شبکه پدر خواندگی در ادبیات فارسی معاصر
يکشنبه 24 آذر 1398 - 11:25:25

به گزارش خبرنگارتبسم مهر، حسن گل محمدی، پژوهشگر و منتقد ادبیات و تاریخ، در تازه‌ترین یادداشت خود به موضوع پدرخواندگی در ادبیات معاصر ایران اشاره کرده و نقدهایی را به عملکرد برخی از چهره‌های مهم ادبی معاصر وارد دانسته است. خبرنگارتبسم مهر آماده انتشار پاسخ این شخصیت‌ها به این یادداشت است:

پدر خواندگی در تاریخ و ادبیات کشور ما چیز جدیدی نیست، در گذشته سابقه داشته و اکنون نیز وجود دارد. پدر خواندگی ادبی از سیستم کشورداری و حکومت سلسله‌های حکمران که در راس کشور فردی خود رای و همه کاره قرار داشته نشات گرفته است. شالوده و سازمان تشکیلاتی کشور ما همواره بر این اساس بوده که فردی به نام شاه یا سلطان در راس قدرت می‌نشست و همه از او تبعیت می‌کردند.

این نوع روش مدیریت در همه سطوح کار و زندگی جامعه برقرار بوده است. از عملکرد امرا و حکومت رانان استان‌ها و مناطق مختلف کشور گرفته تا اداره کردن یک خانواده. پدر خانواده همواره همان نقشی را در خانه ایفا می‌کرد که حاکمان و فرمانروایان کشور آن را در کشورداری به کار می‌بستند: دستور یک جانبه و اطاعت و فرمانبری افراد زیر دست. اگر به جنبه‌های گوناگون چگونگی حضور و سقوط این سیستم مدیریت در جامعه توجه دقیق داشته باشیم، به این نقطه نظر می‌رسیم که خود افراد جامعه و مردم کشور نیز در ایجاد حکومت‌های خودکامه بی تاثیر نبودند. به عبارت دیگر ما نیز مردمی دیکتاتور پرور بودیم و با پشتیبانی و حمایت خودمان از یک حکمران در طول تاریخ زمینه‌های خودکامگی و ظلم و استبداد را در روش‌های حکومتی کشورمان فراهم ساخته‌ایم.

موضوع حضور دیرپای پدرخواندگی در ادبیات و فرهنگ نیز یک زیر مجموعه از سیستم مدیریتی کشورمان است. ما در طول تاریخ ادبیات‌مان همواره گروه، افراد یا فردی داشته‌ایم که نقش پدر خوانده را در جامعه ادبی ایفا کرده است. اگر به مراکز اجتماع افراد فرهنگی از نویسندگان، شعرا و هنرمندان توجه کنیم، مشاهده می‌شود که همواره در میان این طبقات یک یا چند نفر نقش پدرخوانده را داشته‌اند. وجود ملک الشعرا در میان شاعران دربار یا کاتبان تاریخ در حکومت‌های گذشته همه جلوه‌هایی از یک نوع پدر خواندگی در ادبیات کشورمان بوده است. دخالت چنین افرادی در راس امور فرهنگی، راه را بر افراد شایسته و منتقد می‌بست، کما اینکه اکنون نیز می‌بندد.

هزار و اندی سال قبل، عنصری ملک الشعرای دربار محمود غزنوی که کاری جز تملق گویی، ژاژخایی و پدرخواندگی ادبی در دربار نداشت و از این راه به ثروت و مکنت فراوانی دست یافت، راه را بر شاهنامه فردوسی که خردنامه ایرانی در طول تاریخ است، بست و نگذاشت که سلطان متعصب غزنوی حتی متوجه شود که فردوسی چه کتابی سروده و از چه حکم گرانبهایی سخن رانده است. این وضعیت همواره در طول تاریخ ادبیات کشورمان ادامه داشته است. فتحعلی خان صبا ملک الشعرای درباره فتحعلیشاه قاجار و پدر خوانده شاعران آن دوره که تعداد آنها رقمی در حدود 400 نفر ذکر شده است، یکی دیگر از این گونه پدرخوانده‌های ادبی بود که راه را بر هر شاعر و نویسنده متعهدی که قصد داشت تشکیلات دیکتاتوری بی شعورمآب فتحعلیشاه را نقد کند، می‌بست. صبا سفاهت و بی تعهدی را به جایی رساند که اگرچه ایران در دوران حکومت این سلطان در دو جنگ با روس شکست فاحشی خورد و بخش‌های قابل توجهی از خاک کشورمان را از دست داد، ولی همین پدرخوانده ادبی در این باره در کتابی به نام «شاهنشاه نامه» که بر وزن شاهنامه حکیم توسی سرود، به حماسه سرایی در ارتباط با جنگ فتحعلی شاه با سپاهیان روس پرداخته و شکست و ناکامی سپاه ایران را پیروزی و موفقیت قلمداد کرده است.

