خلق پرده درویشی پرداختیم و از مقوله‌های دیگر نقاشی قهوه‌خانه‌ای غافل شدیم، مدیر یا مسئول فرهنگی هم صرفاً به همین وجه از هنر نقاشی قهوه‌خانه‌ای وقوف پیدا می‌کند.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

نقاشی قهوه‌خانه‌ای از حیث همراهی با ادبیات گستردگی بسیاری دارد؛ نقاش قهوه‌خانه‌ای صرفاً نقاشی‌ای نیست که آثار مذهبی یا حماسی خلق می‌کند؛ بلکه بسیاری از گونه‌های ادبی مثل ضرب‌المثل‌ها، داستان‌های عاشقانه، اتفاقات روزمره زندگی، فرهنگ، آداب و رسوم و... را دربرمی‌گیرد. اگر به فرهنگ غنی ایرانی که در نقاشی قهوه‌خانه‌ای و مینیاتور مستتر است، پرداخته شود، بسیاری از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد حل می‌شود؛ برای مثال، اگر شما بخواهید جوانان را از انجام امور ناصواب بر حذر بدارید، می‌توانید از ظرفیت پرده درویشی که در نقاشی قهوه‌خانه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد، بهره ببرید.

طالعی‌نیا: در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که تا زمان صفویه، هنر ما تحت تأثیر چین و مکاتبی مثل مغول، تیموری و هرات و... بود؛ از زمان صفویه به بعد؛ در زمان شاه طهماسب، قهوه‌خانه درست می‌شود و نقالی شکل می‌گیرد و شهر اصفهان به بازار تجارت جهانی تبدیل می‌شود؛ همین امر باعث می‌شود که پای فرنگی‌ها به ایران بیش از پیش گشوده شود؛ از اینجا به بعد است که ما تحت تأثیر هنر و نقاشی اروپایی قرار می‌گیریم؛ مصادف با این اتفاق، در اروپا رنسانس شکل می‌گیرد؛ سپس فضایی به وجود می‌آید که مردم ما نقاشی‌های آن‌چنانی را در کاخ شاه، عمارت‌های مجلل و در محیط‌هایی نظیر عدلیه و نظمیه می‌بینند؛ همین بستر ارتباطی باعث می‌شود که فرهنگ نقاشی به مردم عادی منتقل شود؛ بدین معنا که مردم در بقعه‌ها، امامزاده‌ها، حمام‌ها و... تصاویر دِفُرمه‌شده‌ای را ترسیم می‌کنند؛ علت  دِفُرمه‌ بودن آثار، این بود که آن ابزار و امکاناتی که برای نقاشی در اختیار کاخ شاه بود، در اختیار مردم عادی نبود؛ بدین ترتیب؛ در مدت زمان کوتاهی یک نقاشی شاهانه به نقاشی دِفُرمه‌ای تبدیل می‌شد که در بقعه‌ها، قهوه‌خانه‌ها و حمام‌های عمومی نصب می‌شد؛ این دفورماسیون و تغییر سطح ناگهانی که بر اساس آن یک اثر اشرافی ناگهان به بقعه‌ها راه پیدا می‌کرد و به اثری مذهبی تبدیل می‌شد، به تدریج موجب شکل‌گیری ذات نقاشی قهوه‌خانه‌ای شد؛ از آنجا که این اتفاق نوعی دهن‌کجی عمومی به فرهنگ اشرافیت‌گرای دربار هم بود، شکلی از خصلت انتقادی را هم در دل نقاشی قهوه‌خانه‌ای پدید آورد؛ در ادامه این خصلت انتقادی به قدری تند و تیز شده و به مذاق شاهان گران می‌آید که ناصرالدین شاه در مقطعی نقاشی قهوه‌خانه‌ای را ممنوع می‌کند؛ چراکه متوجه می‌شود این نقاشی‌ها نوعی دهن‌کجی نسبت به نقاشی‌های کاخ گلستان، عالی‌قاپو و چهل‌ستون است. بنابراین می‌خواهم تأکید کنم که نقاشی قهوه‌خانه‌ای ذاتاً انتقادی است.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

