به گزارش تبسم مهر از کنارش که عبور میکنید ساکت است، سکوتی نه از سر رضا بلکه به اجبار زمانه. طی 42 سال گذشته چنین ساکت نبوده زیرا لقب «قلب تپنده تئاتر ایران» را داشته و حالا حالاها با وجود زیاد شدن سالنهای تئاتر خصوصی و غیر خصوصی، خواهد داشت.
این روزها این ساختمان گرد تئاتری در خود فرو رفته، نه از روی بیتوجهی دوستدارانش که از سر ویروسی که تئاتری و غیر تئاتری را اسیر خود کرده است.
شاید طی 4 دهه گذشته تئاتر شهر اینقدر در لاک تنهایی خود فرو نرفته بود، حتی در 3 مرحله بازسازی که اولی در نیمه دوم دهه 80 و 2 دیگر در دهه 90 بود هم اینقدر طعم تلخ تنهایی را نچشیده بود.
یادش بخیر چه بروبیایی داشت؛ حتی آن زمانهایی که سالنهایش میزبان اجراهای کم رمق و کم رونق هم بود باز جنب و جوش گروههای تئاتری و رفت و آمد مخاطبان هر چند کم، در درونش جاری بود.
چه روزها و خاطراتی که تئاتر شهر از بزرگانی که نامشان ماندگار است و جوانانی که برای خود صاحب نام شده اند، با خود به همراه دارد.
سالن اصلی که این روزها دکور و صحنه خالی از اجرای «قهوه قجری» آتیلا پسیانی را در خود جای داده، برای خود جایگاهی دارد. تا قبل از ورود کرونا و چنبره زدن بر صحنه تئاتر، در این سالن نوید محمدزاده، هوتن شکیبا، اصغر پیران، نوید جهانزاده و روح الله حق گوی لسان روی صحنه بودند و مخاطب روی صندلیها ولی حالا خالی از هر بازیگر و تماشاگری است. زمانی پسیانی روی همین صحنه با رضا کیانیان «پرفسور بوبوس» را با مخاطبان تجربه کردند.
روزی در این سالن رکنالدین خسروی «باغ آلبالو» را با آرمان امید و رؤیا تیموریان و مژده شمسایی به صحنه برده بود و حمید سمندریان نیز «ازدواج آقای میسی سی پی» خود را با همای روستا و احمد آقالو، «دایره گچی قفقازی» را با سعید پورصمیمی و آزیتا حاجیان و آخرین اجرایش که «ملاقات بانوی سالخورده» بود. سالن اصلی به یاد دارد که سمندریان بعد از بازسازی تئاتر شهر در نیمه دوم دهه 80 و با وجود اینکه هنوز سالن آمادگی میزبانی نداشت گفت که باید چراغ تئاتر را روشن نگه داشت و آخرین ملاقات خود با تئاتر و تئاتر شهر را به صحنه برد.
سالن اصلی که حالا صندلیهای خالیش نظارهگر صحنه آن هستند روزگاری میزبان «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» بهرام بیضایی بود که ذکر مصائب استاد از زبان علی عمرانی بر صحنه نیمه کاره ماند ولی نام بیضایی در تئاتر ایران مستدام.
مگر صدای جامهدار علی رفیعی در خاطرات و کابوسهایی که از قتل میرزاتقی خان فراهانی بر صحنه این سالن شنیده شد از خاطر پاک میشود یا اجرای درخشان «شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر» و «در مصر برف نمیبارد».
یاد کارگردانی رضا ژیان بر دیوارهای سالن اصلی حک شده وقتی «دوستان با محبت» را با بازی حمید جبلی و اکبر عبدی به صحنه برد.
خسرو شکیبایی در سالن اصلی «شاهزاده و گدا» را با هادی مرزبان تجربه کرد و جمشید مشایخی آخرین تجربه بازیگریاش بر صحنه تئاتر با «شب روی سنگفرش خیس» مرزبان در سالن اصلی تئاتر شهر رقم خوردمنیژه محامدی در این سالن «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» با بازی آتیلا پسیانی، محسن زهتاب، دانیال حکیمی، حسین محب اهری و سیروس گرجستانی و «سووشون» را بازی افسانه بایگان به صحنه برد.
پرویز پرستویی سال 67 با «مریم و مرداویج» بهزاد فراهانی در این سالن 579 نفری روی صحنه رفت و بعدها با «عشق آباد» داود میرباقری باز هم این تجربه را تکرار کرد.
مهدی فتحی در «دندون طلای» داود میرباقری به همراه داریوش ارجمند بر صحنه سالن اصلی خوش درخشید؛ نمایشی که تهیه کننده آن عبدالله اسکندری بود.
