ورشکستگی و خشونت نئولیبرالیسم با کرونا آشکار شد
سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 - 08:47:29
موسسه تبسم مهر نیکان- پرویز نیک پی

به گزارش تبسم مهر شیوع ویروس کرونا در جهان و تحولاتی که حول آن شکل گرفت، باعث شد ساحات مختلفی از زندگی بشر تحت تأثیر این ویروس قرار گیرد. این ویروس باعث شد که متفکرینی به بازخوانی معنای زندگی بنشینند و از منظری جدید به دنیا و وجوه مختلف آن نگاه کنند.

تاکنون تاملات فلسفی مختلفی در مورد ویروس کرونا صورت گرفته است و سوالات متعددی در این زمینه مطرح شده است. فیلسوفان مطرح دنیا هر یک به نحوی در مورد این ویروس به تأمل نشسته‌اند. در گفتگو با اسدالله رحمان‌زاده، استاد دانشگاه «کنت را کاستا کالج» کالیفرنیا نگاهی خواهیم داشت به مباحثی که متفکرین دنیا در موضوع کرونا مطرح کرده‌اند.

رحمان زاده در این گفتگو ضمن اینکه تقریر خود را از دیدگاه فلسفی فیلسوفان مختلف در مورد ویروس کرونا بیان می‌کند به پرسش‌های ما در مورد این ویروس پاسخ داده است. تأمل فلسفی در مورد کرونا ما را به چه حقایقی رهنمون می‌کند؟ بعد از عبور از کرونا، ما کجا خواهیم بود؟ آیا نسل انسان، تحت تأثیر این اتفاق تغییر خواهد کرد؟ اگر شرایط فعلی ادامه داشته باشد، چهره شهرها و انسان‌ها و طبیعت چگونه خواهد بود؟ کرونا تاریخ را تغییر می‌دهد؟ و… سوالاتی است که رحمان زاده در این گفتگو به آن پاسخ گفته است.

متن زیر بخش اول از گفتگوی تفصیلی مهر با این استاد «کنت را کاستا کالج» کالیفرنیا است.

اسد الله رحمان زاده گفت: واقعیت اینست که بدون توجه به متن تاریخی-اجتماعی ما قادر به درک زمان خویش و جایگاهمان در آن نخواهیم بود. البته درک تاریخی-اجتماعی بر بستر نوعی از متافیزیک شکل می‌گیرد. منظور بنده از متافیزیک یعنی آن لنز باوری که از طریق آن کنه واقعیت را به عنوان انتولوژی تاریخی درک می‌کنیم. می‌توانیم آن را پیش فرض‌هایمان بنامیم. اما درک پیش فرض‌های متافیزیکی آسان نیست. پس این عجیب نیست که برداشت تاریخی و تفسیر فیلسوفان و متفکرانی مانند حکمت، سروش، صلواتی، میری، عبدالکریمی، آگامبن، نانسی، موهان، هراری، ژیژک، نگری، هاروی، چامسکی، هابرماس، قمری تبریزی، جوادی آملی، یا میرداماد و دیگران با یکدیگر متفاوت است. ما نیاز داریم که خود را در معرض دیدگاه‌های متفاوت فیلسوفان، جامعه شناسان، اقتصاد دانان و دیگر متخصصین قرار دهیم تا درک روشن‌تری از زمان خویش داشته باشیم. ما همانطور که هستیم و بدون تعامل با دیگران (آینه‌هایمان و نقد دیگران) به خود کوریم. این است که در بحث‌های ایمان پیشا فلسفی ما بر این تأکید می‌کنیم که نقد، جز جدایی نا پذیر ایمان غیر جزمی و باز است.

وی ادامه داد: اجازه دهید که به شرح و بسط دیدگاه یا برنهاد خود در مورد ویروس کرونا در متن تاریخی موجود بپردازم:

وی افزود: اگر فقط به لیست متفکرین فوق توجه کنید با همه تفاوت‌ها با دو گروه مواجهیم: سکولارها و مؤمنین. در میان سکولارهای ما، طیفی از مارکسیست‌ها مانند هاروی، نگری، و ژیژک، و چامسکی آنارشیست، و هراری قرار دارند. و در میان مؤمنین، کم و بیش، می‌شود بقیه اکثر دوستان ذکر شده را قرار داد. آگامبن را می‌گذاریم مابین این دو گروه، برای اینکه برای این حقیر، به دلیل عدم اطلاعات کافی، هنوز روشن نیست که او مانند والتر بنیامین پست سکولار و مسیحایی messianic است یا به نوعی دیگر (هر چند در کتاب «کلیسا و پادشاهی» به نظر می‌آید که دین باور دارد). در اینجا بنده دیدگاه دینی-فلسفی دکتر حکمت را به عنوان یک مؤمن درباره ویروس کرونا به عنوان «مجهول خزیده» در مقابل دیدگاه‌های دوستان سکولار و مارکسیست قرار خواهم داد:

تمام دیدگاه‌های مارکسیست و سکولار و آگامبن به مسئله نقش ویروس کرونا در افشای بی‌رحمی‌های سیاست‌های نئولیبرالی، که بعد از جنگ جهانی دوم گسترش پیدا کرد و همزمان با پایان جنگ سرد در دوران ریگان در آمریکا توافق یافت، تاکید می‌کنند