برخی در یک دوره تاریخی این هنر را به مشروطه متصل کردند اما به زعم من نقاشی قهوه‌خانه‌ای منحصر به دوران مشروطه نیست؛ ذات انتقادی نقاشی قهوه‌خانه‌ای ارتباطی به دوران تاریخی خاصی ندارد و از ابتدا چنین ماهیتی داشته است. از طرف دیگر ما همواره منابعی برای خلق نقاشی قهوه‌خانه‌ای داشته‌ایم که اکنون باید آنها را گسترش دهیم؛ این منابع عمدتاً شامل مقاتل و شاهنامه بوده‌اند؛ بعد از شاهنامه، طومارها ساخته می‌شوند؛ طومار نقالی، دست‌نوشته‌هایی بودند که نقال‌ها برای خود درست می‌کردند و سینه به سینه منتقل می‌شد. گاهی نقال‌ها خودشان شاهنامه را تغییر می‌دادند و همین تغییر دادن‌ها باعث شد شاهنامه جدیدی به وجود آید.

باید توجه داشت که اتفاقات و مسائل روز جامعه، همگی می‌توانند دستمایه نقاشی قهوه‌خانه‌ای قرار گیرند. نقاشی قهوه‌خانه‌ای این قابلیت را دارد که زمینه گفت‌وگو را در جامعه ایجاد و گسترش دهد.

در نقاشی قهوه‌خانه‌ای، هنرمند همه ابزار و پارامترهایی را که در اختیار دارد فدای محتوا می‌کند؛ بدین معنا که چندان برایش مهم نیست اسبی که می‌کشد زشت یا زیبا باشد؛ به بیان دیگر، در نقاشی قهوه‌خانه‌ای محتوا به قدری قوی است که همه چیز را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

جایگاه نقاشی قهوه‌خانه‌ای را در سرفصل‌های دانشگاهی رشته نقاشی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ارزش و اهمیت این گونه مهم نقاشی آن‌گونه که بایسته و شایسته است در سرفصل‌های دانشگاهی رشته نقاشی مورد تأکید و تبیین قرار گرفته است که بتواند دانشجویان را در مسیر تعلق خاطر به این نوع نقاشی و تجربه‌ورزی در آن سوق دهد؟

محمدحسینی: متأسفانه وضعیت کنونی از آنچه که تصورش را می‌کنید، بغرنج‌تر است و در حال حاضر نقاشی قهوه‌خانه‌ای در دانشگاه‌های ما جایگاهی ندارد؛ اساساً در سرفصل‌های دانشگاهی عنوانی به نقاشی قهوه‌خانه‌ای اختصاص پیدا نکرده است؛ فقط اگر اشتباه نکنم در رشته هنرهای سنتی دانشگاه سوره، واحدی اختیاری با عنوان نقاشی قهوه‌خانه‌ای ارائه می‌شود؛ دلیل وجود چنین وضعیتی این است که دانش رؤسای دانشگاه‌های هنری کشور از نقاشی سنتی ما بسیار اندک است؛ شاید در این راستا هم بخشی از قصور، متوجه ما باشد که لازم است همت بیشتری به خرج دهیم تا نقاشی قهوه‌خانه‌ای بیش از پیش در میان اهالی دانشگاه شناخته شود.

با این وجود، انتقاد مهمی که نسبت به دانشگاهیان وجود دارد این است که چرا نسبت به شناخت ظرفیت و کاربردهای متعدد این سبک اصیل هنری تلاش و اهتمامی جدی نداشته‌اند؟ اگر اکنون یک دانشجوی رشته نقاشی بخواهد دیوار خانه خود را رنگ کند، با اصول نقاشی ساختمانی آشنایی کافی دارد؟ اصلاً آیا ما واحدی به نام نقاشی ساختمانی در سرفصل‌های رشته نقاشی داریم؟ طبیعی است که رشته این دانشجو نقاشی است و باید یکی از ابتدایی‌ترین مهارت‌هایی که به آن مسلط است، نقاشی ساختمانی باشد.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

نکته دیگر این است که نقاشی قهوه‌خانه‌ای هنری است که شما می‌توانید از طریق آن امرار معاش کنید اما در انواع دیگر نقاشی چنین امکانی به سادگی میسر نیست؛ اساساً انواع دیگر نقاشی به فرهنگ اسلامی-ایرانی ما تعلق ندارند و گونه‌های فرنگی و وارداتی‌اند.