خاطره اجرای نمایشهای «پیروزی در شیکاگو» و همچنین «ریچارد سوم» داود رشیدی با حضور سعید پورصمیمی، جمشید لایق و فاطمه معتمدآریا در یادها مانده است و آخرین اجرای رشیدی یعنی «منهای دو» در سالن اصلی که نقش آفرینان اصلیاش حسن معجونی و سیامک صفری بودند؛ پیرمردهایی که قصد دارند آخرین لحظات عمر خود را به گونهای دیگر رقم بزنند.
خسرو شکیبایی در سالن اصلی «شاهزاده و گدا» را با هادی مرزبان تجربه کرد و جمشید مشایخی آخرین تجربه بازیگریاش بر صحنه تئاتر با «شب روی سنگفرش خیس» مرزبان در سالن اصلی تئاتر شهر رقم خورد. اکبر رادی بسیاری از نمایشنامههای خود را با کارگردانی مرزبان در این سالن تئاتری، روی صحنه دید.
ایرج راد با «دکتر کنوک» کارگردانی در سالن اصلی را تجربه کرد و رضا صابری با «خانات» خود را به تئاتر ایران معرفی کرد. اسماعیل خلج در همین سالن «از نو شکفتن و مرگ» را به تصویر کشید.
قطبالدین صادقی «سی مرغ سیمرغ»، «هملت» و دیگر نمایشهای برگرفته از آئینهای کهن ایرانی را در سالن اصلی به صحنه برد و مهران مدیری بازیگری تئاتر را با صادقی در این سالن تجربه کرد.
«مجلس ضربت زدن»، «اسبها»، «خورشید کاروان» و «پنجره فولاد» از جمله تجربیات نمایشهای با موضوع دینی و مذهبی سالن اصلی تئاتر شهر بودند که هر کدام مخاطبان علاقه مند به این آثار را روی 579 صندلی سالن نشاندند؛ آثاری ثبتشده از قلم بهرام بیضایی، محمد رحمانیان و مهدی متوسلییاد اجرای نمایشهای «گوریل پشمالو» و «دشمن مردم» اکبر زنجانپور بخیر که برای مخاطبان تئاتر تماشای این آثار در بزرگترین سالن تئاتر شهر چقدر لذتبخش بود. بهروز غریب پور نیز «کلبه عمو تم» را در همین سالن بنا کرد.
در همین سالن بود که پری صابری مخاطبان را با تجربه ملاقات شمس و مولانا در «شمس پرنده» مواجه کرد.
شهاب حسینی خیلی قبل تر از اینکه به فکر «اعتراف» در سالن اصلی تئاتر شهر بیفتد، با «کرگدن» فرهاد آییش صحنه سالن اصلی را تجربه کرد و علی نصیریان آخرین بار با نمایش «هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک» آییش روی این صحنه رفت و در پشت صحنه آن تصویر تلاقی نگاههای عزت الله انتظامی و علی نصیریان در اتاق گریم سالن اصلی، توسط هادی نوید عکاس ماندگار شد.
در دهههای 60 و 70 و 80 سالن اصلی تئاتر شهر از نسلهای مختلفی میزبانی کرد که خود از جمله چهرههای شناخته شده تئاتر ایران هستند؛ حمید امجد، محمد رحمانیان، مجید جعفری، محمود عزیزی، امیر دژاکام، علی پویان، مسعود دلخواه، جلال تهرانی، نادر برهانی مرند، حسین کیانی و کوروش نریمانی، آرش دادگر و حمیدرضا نعیمی. بعدها در دهه 90 نیز جوانهایی همچون علی نرگسنژاد، هادی حجازی فر، همایون غنیزاده، نیما دهقان، شهاب حسینی، خیرالله تقیانی پور، احسان فلاحت پیشه و ایمان افشاریان نیز وارد سالن اصلی شدند و تجربه کار در این ویترین مجموعه تئاتر شهر را در کارنامه فعالیتهای خود به ثبت رساندند.
«مجلس ضربت زدن»، «اسبها»، «خورشید کاروان» و «پنجره فولاد» از جمله تجربیات نمایشهای با موضوع دینی و مذهبی سالن اصلی تئاتر شهر بودند که هر کدام مخاطبان علاقه مند به این آثار را روی 579 صندلی سالن نشاندند؛ آثاری ثبتشده از قلم بهرام بیضایی، محمد رحمانیان و مهدی متوسلی.
یادش بخیر در همین سالن بود که نمایش «ها هملت» مارکوس زونر سوئیسی به صحنه رفت و کارگردان به همراه همسرش نمایشنامه «هملت» شکسپیر را روی 2 چهارپایه اجرا کردند و مخاطبان طی 2 ساعت چشم از صحنه نمایش برنداشتند. روبرتو چولی «خانه برناردا آلبا» را به سالن اصلی آورد و گروه «فرایبورگ» آلمان با نمایش «پارسیفال» تماشاگر را با خود در این سالن همراه کرد.
