به گزارش تبسم مهر الناز محمدیاری؛ چند هفته قبل در اوج بحران کرونا در کشور، در بخش خبری 22 شبکه سوم سیما خبری با قاطعیت و صراحت اعلام شد که «دانشمندان دریافتهاند که ویروس کرونا میتواند از طریق هوا نیز شخص را آلوده کند». این خبر به معنای آن بود که گفتههای قبلی در مورد عدم لزوم ماسک زدن برای افراد معمولی حاضر در جامعه غلط بوده است و از این به بعد باید روشی دیگر برای مبارزه با این بیماری برگزید.
این شایعه البته از روزها پیش در فضای مجازی مطرح شده بود اما حالا به یک بخش خبری پربیننده هم راه یافته بود. به زودی و کمتر از چند ساعت مشخص شد که گزاره اخبار 22 چیزی جز فریب نیست؛ تا جایی که بالاخره فردای آن روز سازمان جهانی بهداشت نیز این شایعه را تکذیب کرد.
این تنها اشتباهی نبود که تلویزیون در این ایام مرتکب شده بود. برای مثال چندی پیش گزارشی از اسکان خیابانی بیماران یک بیمارستان در زلزله کرواسی به جای بیماران کرونایی ایتالیا از یکی از شبکههای تلویزیونی پخش شد و یکی دو مورد دیگر که در مقایسه با اطلاعرسانی وسیع تلویزیون از کرونا بسیار محدود و ناچیز به شمار میآید.
علاوه بر این اخبار اشتباه کمتعداد؛ در یک بخش حیاتی و مهم دیگر یعنی ارائه آمار مبتلایان و درگذشتگان بر اثر ویروس کرونا نیز اشتباهاتی در سیما رخ داده بود. از آن جمله اینکه در شبکههای استانی مختلف، افراد مسئول اما غیرمرتبط با آمار رسمی کروناییها به صداوسیما آماده بودند و درباره آمار اظهارات متناقضی کرده بودند و جامعه را در سرگردانی فرو برده بودند.
این در حالی بود که در همان زمان شبکههای خبری و غیرخبری دیگر تلویزیون همه و همه در حال پوشش گسترده سریع و کامل خبری اخبار مربوط به کرونا بودند.
این استعارهای آشکار از فعالیتهای خبری تلویزیون در زمان کرونا بود. پوششی گسترده، کامل، سریع و بدون از دست دادن یک خبر اما با چند نقص و اشتباه. اشتباهاتی که در شرایط بحرانی امروز صداوسیما گاهی به ندیدن اثر تمام فعالیتهای خبری شبانه روزی صداوسیما منجر میشد و همه عملکرد تلویزیون را در این اتفاقات خلاصه میکرد.
صداوسیما از فردای انتخابات مجلس پای کار مسئله کرونا آمد و با اطلاع رسانی وسیع و حجیم و گسترده تقریباً به اولین مرجع دسترسی به اخبار کرونایی در ایران تبدیل شد. استفاده وسیع و بیسابقه از امکان پخش زنده که پیش از این هم رونق گرفته بود اما در این دوره اوج گرفت و همین طور حضور همهجانبه خبرنگاران صداوسیما در بخشهای مختلف اداری و اجتماعی مربوط به کرونا نشان میداد که این بار صداوسیما با همه قوا به جنگ با ناکارآمدی در یک بحران رسانهای آمده است. خیلی زود صداوسیما تبدیل به اولین جایگاهی شد که مسئولین مرتبط با این بیماری ترجیح دادند در آنجا سخن بگویند و توصیههای لازم به مردم را ارائه دهند. به همین ترتیب با مشاهده پوشش رسانهای بیستوچهار ساعته و کامل و سریع صداوسیما از بحران کرونا به تدریج جایگاه صداوسیما در افکار عمومی نیز به شدت بالا رفت و حتی مخاطبان از دست رفته قبلی تلویزیون هم در حد و اندازهای به تلویزیون برگشتند و از میان همه گزینههای متنوع کسب اخبار از طریق رسانهها؛ صداوسیما را انتخاب کردند
صداوسیما در این زمان با ارائه اخبار مرتب و کامل و دقیق و سریع از کرونا و همین طور ارائه بستههای بهداشتی و مراقبتی آگاهکننده و همچنین گزارشهای مربوط به بروز اجتماعی کرونا در میان مردم (که البته برخی از آنها بدسلیقگیهایی هم وجود داشت) و علاوه بر همه اینها با فعالیتهای هشداری و مراقبتکننده که سعی فراوانی در ایجاد فضایی در افکار عمومی داشت که کرونا را قابل کنترل کند نقشی اساسی در فعالیتهای صفی و ستادی مجموعه دستگاه اداری ایران علیه کرونا داشت.