استاد «کنت را کاستا کالج» کالیفرنیا گفت: تقریباً تمام دیدگاه‌های مارکسیست و سکولار و آگامبن به مسئله نقش ویروس کرونا در افشای بی‌رحمی‌های سیاست‌های نئولیبرالی، که بعد از جنگ جهانی دوم گسترش پیدا کرد و همزمان با پایان جنگ سرد در دوران ریگان در آمریکا توافق یافت، تاکید می‌کنند. این سیاست‌ها اتحادیه‌ها، حمایت‌های اجتماعی برای فقرا، و همه مقرارتی را که بر قدرت سرمایه داران نظارت داشته و آن را محدود می‌کردند به تدریج حذف کردند. و درمقابل به خصوصی کردن تمام فضاهای زندگی و کالایی کردن تمام جوانب زندگی بشری، از جمله اطلاعات خصوصی افراد، پرداختند. به واقع سرمایه داری مصرف گرای نئولیبرال که موجب شکاف‌های اجتماعی موحش شد، تفکر-عمل سکولار سرمایه داری در شیء ای کردن انسان و دنیا را به نتایج نهایی خویش رسانده است. این رابطه مرده و لذت گرا مانند خونخواری در عمل به روح و جسم افراد و کره زمین با خشونت تجاوز کرده است.

وی ادامه داد: چیزی که شگفت انگیز و واضح است اینست که این ویروس کوچک، سیاست وحشتناک نئولیبرالیستی سرمایه داری را به عنوان رشد اقتصادی لجام گسیخته، گسترش ویرانی زمین و مصرف گرایی، و نابرابری عمیق بین توده مردم (بنا بر آکسفام 26 نفر از میلیاردرهای دنیا بیش از 50 ٪ از مردم دنیا ثروت دارند) را مشخص و برجسته کرده است. و مشخصاً، بنابر آگامبن، به تبع نقد فوکو از زیست-سیاست (بیوپولیتیک) نئولیبرالی، این سیاست‌ها که خودِ بافت زندگی را به زیر کنترل می‌گیرند، چشم انداز هولناکی را هم اکنون در مقابل ما گشوده‌اند: تنزل تهی دستان به «زنده بودن محض» bare life که مانند یهودیان و پیکره مسلمان(der muselmann) در اردوگاه‌های نازی فاقد هرگونه اهمیت حقوقی و یا تئولوژیکی هستند و در پی اولین بحران‌های جدی موضوع اردوگاه‌های نژادپرستانه و یا قتل عام عمومی خواهند شد.

به واقع سرمایه داری مصرف گرای نئولیبرال که موجب شکاف‌های اجتماعی موحش شد، تفکر-عمل سکولار سرمایه داری در شیء ای کردن انسان و دنیا را به نتایج نهایی خویش رسانده است. این رابطه مرده و لذت گرا مانند خونخواری در عمل به روح و جسم افراد و کره زمین با خشونت تجاوز کرده است

وی افزود: سیاست‌های نئولیبرالیستی همچنین افشاگر توخالی بودن «حقوق بشر» سکولاریسم است. حقوق بشر ی که حتی در سر خم کردن تمام غرب (و تقریباً تمام دنیا) در مقابل تحریم‌های گسترده ایران از طرف دولت ترامپ از پیش پوشالی بودن خویش را اعلام کرده است.

رحمان زاده گفت: از طرف دیگر مسلمان مؤمنی مانند دکتر حکمت، با درک ظریفی از زمان کنونی بشر، که آن را شب تاریک انسانیت می‌خواند، در تقلیل نیهیلیستی حیات مقدس بشر ی به «زنده بودن محض»، عوارضی را مشاهده می‌کند که تا حدی مانند پیش بینی آگامبن است، اما به گونه‌ای معنوی‌تر. او به درستی معتقد است که در نبود ایمان به غیب زنده، انسان‌ها «غیب» مرده را به ناگزیر وارد حیطه دیدگاه و زندگی خویش کرده و زهر این غیب مرده و بیگانه را به وجود تصادفی خویش تزریق می‌کنند. برای اینکه تخیل انسان در نبود ایمان به غیب، به عنوان یک ضرورت وجودی، به ناگزیر به سمت نوعی مجهول متخاصم یا بی تفاوت در وجود و اطراف خویش کشیده می‌شود. و بدینسان وجود مقدس انسان به اید Id، یا نیروهای آشوبگر غریزی، جنسی، ناخودآگاه، ریزوم دلوزی Deleuze Rhizome، نومن کانتی، با اعلام نوعی آگاهی مسموم درباره انسان به پدیده‌ای جسد مانند تبدیل می‌شود. و بنابراین این عجیب نیست که ویروس کرونا به دشمنی لاشعور و تصادفی با خاستگاهی مجهول این‌همه تخیل بشر را تحت تأثیر قرار داده است. برای نمونه به تصویر ژیژک درباره ویروس توجه کنید که از یک طرف تصدیق می‌کند که ویروس نه زنده و نه مرده است، در مرز مرگ و زندگی است، و از سوی دیگر به تبع هگل آن را تجلی روح مطلق می بیند که می‌خواهد به انسان یادآوری کند که او هم ویروسی بیش نیست، در مقاله «نظارت و تنبیه، بله لطفاً!» می‌نویسد:

