توسط نشر نو انجام شد؛
چاپ ترجمه رمانی درباره خستگی قطعات هواپیما و فاجعه سقوط
دوشنبه 12 اسفند 1398 - 10:45:49 AM
|
|
تبسم مهر - رمان «راهی نیست؟» نوشته نویل شوت با ترجمه علی کهربایی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار تبسم مهر ، رمان «راهی نیست؟» نوشته نویل شوت بهتازگی با ترجمه علی کهربایی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که اینناشر چاپ میکند. نشر نو، پیشتر ترجمه رمان «شهری چون آلیس» را از ایننویسنده چاپ کرده است. نویل شوت، نویسنده اینکتاب، رماننویس و مهندس پرواز بوده که در سال 1899 در ایلینگ انگلستان متولد و در سال 1966 در ملبورن درگذشت. او بهمدت 30 سال فعالیت ادبی داشت و در اینبازه زمانی 25 رمان نوشت. او که مدیر یک شرکت هواپیماسازی بود، در آثارش از مضامین هوانوردی استفاده زیادی کرده است. رمانهای نویل شوت به قدرت قصهپردازی معروفاند و چندعنوان از آنها مانند «راهی نیست؟» یا «شهری چون آلیس» مورد اقتباسهای سینمایی قرار گرفتهاند. نویسنده مورد اشاره در داستانهایش، اصل قصه را سرراست و بدون حاشیه تعریف میکند. شوت کمتر از خط عمل قصه خارج میشود و از لفاظی و فلسفهپردازی صریح میپرهیزد. بهگونهای که راسل او را بهعنوان امیرزاده قصهگویان انگلیسی معرفی کرده است. او رمان «راهی نیست؟» را در 12 فصل نوشته است. قهرمان داستان «راهی نیست؟» مردی به نام هانی است که معتقد است خستگی فلزات و فشارهای وارد بر اجزای هواپیما، باعث میشود ساختار اینقطعات پس از میزان مشخصی ساعت پرواز، بیهیچ اخطار و نشانه پیشین، ناگهان دچار فروپاشی شود و هواپیما سقوط کند. هانی ضمن پرواز در یک سفر تحقیقاتی، متوجه میشود بهدلیل بهرهبرداری زیاد از آنهواپیما در چند خط هوایی، قطعاتش دارند به رقم پیشبینیشده برای بروز فاجعه نزدیک میشوند. بههمیندلیل تصمیم میگیرد هرطور شده از وقوع فاجعه و سقوط هواپیما جلوگیری کند. در قسمتی از اینکتاب میخوانیم: آقای هانی گفت: «فکر میکنم به شعاعهای کیهانی مربوط باشد. کاش اطلاعات بیشتری از آن گیر میآوردم.» و بعد چیزی گفت که از زبان او غیرعادی بود. «بسیار زیباست.» دختر گفت: «وحشی و پر رمز و راز است. زیاد از آن خوشم نمیآید.» بعد آقای هانی را بهطرف کلبههای چوبی دوطبقه که در یک ردیف در آنسوی جاده ساخته بودند، برد و دری را باز کرد. آقای هانی اتاقی دید کمابیش لخت و خالی، اما چمدانش را برایش باز کرده بودند و برس سر و لوازم اصلاحش با سلیقه روی میز چیده شده بود و لباس خوابش را روی رادیاتور گذاشته بودند تا هنگام پوشیدن گرم باشد، بخشی از لحاف هم به شکل دلپذیری تا زده شده بود. دوشیزه کوردر گفت: «امیدوارم همهچیز بهمیلتان باشد، قربان.» سالها بود کسی به اینشیوه با او رفتار نکرده بود. گفت: «اوه، متشکرم. همهچیز کامل و راحت به نظر میآید. همه اینکارها را به خاطر من کردهاید؟» اینکتاب با 372 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 56 هزار تومان منتشر شده است.
http://tabasomemehr.ir/fa/News/77622/چاپ-ترجمه-رمانی-درباره-خستگی-قطعات-هواپیما-و-فاجعه-سقوط
|