یکی از هنرمندانی که به شدت موافق نقاشی قهوه‌خانه‌ای بود، استاد مرحوم؛ «هانیبال الخاص» است که شیفته نقاشی ایرانی بود اما بسیاری از اساتید دیگر مخالف این هنر بودند و شاید به همین دلیل است که نقاشی قهوه‌خانه‌ای آن‌گونه که انتظار می‌رفت در دانشگاه‌های هنر ما مورد توجه قرار نگرفت. البته حرف ما این نیست که تمامی سرفصل‌های کنونی رشته نقاشی حذف شود و تنها به نقاشی قهوه‌خانه‌ای پرداخته شود؛ ما می‌گوییم که در کنار سرفصل‌های موجود، به نقاشی قهوه‌خانه‌ای هم توجه شود تا مردم و دانشجویان با ظرفیت‌های گوناگون این هنر اصیل و آئینی آشنا شوند.

نقاشی قهوه‌خانه‌ای قرابت نزدیکی با مفاهیمی چون ادب، شعر، حماسه و مذهب دارد و ما از کودکی تا کنون با این مفاهیم، زیسته و رشد کرده‌ایم. آنچه در رشته دانشگاهی نقاشی به دانشجویان آموزش داده می‌شود، با واقعیت‌ها و نیازهای بازار کار این رشته همخوانی ندارد؛ بسیاری از هم‌دوره‌ای‌های ما در دانشگاه، پس از پایان تحصیل نتوانستند از رشته نقاشی به امرار معاش بپردازند و به ناچار، رشته‌های دیگری را برای اشتغال انتخاب کردند؛ دانشگاه‌های ما باید برای رفع این مسئله تمهیدی بیندیشند و رشته نقاشی را به سمت هرچه کاربردی‌تر شدن سوق دهند تا پیوند لازم میان هنر و صنعت برقرار شود.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

طالعی‌نیاشاید برایتان جالب باشد که بگویم یکی از عوامل بازدارنده برای من، خود دانشگاه بود! دانشگاه نه‌تنها به رشد نقاشی قهوه‌خانه‌ای کمکی نکرده است، بلکه به واسطه سونامی مدرنیته‌ای که در دانشگاه‌های ما به جریان افتاد، به عاملی بازدارنده هم تبدیل شد. برخی می‌گویند چرا هنرجو تربیت نمی‌کنید؟ به اعتقاد من مشکل ما هنرجو نیست؛ مشکل ما مدیر است؛ مدیر دانشگاهی که شناختی از هنر ندارد، چگونه می‌خواهد هنر را ترویج کند؟