مرجع شدن صداوسیما در بحرانی که به تدریج در حال درگیر کردن تمام کشور بود؛ یک اتفاق برجسته و قابلتحسین در هدایت این بحران بود. شبکههای اجتماعی که در تمام این سالها از بحرانها تغذیه کرده بودند، اگر چه کماکان مشغول فعالیت بودند و کماکان با ایجاد کردن جو توهم و تشدید فضای روانی مشغول فعالیت بودند؛ اما مرجعیت شماره یک خود را از دست دادند و مردم برای دریافت اخبار کرونایی بیواسطه به تلویزیون مراجعه میکردند.
تبدیل شبکه خبر سیما به دومین شبکه پربیننده تلویزیون در زمستان 98، چیزی که در تاریخ 15 ساله راهاندازی شبکه با وجود انواع و اقسام بحرانهای مختلف سابقه نداشت و همین طور یک نظرسنجی که اعلام میکرد 80 درصد مردم اخبار مربوط به کرونا را از طریق صداوسیما پیگیری میکنند، مهر تأییدی بر فعالیت مناسب صداوسیما در ایام کرونایی بود.
اما آیا این اشتباهات گفته شده که با بزرگنمایی شبکههایی اجتماعی تبدیل به اشتباهاتی مرگبار شده بود و همین طور انتخاب یک استراتژی غلط بارها آزمون پس داده موجب نشد که عملکرد سریع و صحیح صداوسیما در دوران کرونا کمی زیر سایه برود؟
و آن استراتژی غلط چه بود؟ داشتن یک دیدگاه ریشهدار اما ناکارآمد به انتشار اخبار موازی ایران و غرب از سوی تلویزیون باعث شد تا دوباره تصور یک مقایسه غلط میان آنچه در غرب میگذرد و آنچه در ایران میگذرد به منظور اقناع افکار عمومی به وسط بیاید. درست است که این بار از سر اتفاق؛ وضعیت غرب بسیار بحرانیتر از آنی بود که در تمام این سالها غرب از خودش به ما نشان داده بود و در یک مقایسه عادلانه وضعیت کشورهای اروپایی و آمریکا به شدت حاد و غیرقابل تصور بود اما این بار هم به این نکته توجه نشده بود که وقتی ایرانیها خود درگیر بحرانی استرسزا وحشتناک و فراگیر هستند این مقایسه به دلیل استفاده مبتذل بیش از حد در مواقع نادرست و غیرواقعی، تجربهای ناخوشایند در ذهن مخاطب رسانههای ایرانی است و فقط به بدتر شدن حال مخاطب ایرانی و علاوه بر آن بیاعتمادی رسانه منجر خواهد شد. در برخی از بخشهای خبری اصلی تلویزیون این استراتژی به عنوان دستور کار قرار گرفت و پافشاری بیش از حد بر این مقایسه نابهجا عملاً فقط به از دست رفتن تعدادی از مخاطبان صداوسیما منجر شد. عدم هوشمندی تلفیق این مقایسه با دادههای غیرارزشی و بدون قضاوت سبب شد که برخی از اقشار اجتماعی تصور کنند که صداوسیما دوباره در حال القای این گزاره ابتدایی است که ما خوبیم و آنها بدند. گزارهای کلیشهای و مرتب تکرارشونده که کارکرد خودش را از دست داده است. اخبار اوضاع کشور در این روزها که درگیر بحران کروناست با شیب ملایم و با امیدواری به تصویر کشیده شد در صورتیکه در حوزه اخبار خارجی صداوسیما اوضاع را به بدترین شکل ممکن (شاید هم واقعیترین اما بی ظرافتهای لازم) نشان داد. این استراتژی نه تنها جواب نداد بلکه به ضعف پایههای استدلالی بعدی صداوسیما نیز انجامید.
مردم در ایام «در خانه بمانیم» اعتماد دوباره خود به صداوسیما را تا اندازهای نشان دادند. نشان دادند که تصورات بدبینانه درباره از دست رفتن همه بینندگان تلویزیون تصوراتی واهی است. بحران کرونا همچنان ادامه دارد و صداوسیما همچنان بیوقفه تلاش میکند. اما این بحران به زودی به پایان خواهد رسید و تازه آن وقت است که کار صداوسیما شروع میشود. آیا این اعتماد به دورانی که بحران رفته است هم تسری پیدا میکند؟ آیا اوضاع بدون بحران کشور هم با روایت صداوسیما قابل پذیرش است؟ کیلومترشمار صداوسیما بعد از بحران دوباره به صفر برخواهد گشت.