لابی سالن خالی است و گیشه فروش بلیت مدتهاست که خاک میخورد؛ کرونا چه سخت خود را به این بنای با هویت تئاتری تحمیل کرده است. تنها جمشید رفیعی، محمد گودرزی، عارف پیری زاده و سروان عبدالهی از اعضای بخش حراست و حفاظت مجموعه تئاتر شهر چهرههای حاضر در لابی هستند که با وجود تعطیلی، تئاتر شهر را رها نکردهاند.
کافه تریای سالن اصلی نیز همپای سالن سالهای سال شاهد آمد و شد هنرمندان چه آنها که در نمایشها حضور داشتند و چه آنها که قرار بود نظارهگر تلاش دوستان خود باشند بود و مخاطبانی که تماشاگر بودند. زمانی علی صلاحی «عصری با نمایش» را در کافه تریای اصلی راه انداخت که طی آن هنرمندان و گروههای مختلف آثار نمایشی را در قالب نمایشنامه خوانی اجرا میکردند؛ «عصری با نمایش» حال و هوایی داشت و استقبال از آن قابل توجه.
علی روزدار با قفسه کتابهای خود چهره شناخته شده کافه تریای سالن اصلی است که سالها هنرمندان و مخاطبان خریدار کتابهای مختلفش هستند، مردی که در زمان خلوتی کار، همیشه در حال مطالعه کتاب است.
اما حالا کافه تریای تئاتر شهر خالی است و چراغهایش خاموش و خبری از قفسههای کتاب و علی روزدار نیست.
برای رسیدن به دیگر سالنهای مجموعه تئاتر شهر و تماشای آثار باید از لابی سالن اصلی خارج و از ضلع شرقی بنا وارد لابی سالنهای چهارسو و سایه و از ضلغ غربی وارد لابی سالن قشقایی شوید. از در ورودی مجاور حراست مجموعه نیز راه به سمت کارگاه نمایش یا پلاتواجرای فعلی دارد.
البته زمانی تئاتر شهر 3 سالن دیگر هم داشت که هر کدام خاطراتی دارند که با حذف شأن از مجموعه سالنهای تئاتر شهر همچنان در اذهان هنرمندان و مخاطبان تئاتر باقی است؛ سالن شماره 2، سالن خورشید و تالار نو.
در سالن شماره 2 بود که رضا عطاران و مهناز غمخوار با «بچههای تابستان» حسن حامد روی صحنه رفتند و وحید رهبانی «در انتظار گودو» را تجربه کرد با بازی محمدرضا جوزی، رضا مولایی و مهدی بجستانی. در همین سالن بود که حامد محمدطاهری «آنتیگونه» را اجرا کرد و حسن معجونی «در مضار توتون» را به صحنه برد. یاد اجرای «بحرالغرایب» آتیلا پسیانی و «لوله» نیما دهقان در این سالن هم بخیر. حالا سالن شماره 2 تبدیل به سالن کنفرانس مجموعه تئاتر شهر شده ولی راهروهای طبق سوم مجموعه خاطره صف مخاطبان برای ورود به این سالن را در خاطر خود حفظ کردهاند.
سالن خورشید نیز پشت سالن قشقایی بود و حالا لابی و کافه تریای این سالن شده. این فضا که بدون استفاده بود و سپس تبدیل به سالنی تئاتری شد خود یادآور یکی از اتفاقات تئاتری ایران بعد از پیروزی انقلاب بود؛ احیای این فضا و تولید و اجرای نمایش «سیاها» به کارگردانی حامد محمدطاهری و پس از آن نیز اجراهای مختلفی در این سالن به صحنه رفتند از جمله «کلفت ها» محمد عاقبتی و...
در میان سالن خورشید و تالار نو، کارگاه نمایش از دیرباز قرار دارد که خودش دارای خاطرات متعددی است از اجراهای تئاتری گرفته تا رپرتوآر اجراهای کارگاه نمایش در زمان مدیریت محمودرضا رحیمی که هنرمندانی چون رضا گوران، آروند دشتآرای، رضا کشاورز و هادی کمالیمقدم در آن رپرتوآر آثارشان را به صحنه بردندتالار نو مجموعه نیز یکی دیگر از فضاهای بلااستفاده بود که توسط وحید رهبانی و گروهش با نمایش «کرگدن» احیا شد و اجراهای متعددی از جمله «پای دیوار بزرگ شهر» حسن معجونی، «آنتیگونه در نیویورک» محمودرضا رحیمی، «نجواهای شبانه» عباس غفاری و «هالما و رینا» کتایون حسین زاده و…. حالا تالار نو جای خود را به پلاتوی تمرین 2 تئاتر شهر داده است.
