به گزارش تبسم مهر سال بی رمق، بی حاصل و بی نتیجه اسکی ایران قطعاً هم باید با انتقادات فراوانی همراه باشد. اسکی ایران که در این فصل پایان تلخ و همراه با تعطیلی اجباری ناشی از شیوع ویروس کرونا را هم تجربه کرد در نتیجه گیری بخش قهرمانی بسیار ضعیف عمل کرد.
المپیک زمستانی جوانان و اتفاقات عجیب در انتخابی پیش از آن در پیست توچال، اصرار بر انتخاب شاگردان یک مربی خاص که البته نتایج آنچه در بعد فنی و چه در زمینه عدم حفظ ارزش های موجود نمایان شد، تبلیغات بیش از حد روی نام یک مربی خاص و البته نتایج معکوس و در پی آن عدم آسیب شناسی در این خصوص، عدم آشنایی کافی با شرایط مسابقه و اشتباهات مکرر کادر فنی و انصراف دقیقه نودی اسکی باز ایرانی در خط استارت مسابقه، ادامه درگیری های کادر فنی با ملی پوشان سابق و این بار غیبت ناراحت کننده پر افتخارترین اسکی باز ایران در تمرینات تیم ملی و ناتوانی فدراسیون در مدیریت دلخوری میان سرمربی و ملی پوشان تنها بخشی از مشکلات موجود در فدراسیون اسکی در سال 98 بود.
اندک انتظار از فدراسیون اسکی این بود که بعد از تجربه بدترین نتیجه تاریخ اسکی در المپیک زمستانی جوانان همچون سایر فدراسیون های ورزشی عملکرد کادر فنی مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و در صورت لزوم تغییراتی در آن صورت بگیرد در حالی که جامعه اسکی این روزها تیم ملی را در مزایده افرادی خاص میبینند و کادر فنی با کمیته اقتصادی و بازاریابی فدراسیون اشتباه گرفته شده است.
خروجی استعدادیابی فدراسیون اسکی چه بود؟
شاید فدراسیون اسکی بزرگترین اقدام خود را برگزاری مسابقات چندگانه استعدادیابی بداند که به عقیده بسیاری تنها در حد یک نمایش و ویترین بی هدف بود و سوال اساسی اینجاست که خروجی این استعدادیابی ها چیست؟
مگر نه این است که مسئولان فدراسیون اسکی به صراحت نشان دادند که در حفظ استعدادهای موجود و قدیمی هم ناتوان هستند و آیا استعدادیابی به منزله کنار گذاشتن یک ورزشکار و روی کار آمدن ورزشکاری دیگر است؟
آیا وقتی جمع زیادی از بزرگان خانواده اسکی به صراحت از تبانی علیه محمد کیادربندسری پرافتخارترین اسکی باز ایران در رقابتهای انتخابی تیم ملی در دیزین می گویند جایی برای فعالیت امیدوارانه یک استعداد جوان در اسکی وجود دارد؟
فدراسیون اسکی که با شعار حمایت از استان ها قدم به میدان گذاشت خبر از حال سیل عظیمی از ورزشکاران استانی این رشته که در حال فروش تجهیزات اسکی خود هستند دارد؟ آیا ظرفیتی در استانهای کشور وجود ندارد که سهم زیادی از تیم ملی را شاگردان مربی تیم ملی در یک مدرسه اسکی خاص تشکیل می دهند؟ آیا بازیکن سالاری خطرناک تر بود یا فرد سالاری فعلی؟
سوال جامعه اسکی از مسئولان فدراسیون این است که آیا امروز اسکی ایران از ظرفیت حداقلی کارشناسان و خبرگان خود هم استفاده می کند؟
آیا اسکی امروز در سکوت خبری محض به سر نمی برد که خبر بازپس گیری پیست بین المللی دیزین از فدراسیون در بایکوت خبری مانده است؟ این شیوه جدید مدیریت روابط عمومی فدراسیون است که خبرنگاران به دنبال پیدا کردن روابط عمومی، پیگیری های بی جواب در خصوص اطلاعات مورد نیاز مسابقات، عدم برگزاری حتی یک نشست خبری و پاسخگویی در آستانه بزرگترین رویداد ورزشی این رشته چاشنی آن شده است.
کوچکترین انتقادی از فعالیت مدیریت فعلی فدراسیون دشمنی محض و سازماندهی شده تلقی می شود در حالی که اگر انتقادی نباشد سازندگی شکل نمی گیرد. چرا برنامه ریزی های فدراسیون اسکی باید بدون خرد جمعی و بدون حضور نخبگان، پیشکسوتان و دلسوزان این رشته انجام شود؟ آیا نتایج ضعیف در پیونگ چانگ، رقابتهای قهرمانی جهانی و در پی آن المپیک زمستانی جوانان کافی نبود؟
آیا دلخوری برترین ملی پوشان تاریخ اسکی ایران و کناره گیری آنها از بدنه تیم ملی کافی نیست؟ آیا وضعیت نابسامان پیست های اسکی و بی توجهی به استانداردسازی آنها با توجیه خصوصی بودن موجه است؟ برای دیزین که مدتی هم در اختیار فدراسیون قرار گرفت چه اتفاقی افتاد و آیا پاسخی برای این دل نگرانی ها وجود دارد؟
خانواده اسکی کشور در آستانه پایان چهار سال ریاست سید عبدی افتخاری که اتفاقاً مدیری کم سابقه هم نیست چشم انتظار تغییری گسترده حداقل در شیوه مدیریت و منابع انسانی موجود است. حتی اگر همه بر این عقیده باشند که اسکی ایران ظرفیت و ملزومات رشد و پیشرفت ندارد آیا حتی نمی توان برای حفظ داشته های قبلی و تکرار نتایج سابق تلاش کرد؟