اکنون 500 سال است (از دوران رنسانس به بعد) که مطالعات هنری به جز بررسی زیبایی‌های هنر، بر بررسی ساختار زشتی‌های موجود در آن نیز متمرکز شده است؛ یکی از نخستین افرادی که این کار را آغاز کرد، «میکل آنژ» بود که به قدری در این راستا پیش رفت که در نهایت تکفیرش کردند. در زمینه پیدایی مکاتب هنری نیز مشاهده می‌کنیم که هر مکتب جدیدی که شکل می‌گیرد، نسبت به مکاتب پیشین خود رویکردی انتقادی و ساختارشکنانه را اتخاذ می‌کند. در مقابل نقاشی قهوه‌خانه‌ای هم ساختار کلاسیکی به نام مینیاتور صفوی قرار داشته است؛ بنابراین نقاشی قهوه‌خانه‌ای نیز به دِفُرمه‌سازی و نقض ساختارهایی که در مینیاتور صفوی مورد استفاده قرار می‌گرفت، پرداخت؛ البته نقاشی قهوه‌خانه‌ای اصول خود را از مینیاتور گرفت اما آنها را شخصی کرد؛ به عبارتی می‌توان گفت که نقاشی قهوه‌خانه‌ای در ذات، مدرن است؛ در نقاشی قهوه‌خانه‌ای از مقوله بسیار مدرنی به نام نشانه‌شناسی سخن به میان می‌آید؛ طبق تعریف، نشانه عنصری بصری است که در اثر هنری جا نمی‌افتد و جلب توجه می‌کند. اکنون دنیا به سمت فهم ماهیت زشتی حرکت می‌کند تا پس از شناخت آن، زیبایی را بشناسد اما دانشگاه‌های ما هنوز نشانه‌شناسی را بلد نیستند! مدیری که از مفهوم و ظرفیت نقاشی قهوه‌خانه‌ای اطلاع چندانی ندارد، طبیعتاً برای آموزش آن نیز جایی در دانشگاه باز نمی‌کند.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

وضعیت استقبال گالری‌دارها و اقبال حراجی‌های هنری نسبت به آثار نقاشی قهوه‌خانه‌ای را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا از آثار خلق شده در بستر نقاشی قهوه‌خانه‌ای هم به اندازه آثار خلق شده در سایر سبک‌های هنری نقاشی استقبال می‌شود یا خیر؟

محمدحسینی: متأسفانه در این زمینه هم شرایط مناسب نیست؛ مرحوم صادق تبریزی از قول سهراب سپهری نقل می‌کرد که زمانی که سپهری زنده بود، می‌گفت کسی کارهای مرا نمی‌خرد. اکنون باندی در فضای حراجی‌های هنرهای تجسمی کشور وجود دارد که بین خودشان قیمت‌ها را بالا و پایین می‌کنند و عمدتاً در پی تأمین منافع شخصی خودشانند؛ برخورد گالری‌دارها با آثار نقاشی قهوه‌خانه‌ای تابعی از واکنش‌ها و سلایق جمعی است؛ گالری‌دارها عمدتاً به این نکته توجه می‌کنند که آیا فلان اثر قابلیت جلب رضایت عمومی و تبدیل شدن به پول را دارد یا خیر؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد، آثار ما را خریداری می‌کنند؛ در غیر این‌ صورت این اتفاق رخ نمی‌دهد. عمده درخواست‌ها و سفارش‌دهندگانی که در نقاشی قهوه‌خانه‌ای وجود دارند، مردم عامه‌اند؛ به قول مرحوم بلوکی‌فر: "زنده‌باد مردم"! البته اکنون گاهی سفارش‌هایی از سوی شهرداری و فرهنگسراها نیز ارائه می‌شود.

در حالی که در پس نقاشی قهوه‌خانه‌ای حرف‌ها و فلسفه‌های پرشماری نهفته است، مشاهده می‌کنید قیمت‌هایی که عموماً در حراجی‌ها برای آثار نقاشی قهوه‌خانه‌ای در نظر گرفته می‌شود با قیمت آثاری که اساساً حرف چندانی هم برای گفتن ندارند، به شدت متفاوت است؛ به نحوی که انسان متحیر می‌شود!

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

طالعی‌نیا: علت وجود چنین وضعیتی را می‌توان در دو دسته عمده و متمایز طبقه‌بندی کرد؛ عامل نخست، ماهیتی سازمانی و ارگانی دارد و به عملکرد نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موزه هنرهای معاصر، سازمان میراث فرهنگی و... بازمی‌گردد؛ سازمان‌های ما آن‌گونه که باید هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی را مورد حمایت قرار نمی‌دهند و روال بوروکراتیک موجود در آنها عموماً فرسایشی و طولانی است. شاید برایتان جالب باشد که من یک بار با یکی از ارگان‌های وابسته به وزارت ارشاد تماس گرفتم و به آنها گفتم که تصمیم گرفته‌ام یکی از پرده‌هایم را به بزرگی تقدیم کنم؛ آیا شما برای این منظور حمایتم می‌کنید؟ آن شخصی که رابط سازمان بود، در پاسخ به من گفت می‌شود کارتان را به ما تقدیم کنید؟!