«در این‌جا با چیزی مواجه می‌شویم که هگل آن را «داوری نظرورزانه» می‌خواند، داوری یا حکمی که بر این‌همانی والاترین و پست‌ترین امور تأکید می‌کند. همه با مثال هگل در «پدیدارشناسی روح»، که نتیجۀ تحلیل او از جمجمه‌شناسی است، آشناییم: «روح استخوان است». مثال ما باید این باشد: «روح ویروس است». آیا روح بشر ضمناً نوعی ویروس نیست که مثل انگل از جانور بشری تغذیه می‌کند، از آن به‌خاطر بازتولید خود بهره می‌کشد، و گاه آن را در معرض تخریب قرار می‌دهد؟ و، از آن‌جا که رسانۀ روح زبان است، نباید فراموش کنیم که زبان نیز، در پایین‌ترین سطحش، چیزی ماشینی است و از قواعدی تشکیل شده که مجبوریم آن‌ها را بیاموزیم و از آن‌ها پیروی کنیم.»

این ویروس کوچک، سیاست وحشتناک نئولیبرالیستی سرمایه داری را به عنوان رشد اقتصادی لجام گسیخته، گسترش ویرانی زمین و مصرف گرایی، و نابرابری عمیق بین توده مردم (بنا بر آکسفام 26 نفر از میلیاردرهای دنیا بیش از 50 ٪ از مردم دنیا ثروت دارند) را مشخص و برجسته کرده است

وی ادامه داد: توجه کنید که ژیژک طوری حرف می‌زند که تو گویی «ذات» ویروس را می‌داند، همانطور که «ذات» انسان و زبان برای او نوعی تکرار مرده ماشینی است مانند ویروس. در بحث‌های ایمان پیشافلسفی مکرراً این نکته را یادآوری کردیم که این متافیزیک «تو گویی من ذات چیزی را می دانم»، با حذف غیب و مجهول در هر چیز، به نیهیلیسم می‌رسد. حال اگر تفکر سکولار یا علمی هزار بار در حاشیه بگوید، «این حرف آخر نیست»، به خاطر عدم ایمان به غیب-مجهول زنده، نقطه تکیه گاهی ندارد که خودش را بدون سقوط در پوچ گرایی معلق کند. پس به قول پیرس Peirce به اولین فرضیه‌ای که برایش کار کند باور می‌آورد، بدون اینکه بداند حقیقت چیست. فرد مؤمنی چون دکتر حکمت در هر چیزی حضور غیب را می بیند. به این گفتار زیبای حکمت در مقاله «ویروس کرونا به عنوان مجهول خزیده» توجه کنید:

«نحوه زیست امروزین انسان، زیستی افسون‌زدائی شده است. اگر این افسون‌زدائی را به معنای ورود انسان به زیست‌خانه‌ای روشن و شفاف بدانیم، لازمه‌اش این است که آدمیان، در زندگی‌شان، نقطه‌ای تاریک ندارند. همه چیز برایشان روشن و قابل اندازه‌گیری است و یا می‌تواند روشن شود. همین امر یعنی میل به زیستن در جهانی روشن سبب شده است که تقریباً همه ما -- دانسته یا ندانسته، آگاهانه یا ناآگاهانه -- خود را به سمت زندگی در «جهان‌لانه» بکشانیم. جهان‌لانه‌ها بی‌نهایت شکل و شمایل دارند و حتی می‌توانند تُودرتُو و برهم‌خفته و به‌هم‌گشوده باشند؛ به گونه‌ای که ما احساس زیستن در «جهان‌لانه» نداشته باشیم. یکی از نشانه‌های چنان زیستنی، افول «ایمان به غیب» است. «غیب» یعنی «امر مجهول»، یعنی «جهان نامتناهیِ ناشناخته‌ها»، و یعنی «سپهر بی‌کران تاریکی‌ها». واقعیت عینی و انضمامی ما به عنوان انسان، این است که با «مجهول و ناشناخته و تاریکی» احاطه شده‌ایم. هر چیز غیر از این به ما بگویند و القا کنند، ما را فریب داده‌اند. «ما را فریب داده‌اند» یعنی ما را درهم‌شکسته‌اند و استخفافمان کرده‌اند. ما با «ایمان به غیب» وزن‌مان، وزن کل هستی است و با گسست از «ایمان به غیب» سبُک می‌شویم. اینک وزن‌مان، بسیار کم شده است؛ شصت‌هفتاد کیلو گوشت و استخوان و امعا و احشائیم و دیگر هیچ. به هر جا بخواهند پرتابمان می‌کنند. پرتابمان کرده‌اند. ما اینک به پست‌ترین نقطه روشن این جهان پرتاب شده‌ایم؛ روشن از دانسته‌ها و خواسته‌های دیگران. روشنی و وضوحی که باطنش جزمیت است و این جزمیت را به اسم وضوح و روشنی به خورد ما داده‌اند».