اما در میان سالن خورشید و تالار نو، کارگاه نمایش از دیرباز قرار دارد که خودش دارای خاطرات متعددی است از اجراهای تئاتری گرفته تا رپرتوآر اجراهای کارگاه نمایش در زمان مدیریت محمودرضا رحیمی که هنرمندانی چون رضا گوران، آروند دشتآرای، رضا کشاورز و هادی کمالیمقدم در آن رپرتوآر آثارشان را به صحنه بردند. یاد اجرای «ولپن» مهدی کوشکی، «رومئو و ژولیت» هادی حجازی فر، «زمین و چرخ» زهرا صبری، «هدیه مرموز» یاسر خاسب و «لیرشاه» حمیدرضا نعیمی و آرش دادگر در این سالن بخیر.
سالن چهارسو و سایه و قشقایی هم که هر کدام شاهد اجراهای درخشان متعددی بوده اند، اجراهایی که هر کدام در خاطره جمعی هنرمندان و مخاطبان تئاتر ایران به ثبت رسیده اند؛ «پچپچههای پشت خط نبرد» علیرضا نادری، «مکبت» فرهاد مهندس پور، «ایکارو» بهروز غریب پور، «کارنامه بندار بیدخش» بهرام بیضایی، «بازی استریندبرگ» حمید سمندریان، «کلفتها» علی رفیعی، «نوای اسرارآمیز» سهراب سلیمی، «دیوان تئاترال» محمود استادمحمد، «هملت ماشین» ناصر حسینی مهر، «پوف و بدنسازی» هوشنگ حسامی، «هرا» نصرالله قادری، «معرکه در معرکه» سیاوش طهمورث، «سعادت لرزان مردمان تیره روز» محسن علیخانی، «گنگ خوابدیده» آتیلا پسیانی، «شبهای آوینیون» کوروش نریمانی، «آغامحمدخان کالیگولا» سیروس شاملو، «رژیستورها نمیمیرند» حسین کیانی، «روال عادی» محمدرضا خاکی، «مرگ فروشنده» نادر برهانی مرند، «نیلوفر آبی» حمید امجد، «پل» محمد رحمانیان، «یک دقیقه سکوت» محمد یعقوبی، «خواب در فنجان خالی» کیومرث مرادی، «خانه در گذشته ماست» حامد محمدطاهری، «سمفونی درد» حسین پاکدل، «دن کیشوت» علیاصغر دشتی، «غلتشن ها» حمید پورآذری، «خرس و خواستگاری» حسن معجونی، «یرما» رضا گوران، «سحوری» قطبالدین صادقی، «ددالوس و ایکاروس» همایون غنیزاده، «خیال روی خطوط موازی» حمیدرضا آذرنگ، «خشم و هیاهو» مهرداد رایانی مخصوص، «واقعیت اینه که خورشید دور ما میگرده» سیامک احصایی، «تجربههای اخیر» امیررضا کوهستانی، «حسن و دیو راه باریک پشت کوه» افشین هاشمی، «زمین مقدس» ایوب آقاخانی، «ریچارد سوم اجرا نمی شود» روح الله جعفری، «آبگوشت زهرماری» آرش آبسالان و ….
هنرمندان و مخاطبانی که در ساختمان گرد تئاتر ایران حضور داشتند و رفت و آمد میکردند گفتهها و ناگفتههای زیادی را درباره تجربیات خود به همراه دارند از اجراهای تئاتری گرفته تا روزهای پرشور برگزاری جشنوارههای تئاتر فجر در دهه 70. خاطره حضور در اتاق روابط عمومی با مدیریت محمد بهرامی، خاطره همکلام شدن با عمو حاتم داودی، خاطره خرید چای و بیسکوئیت از عمو اسکندر در راهروی زیرزمین تئاتر شهر، کارگاه دکور با بچههای فنیاش، کارگاه خیاطی و سالنهای تمرین روی پشت بام تئاتر شهر به همراه کتابخانهای که تنها بازمانده از آن ایام بر بام قلب تپنده تئاتر ایران است و ….
این روزها هم هنرمندان و مخاطبان تئاتر و هم مجموعه تئاتر شهر دلتنگ یکدیگرند تا روزی بار دیگر در قلب تپنده تئاتر ایران گردهم جمع شوند و این بار قدر بودن با یکدیگر را بیش از پیش بدانند. به امید روزی که کرونایی در میان نباشد و تئاتر شهر با حضور فعالان و علاقه مندان تئاتر به حیات پرخاطره و تأثیرگذار خود ادامه دهد.