امامت، خلافت خدا و رسول خدا(ص) است
جمعه 5 ارديبهشت 1399 - 09:48:00
موسسه تبسم مهر نیکان- پرویز نیک پی
 به گزارش تبسم مهر متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می‌خوانید؛

الف) معنای لغوی امام

امام، واژه‬ ای عربی و به معنای پیشوا، سرپرست و مقتداست. [1] راغب اصفهانی درباره این واژه می‌نویسد: امام کسی است که به او اقتدا می‌شود چه شی‏ء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار و کردارش اقتدا شود یا کتابی باشد یا شی‏ء دیگری، چه این اقتدا حق و صواب باشد و چه باطل و ناصواب. [2]

برخی دیگر از لغت‏‬ نگاران نیز چنین معنایی را از امام ارائه داده‬ اند. [3] برخی متکلمان که به معنای لغوی این واژه پرداخته اند، نوشته اند: معنای لغوی واژه امامت آن است که دیگری مورد تبعیت و پیروی قرار گیرد؛ یعنی رئیس باشد و امام کسی است که مورد تبعیت و اقتدا قرار می‌گیرد. از آن جهت که در مفهوم امامت تبعیت و اقتدا نهفته است به کسی که نماز جماعت برگزارمی کند امام گویند؛ زیرا مردم در قیام و رکوع و سجده و تشهد به وی اقتدا کرده و از او تبعیت می‌کنند، بنابراین او مورد تبعیت است. [4] بنابراین، امامت در لغت به معنای رهبری و ریاست امت است که طبعاً نوعی تبعیت و پیروی گروهی را به همراه دارد.

از آن‌چه گفتیم می‌توان دریافت که واژه امامت از یک سو «پیشوایی و راهبری» و از سوی دیگر «تبعیت و پیروی» را می‌رساند، ولی این‌که این پیشوایی و پیروی در چه حوزه و قلمروی باشد یا در چه بعد از ابعاد زندگی انسان مطرح شود، از مفهوم لغوی واژه امامت خارج است؛ هم‏چنان که عمومیت یا اختصاص در حوزه‌ای که تبعیت و پیشوایی انجام می‌شود از این واژه استفاده نمی‌شود. هم‏چنین این واژه به خودی خود تعیین‬ ‏کننده بار ارزشی مثبت یا منفی نیست.

بنابراین، از معنای لغوی این واژه استفاده نمی‌شود که امامت و پیشوایی در حوزه و قلمرو دینی مردم است یا در حوزه دنیایی آنها. در واقع قرائن و شواهد خارجی است که تعیین‏‬ کننده هر یک از این جنبه‌های یاد شده است. [5]

واژه امام در قرآن دوازده بار به صورت مفرد یا جمع به کار رفته است. [6] در این استعمال‌ها امامت به همان معنای لغوی است؛ یعنی به معنای مطلق رهبری و پیشوایی به کار رفته و چیزی بر معنای آن اضافه نشده است و هر گاه ویژگی و خصوصیتی مدنظر بوده با قید و قرینه بیان شده است؛ مثلاً در یکی از آیات قرآن می‌خوانیم: «وَ جَعَلناهُم أَئِمَّهً یَهدُونَ بِأَمْرِنا؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند». [7]

از «یهدون بامرنا» می‌فهمیم که امامت مطرح شده در این آیه، امامت حق است. در آیه دیگری می‌خوانیم: «وَجَعَلناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ؛ و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می‌خوانند، گردانیدیم». [8] در یکی دیگر از آیات قرآن چنین آمده است: «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ؛ پس با پیشوایان کفر بجنگید». [9]

از دو قرینه «یدعون الی النار» و «ائمه الکفر» می‌فهمیم که آن‌چه در این دو آیه طرح شده، امامت باطل است.

هم‏چنین از بررسی موارد متعددی که واژه امامت در گفتار معصومین (ع) به کار رفته است، در‬ می‌یابیم که این واژه در اصل به معنای مطلق پیشوایی و رهبری است و هر یک از خصوصیات پیش گفته با قرینه و قید دیگری فهمانده شده است. [10]

در روایات اسلامی، واژه‌های امام و امامت از جایگاه بسیار برجسته ای برخوردار بوده و از آن به عنوان مقامی الهی یاد شده است که دست اختیار و انتخاب بشر به آن نمی‌رسد. از جمله این روایات، می‌توان به روایت زیر که از امام رضا (ع) نقل شده است، اشاره کرد: إِنَّ الإمامَهَ أَجَلُّ قَدْرا وَ أَعْظَمُ شَأْنا وَ أَعْلا مَکانا وَ أَمْنَعُ جانِبا وَ أَبْعَدُ غَورا مِنْ أَنْ یَبْلُغَها النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنالُوها بِآرائِهِم أَوْ یُقِیمُوا إِماما بِاخْتِیارِهِمْ. إِنَّ الإمامَهَ خَصَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِها اِبراهیمَ الْخلیلَ بَعْدَ النُّبُوَّهِ وَ الخُلَّهِ مَرتَبَهً ثالِثهً… إِنَّ الإمامَهَ هِیَ مَنْزَلَهُ الأَنبیاءِ وَ إِرْثُ الأَوصِیاءِ، إِنَّ الإِمامَهَ خَلافَهُ اللّهِ وَ خَلافَهُ الرَّسُولِ (ص). [11]