به تصویر ژیژک درباره ویروس توجه کنید که از یک طرف تصدیق می‌کند که ویروس نه زنده و نه مرده است، در مرز مرگ و زندگی است، و از سوی دیگر به تبع هگل آن را تجلی روح مطلق می بیند که می‌خواهد به انسان یادآوری کند که او هم ویروسی بیش نیست

وی افزود: برای نمونه دیگر به نگاه مؤمنی چون صلواتی توجه کنید. او برخوردش با این ویروس از یک دیدگاه ژرف معنوی است. او می‌گوید که اگر از منظر صدرایی به دنیا نگاه کنیم:

«می‌بینیم همه چیز هوشمندانه در عالم جاری و هوشمندانه مدیریت می‌شود و هرج و مرج و آنارشیسم وجودی در عالم تحقق ندارد. هر چیزی در عالم کار خودش را انجام می‌دهد؛ منتها یکی مظهر جلال است و دیگری مظهر جمال. الان ما از نگاه فیلسوف یک صورتبندی برای این مسئله ارائه دادیم. بر اساس این صورتبندی، کرونا هراسناک نیست. ما تمام دغدغه‌هایی را که یک پزشک برای سلامت ما مطرح می‌کند مراعات می‌کنیم ولی نکته این است که این امر باعث هراسناکی ما و اینکه از واقعیت فاصله بگیریم نمی‌شود، بلکه ما را محکم‌تر و استوارتر در مسیر نگه می‌دارد و معنایی را که برای زندگی داشتیم برای ما حفظ می‌کند.»

استاد «کنت را کاستا کالج» کالیفرنیا گفت: ژیژک آن مقاله را در نقد آگامبن نوشته بود. علی رغم اشتباه آگامبن در مورد ویروس کرونا و وضعیت اضطراری موجود، او با بصیرتی ژرف از آینده‌ای که در حال آمدن است صحبت می‌کند. در واقع تصویری که آگامبن از تنزل انسان به «زنده بودن محض» bare life دارد، موجودی فاقد حقوق اجتماعی و اهمیت معنوی، همان تصویری است که ژیژک از انسان به ما ارائه می‌دهد (هرچند او را نباید زیادی جدی گرفت). این تقلیل انسان به ویروس معرف وضعیت استثنایی است که بنا بر نظر آگامبن انسان به هومو ساکر (homo sacer) مبدل می‌شود. هومو ساکر، در اوایل مذهب رومی کسی بود که از عرصه زندگی اجتماعی به کناری گذاشته شده، قتل او مباح و قاتل او مجرم نبود، اما کشتن او نیز ضرورتی نداشت. او همان «لعنت شده است» که حتی ارزش این را ندارد که در مراسم مذهبی قربانی شود. آگامبن معتقد است که جامعه سرمایه داری نئولیبرال انسان‌های تهیدست را به مرحله هومو ساکر تنزل داده است. نکته ظریف و قابل تآمل اینست که هومو ساکر در زمان و زبان معاصر «انسان مقدس» معنی می‌دهد. اما در زمان روم قدیم این واژه دقیقاً به معنایی برعکس ادیان ابراهیمی به کار برده می‌شد. تقلیل انسان مقدس به فیزیولوژی و بقای او که در واقع نوعی نژادپرستی رومی بود، مظهر قبول داروینیسم به روایت دنیل دنت و نیهیلیسم معاصر است که بگونه ای معما وار، مانند پارادوکس هومو ساکر، هم «خودآیین» autonmous است و هم زیر مجموعه مرگ، آنچه که دنیل دنت «توانایی بدون فهم competence without comprehension» و یا ژیژک «ویروس انسانی» می نامد.

هومو ساکر، در اوایل مذهب رومی کسی بود که از عرصه زندگی اجتماعی به کناری گذاشته شده، قتل او مباح و قاتل او مجرم نبود، اما کشتن او نیز ضرورتی نداشت. او همان «لعنت شده است» که حتی ارزش این را ندارد که در مراسم مذهبی قربانی شود. آگامبن معتقد است که جامعه سرمایه داری نئولیبرال انسان‌های تهیدست را به مرحله هومو ساکر تنزل داده است

رحمان زاده گفت: آگامبن سخن تحریک آمیز و تأمل انگیزی را طرح می‌کند: در پی تقلیل انسان سیاسی bio به انسان حیوانی zeo، و بنده اضافه می‌کنم تهی شدن انسان سکولار از ملکوت الهی، اردوگاه جایگزین شهر به عنوان نوموس nomos (قانون، هنجار) مدرنیته شده است. در مصاحبه‌ای آگامبن منظورش را روشن می‌کند:

«من به اردوگاه نه به عنوان یک واقعیت خارجی بلکه به گونه‌ای چهارچوب پنهان جامعه می‌نگریستم. اردوگاه چیست؟ بخشی از قلمروی که بیرون از نظم سیاسی-قضایی وجود دارد، تحقق وضعیت استثنایی. امروزه، وضعیت استثنایی و سیاست زدایی به همه چیز رخنه کرده‌اند. آیا فضای تحت نظارت دوربین‌های مداربسته در شهرهای کنونی عمومی است یا خصوصی، داخلی است یا خارجی؟ …» (لینک)

