روزنوشت| پندارهاى غلط بقیه، درست‌اندیشى یحیى
شنبه 10 اسفند 1398 - 2:30:00 PM
تبسم مهر - یحیى، خصلت‌هاى ممتاز دیگرى هم دارد. واقع‌بین است. خیال‌پرور نیست. خوب «گرو» مى‌گیرد. در واقع، گرو گرفتن را خوب بلد است!

خبرورزشی / اردشیر لارودی؛ خودکرده را تدبیر نیست! در قبال این حکم که قطعیت هم گویا دارد، چه باید گفت؟ و مهمتر از گفتن اینکه، چه باید کرد؟ چگونه باید خود را از مخمصه خودساخته نجات داد؟ چگونه باید تدبیرى اندیشید براى خودکرده‌اى که تا کمر، ما را در باتلاق بى‌تدبیرى فروخورده و تا سینه هم بلعیده و عنقریب است که کلکمان را هم کلهم بِکَند؟
ما را به حال خود رها کنید! سرانجام چاره‌اى براى خارج شدن از این بن‌بست خودآفریده خارج مى‌یابیم، اما چه‌کار باید کرد با سپاهان که اول دُم آقا روباهه را برید و کَند و سپس شماره کرد که این همان است یا خیر؟ جوابش خیر بود!
آرى، سپاهان که خیلى زرنگ بوده و هست، در این تاس لغزنده گرفتار افتاد که حالا، نه زورورزى به دردش مى‌خورد و نه حتى تدبیر چاره مى‌کند، بى‌تدبیرى اش را و خوش‌باورى اش را! و مگسان گرد شیرینى اش نشسته را!
سپاهان مصداق همان «خودم کردم» معروفى است که مرتب تکرار مى‌شود! سپاهان در چاه «خودکرده‌ها و خود‌کننده‌ها» افتاد و در یک چشم به هم زدن، خود را دید و بجا نیاورد!
امیر و سیاهى لشکر‌ها
خودم کردم که...! سپاهان، معمولاً آنقدر زیرک و به اندازه‌اى محاسبه‌گر هست که دچار حکایت‌هاى تکرارى از چاله به چاه نمى‌شود! معمولاً که نمى‌شود! على‌القاعده، پرهیز مى‌کند و دُم به تله نمى‌دهد، ولى این بار، همه چیز جور دیگرى شد!
مشاوران سپاهان، انگار که به سناریوى خودنوشته‌شان، باورى عمیق داشتند! خیال مى‌کردند- زهى خیال باطل- که حساب همه جا را کرده‌اند و پیش‌بینى‌هاى همه جایش را کرده‌اند! ولى...
ولى این‌طور شد که شد و آن‌طور نشد که باید طبق سناریو مى‌شد! سپاهان به خودش باخت! سپاهان به خوش‌خیالى مفرطش باخت! سپاهان به این باخت که آهوى ناگرفته را بخشید! خیال مى‌کرد، همه چیز توى مشتش است! که نبود! خیال مى‌کرد مقررات را فوت آب است که این هم نبود!
در فولادشهر، سپاهان دیگرى دیدیم! سپاهانى که اطمینان به خودش را از دست داده بود! سپاهانى که زانوهایش قرص نبود و لرزه داشت! سپاهانى که نشان مى‌داد، جاى خالى مردان غایبش را پر نکرده است و پر هم نمى‌کند! سپاهانى که در «امیر تایم» بازى برده اش را باخت! دور و بر قلعه‌نویى، خیلى کسان- و ناکسان و بى‌کسان- هستند، ولى سر بزنگاه هیچ کس نیست! امیر مى‌ماند و حوضش! امیر مى‌ماند و خودش! سیاهى لشکر به کار نمى‌آید!
چه ماهیگیرى دارد پرسپولیس
خودم درستش مى‌کنم! یحیى گل‌محمدى، نشان داد که چه ماهیگیر قابلى است! یحیى را مى‌بینیم که از ما تصدیق مى‌گیرد! همه‌مان در حال شهادت دادنیم که یحیى، چیز دیگرى است! که یحیى، بى‌گدار به آب نمى‌زند! که یحیى، هواى تمام جوانب کارهایش را دارد!
یحیى، خصلت‌هاى ممتاز دیگرى هم دارد! واقع‌بین است! خیال‌پرور نیست! خوب «گرو» مى‌گیرد! در واقع، گرو گرفتن را خوب بلد است! همان اول گفتیم که:... بى‌گدار به آب نمى‌زند، حتى اگر «آب جوی» باشد! تا چه رسد به رودخانه خروشانى که پرسپولیسش مى‌نامیم!
یحیى، پرسپولیس را عوض نکرد بلکه پرسپولیسى‌ها را به خودشان آورد! هم به خودشان آورد و هم باورمندشان کرد! باور به اینکه:
... اگر حرف‌هاى آقایحیى را گوش کنیم، مى‌شود آنچه که باید بشود! و شد آنچه باید مى‌شد! پرسپولیس، هنوز تیم گل‌محمدى نشده است! پرسپولیس تا تبدیل شدن به تیمى که باید باشد و «یحیى» هم عرضه تغییر دادنش را دارد، خیلى کار‌ها در پیش دارد! یحیى، مقدمتاً و عنوان دستگرمى، یک قهرمانى شیک و پیک را هدف قرار داده است!
تیشه‌ها بالا مى‌روند
یواش، یواش چکش‌هاى فرهادکوبى، از نهانخانه‌ها خارج مى‌شوند! کم، کم حمله به فرهاد، جمعیت بیشترى را گرد خود مى‌آورد!
فرهاد مجیدى را مى‌بینیم که به «فرهاد تیشه‌زن» شباهتى ندارد! بازى به بازى خوش‌خوراکتر مى‌شود! بازى به بازى، نرم‌تر، دست‌آموزتر و حتى زدنى‌تر نشان مى‌دهد! بسته به انصافشان، گروهى از همان اول، گروهى هم این اواخر، با شدت و حدت فراوانى دنبال تیشه زدن به ریشه فرهادند! و او، خود در چه‌کار است؟
فرهاد باید بجنگد! بى‌عملى، بدتر از بدترین انواع بدعملى است! کارى بکن! کم نیاور! تسلیم نشو! لنگ و سپر نینداز!
فرهادخان با این و آن بجنگ! با عادات غلط رشدیابنده تیمت بجنگ! کتمان نمى‌توان کرد! بدخواه زیاد دارى و دشمن هم الى ماشاءا...! ولى دوستانت هم فراوانند و پاى کارند، در تیم و در باشگاه! جاى دوست و دشمن را عوض نکن! بدترین اشتباه و غلط‌ترین غلط‌ها، این است!

http://tabasomemehr.ir/fa/News/76918/روزنوشت-پندارهاى-غلط-بقیه،-درست‌اندیشى-یحیى
بستن   چاپ