همانا امامت، قدرش والاتر، شأنش بزرگ‌تر، منزلتش عالی‌تر، جایگاهش بلندتر و ژرفایش بیشتر از آن است که مردم با خرده‌ای خود به آن برسند یا با آرائشان آن را دریابند یا با انتخاب خود امامی منصوب کنند. همانا امامت مقامی است که خدای عزّوجلّ پس از رتبه نبوت و خلّت در مرتبه سوم به ابراهیم خلیل (ع) اختصاص داده است.... همانا امامت مقام پیامبران و میراث اوصیاء است. همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا (ص) است.

ب) معنای اصطلاحی امام

گروهی از متکلمان امامیه، امامت را به «ریاست عام دینی و دنیایی» تعریف کرده‌اند؛ مثلاً شیخ مفید در تعریف و توصیف امام می‌نویسد: امام کسی است که در امور دینی و دنیایی مردم به جانشینی از پیامبر (ص)، ریاستی فراگیر دارد. [12]

هم‏چنین خواجه طوسی پس از آنکه مسائل مهم بخش امامت را پاسخ‏گویی به پنج پرسش «[معنای] امام چیست؟ آیا امام موجود است؟ برای چه امام موجود است؟ امام چگونه است؟ و امام کیست؟» می‌داند، [13] در پاسخ پرسش نخست می‌نویسد: امام کسی است که ریاست فراگیر در امور دینی و دنیایی را اصالتاً نه به نیابت از دیگری در این دنیا به عهده دارد. [14]

گرچه این دو عبارت به توصیف امام می‌پردازد، ولی تا حد بسیاری مفهوم امامت را بیان می‌کند، لذا خواجه طوسی آن را کامل‌تر از سایر تعریف‌ها و منطبق بر معنای اصطلاحی و کلامی «امامت» می‌داند.

در این تعریف‌ها صراحتاً آمده است که امامت در معنای اصطلاحی و کلامی خویش دو حوزه دین و دنیا را دربرمی‏‬ گیرد؛ یعنی امامت همان‬ ‏گونه که ریاست و مرجعیت در امور دینی است مرجعیت در امور دنیایی نیز می‌باشد. [15]

پی نوشتها:

[1]. ابن منظور، لسان العرب، چاپ اول: بیروت داراحیاء التراث العربی و مؤسسه التاریخ العربی، 1416 ه. ق، ج 1، صص 213 و 214.

[2]. ابوالقاسم حسین بن محمد اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، بیروت، دارالکلمات العربی، 1392 ه. ق، ص 20.

[3]. برای نمونه ر. ک: اسماعیل‌بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق: احمد الغفور عطار، تهران، امیری، 1368، ج 5، ص 1865؛ احمدبن محمد الفیومی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ص 23.

[4]. محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، 1412 ه. ق، ج 2، ص 235.

[5]. سعید ضیائی‏فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، 1382، ص 552.

[6]. گاهی امام به معنای پیشوا و رهبر، بدون اشاره به خصوصیات آن می‌باشد؛ مثل آیه: «یَومَ نَدْعُو کُلَّ أُناسِ بِإمامِهِمْ» (سوره اسرا (17) آیه 71) و گاهی به چیزی اطلاق می‌شودکه در پیش روی انسان قرار دارد؛ مثل آیه: «وَ إنَّهُما لَبِإمامٍ مُبِینٍ» (سوره حجر (15) آیه 79) و گاهی به معنای رهبری به سوی حق یا رهبری به سوی باطل است.

[7]. سوره انبیا (21)، آیه 73.

[8]. سوره قصص (28)، آیه 41.

[9]. سوره توبه (9)، آیه 12.

[10]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، صص 553 تا 555.

[11]. الکافی، ج 1، باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته، صص 198 200، ح 1.

[12]. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، مندرج در: سلسله مصنفات الشیخ المفید، ج 10، ص 39.

[13]. خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل نقد المحصل، چاپ سوم: بیروت، دارالاضواء، 1405 ه. ق، ص 425.

[14]. همان، ص 426؛ وی در ادامه، این تعریف را کامل‌تر از سایر تعریف‌ها و غیر قابل اعتراض می‌داند؛ زیرا می‌توان معنای اصطلاحی را به گونه‌ای که در موارد استعمالش اطراد و رواج داشته باشد، به کار برد.

[15]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، صص 564 تا 565.


http://tabasomemehr.ir/fa/News/78269/امامت،-خلافت-خدا-و-رسول-خداص-است
بستن   چاپ