وی ادامه داد: طبق این تعریف در جامعه سرمایه داری نئولیبرال اردوگاه‌های متفاوتی به وجود آمده است که بیرون از فضای سیاسی-قضایی قرار دارند. در آمریکا هم اکنون تمام اطلاعات خصوصی برای فروش در تحت اختیار شرکت‌های بزرگ سرمایه داری قرار دارند. اگر فیلم مستند «The Great Hack» در نتفلیکس را نگاه کنید متوجه می‌شوید که این برای آمریکایی‌ها یک راز آشکار است که تو گویی موبایلشان (در آمریکا سل فون میگویند) همه اطلاعات و علایق فرد را می‌داند. یعنی ایده فضای خصوصی که یکی از مفاخر غرب بود هم اکنون موضوع بده بستان و کنترل نئولیبرالیستی است. این همان زیست-سیاستی است که فوکو با ظهور نئولیبرالیسم ما را درباره آن هشدار داد. اما بنده می‌خواهم این موضوع را تصریح کنم که تمام این «اردوگاه های» کنترل و اطلاعات، هنگامی که الیگارشی مالی آمریکا در مقابل هجوم تهیدستان خویش را در خطر ببیند در جهت اردوگاه واقعی برای انقیاد و حذف مهاجرین در اختیار دولت قرار خواهد گرفت.

وی افزود: این تا حد زیادی محتمل است که در آینده‌ای نه چندان دور، ثروتمندان نئولیبرال با توسل به ارتش و سیستم دولتی سرمایه داری، با تنزل نژادپرستانه اهمیت انسان غیر سفید و فقرا در سیستم سکولار یا مذهب سکولار اوانجلیستی به «حیات عریان یا زنده بودن محض»، در پی بحران‌هایی مانند بیماری‌های جهان گیر و سیل مهاجرین فقر و مهاجرین سیلِ ناشی از گرمایش زمین، تهی دستان را در اردوگاه‌ها جمع و به تدریج جمعیت زدایی کنند. اکثر این متفکرین چپ و حتی نوح هراری احتمال ظهور نوعی از سوسیالیسم ملی فاشیستی را در مقابل وضعیت اضطراری ای که در پیش داریم ممکن می‌دانند، چنانکه رابرت رایش (وزیر سابق کار دولت کلینتون) و استیگلیتس (اقتصاددان آمریکایی که جایزه نوبل اقتصاد را برد) سیستم نئولیبرالیستی موجود را «سوسیالیسم برای ثروتمندان» می‌نامند.

آگامبن سخن تحریک آمیز و تأمل انگیزی را طرح می‌کند: در پی تقلیل انسان سیاسی bio به انسان حیوانی zeo، و بنده اضافه می‌کنم تهی شدن انسان سکولار از ملکوت الهی، اردوگاه جایگزین شهر به عنوان نوموس nomos (قانون، هنجار) مدرنیته شده است

رحمان زاده گفت: برای مثال تصور کنید که این ویروس مانند موردهای قبلی همه‌گیری (ویروسی) از ایدز گرفته تا آنفلوآنزای پرندگان و ویروس‌های ابولا و سارس قابل کنترل نبود و هیچ واکسنی هم برای آن پیدا نشود. چه اتفاقی در این دوران نیهیلیسم سرمایه داری نئولیبرالی که حیات انسان به واقعیت فیزیولوژیکش تنزل پیدا کرده است می‌افتاد؟ دیوید هاروی این سناریو را بعید نمی‌داند که در صورت گسترش این بیماری دولت ترامپ وضعیت استثنایی اعلام کند:

«اگر چین نتواند نقش خود را در 2007-2008 تکرار کند، اکنون مسئولیت برون‌رفت از بحران اقتصادی فعلی به ایالات متحده منتقل می‌شود و اینجا طنز نهایی نهفته است: تنها سیاستی که عملیاتی خواهد بود، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی، بسیار سوسیالیستی‌تر از چیزی است که برنی سندرز شاید پیشنهاد دهد و این برنامه‌های نجات‌بخش باید تحت حمایت دونالد ترامپ و احتمالاً زیر نقاب «بخشیدن عظمت دوباره به آمریکا» آغاز شود. همه آن جمهوری‌خواهانی که عمیقاً مخالف نجات مالی سال 2008 بودند، ناگزیرند به اشتباه خود اعتراف کنند یا از در مخالفت با دونالد ترامپ درآیند. ترامپ احتمالاً انتخابات را بر مبنای وضعیت اضطراری لغو خواهد کرد و آغاز یک دوران ریاست جمهوری امپراتورمآبانه را برای نجات سرمایه و جهان از طغیان و انقلاب اعلام خواهد کرد. اگر تنها سیاست‌های کارساز سیاست‌های سوسیالیستی باشند، آنگاه الیگارشی حاکم بی‌شک به سمت تضمین این موضوع حرکت خواهد کرد که آن سیاست‌ها ناسیونال‌سوسیالیستی (سوسیالیست ملی‌گرا) باشند و نه سوسیالیست مردم‌گرا. وظیفه سیاست ضدسرمایه‌داری جلوگیری از وقوع این امر است.»