عامل دوم متوجه عملکرد گالری‌ها است. ما اساساً شغلی به نام گالری‌داری در کشورمان نداریم و  اکنون گالری‌داری در کشور ما به مافیا و بیزینس تبدیل و در آن غرق شده است! من بسیاری از کارهایم را به گالری‌های درجه یک تهران بردم اما غالب مدیران آنها به من گفتند که ما مشتری‌اش را نداریم. در حال حاضر، ملاک اصلی جهت‌دهنده به رفتار گالری‌ها وجود مشتری است و ملاک‌های هنری، دیگر چندان حکم‌فرما نیستند؛ به همین دلیل است که می‌گویم گالری‌داری در کشور ما به بیزینس تبدیل شده است؛ حال‌آنکه در کشورهای صاحب هنر شرایط این‌گونه نیست؛ در بسیاری از کشورهای صاحب هنر، استعدادهای هنری توسط کیوریتورها کشف می‌شوند اما در کشور ما چنین روالی وجود ندارد؛ در اینجا شما باید ابتدا وارد یک باند مافیایی شوید و اعتماد آن باند را به خود جلب کنید و بعد بتوانید به موفقیت فکر کنید! نکته دیگر این است که بسیاری از مدیران گالری‌های ما فاقد سواد، ادبیات و تخصص‌های لازم برای گالری‌داری‌اند؛ در حالی‌که گالری‌داری یک تخصص جدی است.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

نکته دیگری که ما از آن غافلیم، این است که باید در کنار هنرمندان، شخصی به عنوان مشاور یا مدیر برنامه حضور داشته باشد که وظیفه‌اش تبلیغ و بازاریابی برای آثار هنرمندان باشد؛ این روال نیز در بسیاری از کشورهای دنیا مرسوم است.

ضروری است که مدیران و متصدیان ارگان‌ها و نهادهای مختلف فرهنگی کشور توجه بیشتری به نقاشی قهوه‌خانه‌ای داشته باشند و شرایط و زیرساخت‌هایی را فراهم کنند که این هنر اصیل و ناب ایرانی وارد جریان زندگی روزمره مردم شود. از آنجا که یکی از جلوه‌های مهم و مورد تأکید در نقاشی قهوه‌خانه‌ای به خلق تصاویر و فرازهایی از حماسه عاشورا بازمی‌گردد، اگر سرمایه‌گذاری‌های لازم در نسبت این هنر ملی صورت پذیرد، آثار تربیتی و فرهنگ‌ساز آن طی سال‌های آینده به ثمر خواهد نشست و نسل جوان ما را بیش از پیش، واله آئین و راه و رسم حضرت سیدالشهدا(ع) خواهد ساخت.

من چند سال پیش گفتم که نقاشی قهوه‌خانه‌ای در کشور ما به کما فرو رفته است اما اکنون می‌توانم این مژده را بدهم که از کما خارج شده و انجمن آن در حال شکل‌گیری است و به امید خدا با قدرت و استحکام به حیات خود ادامه خواهد داد.

نقاشی , هنرهای تجسمی ,

محمدحسینی: همه این توفیقات از برکت وجود امام حسین(ع) است.

"تذکر: این میزگرد پیش از فراگیری ویروس کرونا برگزار شده است."

 


http://tabasomemehr.ir/fa/News/78799/حسینی-نقاشی-قهوه‌خانه‌ای-در-دانشگاه‌های-هنر-ما-جایگاهی-ندارد-طالعی‌نیا-گالری‌داری-در-«مافیا»-و-«ب
بستن   چاپ