اکثر این متفکرین چپ و حتی نوح هراری احتمال ظهور نوعی از سوسیالیسم ملی فاشیستی را در مقابل وضعیت اضطراری ای که در پیش داریم ممکن می‌دانند، چنانکه رابرت رایش (وزیر سابق کار دولت کلینتون) و استیگلیتس (اقتصاددان آمریکایی که جایزه نوبل اقتصاد را برد) سیستم نئولیبرالیستی موجود را «سوسیالیسم برای ثروتمندان» می‌نامند

وی ادامه داد: اگر این بیماری قابل کنترل نباشد، البته ثروتمندان همانگونه که اکنون در قلعه‌های فئودالی خود، که gated community نامیده می‌شوند، زندگی می‌کنند، به قلعه‌های سیم خادار کشیده و مسلحانه محافظت شده خود پناه خواهند برد و برای تهیدستان اردوگاه‌های اجباری و اعدام را خواهند ساخت، و به گمان بنده تحقق این رویداد نزدیک است. اگر پیش بینی بیش از 90٪ از دانشمندان تغییرات آب و هوای زمین درست در آید، ما تا 10 تا 20 سال دیگر شاهد سیل‌هایی خواهیم بود که میلیونها نفر را از یک کشور به سمت کشور دیگر جابجا خواهند کرد. در این شرایط ثروتمندان کشورهای غربی چه در مقابل فقرای کشور خودشان و چه در برابر سیل مهاجرین از آسیا و آمریکای لاتین چه خواهند کرد؟ آیا ناسیونال سوسیالیسم آقای ترامپ به مسلخ بردن تهیدستان در اردوگاه‌های مرگ نیست؟

وی افزود: برنهاد بنده اینست که در درک و تفسیر ویروس کرونا ما با دو دیدگاه نیهیلیستی و قدرگرا مواجه هستیم و هر کدام به نوعی افراط و تفریط می‌پردازند. مثلاً دکتر حکمت بدرستی ما را دعوت می‌کند که از «جهان لانه» و «زبان لانه» خارج شویم و هیچ «نور کاذب» علمی و سکولار را به عنوان باوری جزمی از واقعیتی بدون مجهول-غیبِ زندهء قوّام نپذیریم. اما به نظر می‌رسد که در افراط در این دیدگاه درست، او به نوری که خداوند از طریق علم و تفکر سکولار، برای آنها که می‌توانند ببینند، برای برون رفت و نجات انسان‌ها در عمل صالح می‌فرستد، توجه نمی‌کند. او به علوم و فلاسفه‌ای که خود به حدود دانش بشری و ناتوانی بشر خود آئین در پاسخگویی به معضلات وجود خویش دلالت می‌کنند، اعتنایی نمی‌کند.

استاد «کنت را کاستا کالج» کالیفرنیا گفت: دیدگاه متفکران سکولار به جزئیاتی می‌پردازد که بخاطر عدم ایمان به غیب زنده رحمان ماحصلی جز پوچ گرایی معنوی ندارد. اما این اشتباه است که به این جزئیات توجه نکنیم. مثلاً شایسته است که دکتر حکمت و صلواتی عزیز به دقت به روایت آگامبن، هاروی، بدیو، ژیژک و غیره توجه کنند برای اینکه از خلال مشاهدات اقتصادی-اجتماعی آنان ما می‌توانیم «مائیت» (کلمه دکتر حکمت به جای «ماهیت» که جمع است نه مفرد: «چه ای ها») زمانه خویش را دریافته و وظایف معنوی-اخلاقی خویش را بر این اساس تنظیم کنیم. اگر ورشکستگی و خشونت نئولیبرالیسم هم اکنون با تهاجم این ویروس آشکار و بارز گشته است، به زعم بنده شایسته است که مؤمنان بر برافراشته شدن اردوگاه‌های تهیدستان در آینده‌ای نه چندان دور تأمل کرده و برای اجرای وظیفه الهی خویش برای خدمت به محرومان آماده باشند. در آینده‌ای نه چندان دور اکثر کشورهای دنیا با گرمایش زمین و سیل‌ها و بیماری‌های واگیر ناشی از آن مواجه خواهند شد. در این حالت مؤمنان هیچ چاره‌ای جز سازماندهی کمک‌های محلی و همبستگی شهروندی، ورای قدرتمداری دولتها، نخواهند داشت. در آن زمان، دولت‌های غربی بدون شک در حال برافراشتن اردوگاه‌هایی خواهند بود که فقرا و پناهندگان را از ثروتمندان جدا کرده، و وقتی با شورش و مقاومت تهیدستان مواجه شوند، به کشتار دسته جمعی آنان بپردازند.

در آینده‌ای نه چندان دور اکثر کشورهای دنیا با گرمایش زمین و سیل‌ها و بیماری‌های واگیر ناشی از آن مواجه خواهند شد. در این حالت مؤمنان هیچ چاره‌ای جز سازماندهی کمک‌های محلی و همبستگی شهروندی، ورای قدرتمداری دولتها، نخواهند داشت. در آن زمان، دولت‌های غربی بدون شک در حال برافراشتن اردوگاه‌هایی خواهند بود که فقرا و پناهندگان را از ثروتمندان جدا کرده، و وقتی با شورش و مقاومت تهیدستان مواجه شوند، به کشتار دسته جمعی آنان بپردازند

وی ادامه داد: از یک دیدگاه الهی، که حضور زنده خداوند در همه حوادث، تأمل و توجه ما را به آموزش ربّ خویش بر می‌انگیزد، این حقیر در شیوع ویروس کرونا در میان این آشوب نئولیبرالیستی که نسل بشر را، به قول چامسکی، در مقابله با گرمایش زمین و سلاح‌های اتمی به خطر انداخته است، بیدارباش و واکسینه شدن الهی را می بی نم. تو گویی خداوند دارد به ما یادآوری می‌کند که انسان در مرحله خطرناکی است. از یک طرف توهمات و نخوت پیروزی و تفوق علمی-تکنولوژیک که امثال نوح هراری و کاکو و بسیاری دیگر در بوق آن می دمند، و از سوی دیگر ورشکستگی روابط اجتماعی و معنوی در نظام نئولیبرالیستی سرمایه داری، که در حقیقت نوعی سوسیالیسم برای ثروتمندان و نیهیلیسم برای همه است. ویروس کرونا (یعنی «تاج») به گسیختگی بافت اجتماعی، خلاء معنوی، و فقدان آمادگی تکنولوژیک انسان در مواجهه با این ویروس کوچک اشارت می‌کند. حال شرایطی صد برابر بدتر را تصور کنید، وقتی میلیون‌ها نفر در اثر سیل‌های ناشی از گرمایش زمین از میان گرسنگی و عطش و بیماری‌های واگیر متعدد در حال جابجایی بر روی زمین هستند.

وی افزود: در مقابل، اشباع دیدگاه‌های سکولار قادر به دیدن حکمت الهی در حوادث جهان نیست. این اشباع با این فقر معنوی قادر نیست که با شعارهای سوسیالیستی یا سرمایه داری غیر نئولیبرالیستی در انسان‌ها آن قدرت معنوی ای را برانگیزد که با ایمان و توکل برای بهبود شرایط خویش به عنوان یک وظیفه معنوی برخیزند، چه پیروز شوند و چه بمیرند. اشباع سکولار قادر نیست که به توده مردم در اردوگاه‌ها، با روش زندگی و عمل خویش (نه فقط کلمه و ادعا)، این درک صحیح را که انسان بیش از شرایط اقتصادی خویش است، نشان دهند. اشباع سکولار قادر نیست این موضوع را درک کند که تفکر و عمل سرمایه داری مصرف گرا و لجام گسیخته نشان دهنده نه فقط یک بیماری اقتصادی-اجتماعی، بلکه گرسنگی معنوی تا سر حد مرگ است. توده مردمی که، با تفوق ایدئولوژی سکولار برای چندین قرن، ایمان خویش را از دست داده‌اند، در لایه‌های تو در توی مصائب اجتماعی و درخلاء درون خویش در مقابل سوال سطحی «آیا این کار خداست؟» دست آموزش دهنده ربّ را خواهند دید یا نخواهند دید و آمادگی معنوی برای برخاستن ورای این آزمایش الهی را خواهند یافت یا نخواهند یافت. اما هر چه پیش آید طلیعه نوعی بیداری و پیروزی معنوی خواهد بود.

وی اظهار داشت: این واقعیتی است که اکثر متفکران فوق، از جمله هابرماس، چیزی مثبت در شیوع این ویروس می‌بینند: اعلام ارتباط جهانی انسان‌ها با یکدیگر، نشان دادن فقر دانشی و اطلاعاتی-تکنولوژیک بشر، رسواگری سیستم نئولیبرالیسم سرمایه داری، احساس اینکه همه ما دربرابر این ویروس برابریم (ملکه انگلیس و بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان، هر دو مبتلا به ویروس کرونا شدند.)، امکان سقوط فاشیسم و برخاستن حکومت‌های مردمی یا سیستم‌های خود گردان محلی. البته بنده برقراری سیستم‌های خودگردان محلی در شرایط هرج و مرج را بیشتر ممکن می‌داند تا برقراری حکومت‌های مردمی. این احتمال زمانی پیش خواهد آمد که توده مردم غرب در مقابل عدم امنیت، فقر، و اضطرار ناگزیر قرارگیرند. حتی هم اکنون، پس از تمام اعمال نابخردانه، گانگستری، و ویرانگر ترامپ، نزدیک به 50٪ از آمریکاییان طرفدار ترامپ هستند و اگر شرایط همینطور که هست بماند، با وجود 23 هزار قربانی و بیش از 580 هزار مبتلا به بیماری کرونا و سیاست‌های گسیخته و نا پیوسته ترامپ در مدیریت بیماری، احتمال زیاد دارد که ترامپ در دوره دوم انتخابات نیز برنده شود. فقط به این دلیل که اوضاع اقتصادی به تبع سیاست‌های مقررات زدایی نئولیبرالیستی از سرمایه داری مالی وال استریت، لغو مالیات ثروتمندان، کاهش سیاست‌های تحدید کننده حفاری برای شرکت‌های نفتی، و پرداخت مالیات‌های شهروندان برای طرح نجات مالی بانک‌ها و شرکت‌های وال استریت، بورس و اقتصاد آمریکا همچنان این تعادل نابرابر را حفظ کرده است که در ثروتمندترین کشور دنیا هم اکنون، 14 آپریل 2020، «فقط» یک نفر از هر هشت نفر آمریکایی زیر خط فقر زندگی می‌کند، 15 میلیون از کودکان، 21٪ از همه کودکان آمریکا زیر خط فقر زندگی می‌کنند، و 37 میلیون از آمریکایی‌ها از گرسنگی رنج می‌برند. اما این مردم نه تنها همچنان خاموشند، بلکه نزدیک به 50٪ از آنها حاضرند که دوباره به گانگستر و دیوانه خود بزرگ بینی مانند ترامپ رأی دهند. بنابراین بنده معتقدم که اگر اوضاع اقتصادی بسیار وخیم شود و قطعاً بعد از اینکه الیگارشی مالی طبقه سرمایه دار به فرستادن مهاجرین فقر و سیل‌های ناشی از گرمایش زمین به اردوگاه‌ها و قتل عام تهی دستان دنیا بپردازد، احتمال تغییر بنیادین در آمریکا وجود دارد.

بنده معتقدم که اگر اوضاع اقتصادی بسیار وخیم شود و قطعاً بعد از اینکه الیگارشی مالی طبقه سرمایه دار به فرستادن مهاجرین فقر و سیل‌های ناشی از گرمایش زمین به اردوگاه‌ها و قتل عام تهی دستان دنیا بپردازد، احتمال تغییر بنیادین در آمریکا وجود دارد

رحمان زاده گفت: نکته دیگر اینست که هیچکدام از این نظریه پردازها به موضوع رشد اقتصادی ناهنجار و بی تناسب، و فی الواقع خالی از معنویت اشاره‌ای نمی‌کنند. بهروز قمری در مقاله «پریشانی جهان و اسراری که کرونا هویدا کرد»، نشان می‌دهد که سیستم سکولار اقتصادی به آینده کور است:

«در کتاب اخیر خود به نام «توسعه ای که خود را می بلعد»، جولی لوینگستون، پژوهشتگر برجسته مردم شناسی و تاریخ جنوب آفریقا، تصویری عبرت آمیز از رشد اقتصادی در کشور بُتسوانا ترسیم می‌کند که ابعاد جهانی اش را می‌توان در هر گوشه و کنار دنیا دید. این کتاب ماجرای توسعه‌ای را نقل می‌کند که با تمام معیارهای مقبول اقتصادی، داستانی است از یک موفقیت بی نظیر در قاره آفریقا. از زمان استقلال در اواسط دهه 60 میلادی تا کنون، تولید ناخالص ملی در بُتسوانا بیش از 15 برابر رشد داشته است. بخش اعظم این رشد از استخراج معادن الماس و دیگر سنگ‌های گرانبها تأمین شد. استخراج کارگر می‌طلبید، آب فراوان می‌خواست برای حفاری، جاده برای مواد استخراج شده، برای شهرهایی که به سبب معادن توسعه می‌یافتند، مزارعی که یکی پس از دیگری به مراکز پرورش گاو تبدیل می‌شدند، گاوهایی که در ستایش آنها شعر می‌سرودند به کشتارگاه‌ها رفتند و گوشتشان در بسته بندی‌های بهداشتی در سوپر مارکت های اروپا به فروش رفت. در میان داستان الماس و آب و جاده و گاو و فزونی تولید ناخالص ملی اما چیزی عمیق و پر مخاطره در جریان بود. آب‌های زیر زمینی تخلیه، زمین‌های بارور بیابانی، سدها بی آب، جاده‌ها پر از ماشین شدند. گاوداری صنعتی و صنایع معدنی چنان تأثیرات اقلیمی و آلودگی جوی پدید آوردند که جهان بهای نتایج آن را می‌پردازد.»

این خنده تاریخ است که در آستان گرمایش زمین و ششمین انقراض دسته جمعی انواع، که ماحصل عمل انسان خودآیین مدرن است، برخی ایرانیان منتظرند که سرمایه داری مدرن وارد ایران شود

وی ادامه داد: قمری تبریزی نتیجه می‌گیرد که سرمایه داری در دو قرن گذشته عاری از هرگونه معنویتی، طبیعت را تیول خود دانسته و همانطور که هایدگر می‌گوید به همه منابع طبیعی به عنوان «ذخیره آماده» standing reserve نگاه کرده است. حال در ایران این بحث داغ است که چرا مدرنیسم به ایران نمی‌آید؟ این خنده تاریخ است که در آستان گرمایش زمین و ششمین انقراض دسته جمعی انواع، که ماحصل عمل انسان خودآیین مدرن است، برخی ایرانیان منتظرند که سرمایه داری مدرن وارد ایران شود. دست آن مدرنیسم را در رشد اقتصادی ناهنجار نمی‌بینند که هم اکنون در دنیا و در ایران نیز در کار است و گونه‌های بسیاری را بر این سیاره به مرز انقراض کشانده است.


http://tabasomemehr.ir/fa/News/78165/ورشکستگی-و-خشونت-نئولیبرالیسم-با-کرونا-آشکار-شد
بستن   چاپ