چرا به اطاله کلام بپردازیم، در همین روزگار ما نیز پدرخوانده‌های مختلفی بر مراکز تصمیم گیری ادبی کشورمان دست گذاشته‌اند و اجازه نمی‌دهند که دیگران با نقد، تعهد، اعمال رسالت و نوآوری جامعه فرهنگی را با جلوه‌های زیبای ادبیات روز جهانی آشنا کنند. یکی از این پدرخوانده‌های ادبی استاد دکتر شفیعی کدکنی است. اگرچه ایشان استاد برجسته دانشگاه و محقق و شاعر گرانقدری است ولی حوزه فعالیت‌های ادبی و تحقیقاتش فقط منحصر به ادبیات سنتی کشورمان می‌شود. استاد شفیعی پنجره ذهن خود و دانشجویانش را به روی ادبیات معاصر کشورمان و ادبیات روز جهانی بسته و نقد، بررسی و تحقیق در مقولات ادبیات روز جامعه و ادبیات جهانی در ذهن ایشان جایگاهی ندارد. نگارنده به کارهای تحقیقاتی و پژوهشی این استاد گرانمایه بر متون کهن و تاریخی کشورمان ارج فراوانی قایل است ولی این گونه اعمال سلیقه شخصی برای جامعه فرهنگی، دانشجویی و دانشگاه‌های ما در قرن بیست و یکم شایسته نیست و دانش آموختگان تک بعدی و متعصب به ادبیات سنتی و گذشته و دور از واقعیت‌های روز ادبیات جهان، تربیت شوند.

اصولا پدر خوانده‌های ادبی برای گسترش دامنه نفوذ اندیشه‌های خود احتیاج به افرادی دارند که آنها اقشار مختلف جامعه فرهنگی را تشکیل می‌دهند و به صورت شبکه‌ای عمل می‌کنند. این افراد اغلب منافع طلب و یا کم سواد هستند که به جایگاه پدرخوانده، خویش را متصل می‌کنند  و ضمن پشتیبانی از کارهای او منافع خود را نیز تامین می‌کنند. چنانکه شاهد هستیم در اطرف استاد دکتر شفیعی کدکنی علی دهباشی حضور دارد که با در اختیار گرفتن نشریه بخارا و امکانات لابی گری‌ای که برای خود ایجاد کرده است همواره از موقعیت استاد شفیعی و افرادی که جزو شبکه پدرخواندگی ایشان هستند، پشتیبانی می‌کند. فرد دیگر شبکه دکتر پارسی نژاد است که به دستور پدرخوانده با تالیف کتاب‌های کتابسازی شده، شخصیت‌ها و خدمات افرادی را که پدرخوانده تشخیص داده، تحریف کرده است. از دیگر افراد دور و بر استاد شفیعی می‌توان به دکتر میلاد عظیمی و بعضی دیگر از شاگردان او اشاره کرد که اگر فردی به شبکه و سیستم پدرخواندگی تعرض کند، آنها سریعا عکس العمل نشان می‌دهند و وارد میدان می‌شوند.

از جمله اقدامات این شبکه پدرخواندگی، برگزاری مراسم شب‌های بخارا به دستور پدرخوانده توسط علی دهباشی برای افرادی مانند استاد هوشنگ ابتهاج، دکتر ناتل خانلری، دکتر شایگان، دکتر حمیدی شیرازی، محمود دولت آبادی و... است. دهباشی همچنین خطابه خوان پیام‌های پدرخوانده در جلسات نیز هست. از عکس‌العمل‌های دکتر پارسی پارسی نژاد، تحرف شخصیت‌های نیما یوشیج، دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر فاطمه سیاح و... است. از کارهای مرتبط با دکتر میلاد عظیمی، جوابگویی به سخنان دکتر محمد روشن درباره ناتل خانلری، تعرض به شخصیت‌های دکتر رضا براهنی و دفاع از شخصیت دکتر شفیعی کدکنی در جراید است.

بدیهی است حضور شبکه‌های آشکار و پنهان پدرخواندگی ادبی می‌تواند آسیب‌های فراوانی به فرهنگ و ادب کشورمان وارد کند. به عنوان نمونه می‌توان گفت که با توجه به حضور شبکه وسیع و با نفوذ از اطرافیان، مریدان و اقدام کنندگان حوزه پدر خواندگی استاد شفیعی موجب شده کسی جرات نکند دست به انتقاد از این شبکه بزند و کسانی را که به تحریف واقعیت‌های ادبی معاصر اقدام کنند، مورد سوال و پرسش قرار دهد. حضور فعال این شبکه همچنین موجب افت کیفیت‌ها در جامعه فرهنگی و تولیدات ادبی و نشر هم شده است.

به طور کلی روابط فرهنگی با حضور چنین شبکه‌هایی از ارزش علمی، کیفیت آکادمیک و ارتباط‌های جهانی ادبیات می‌کاهد و همه چیز یکطرفه، بسته و یکسو نگر در جهت اهداف و اندیشه‌های خاص پدرخوانده پیش می‌رود. کما اینکه اکنون این وضعیت در جامعه فرهنگی و ادبی ما حکمفرماست و با داشتن امکانات، استعدادها و افراد صاحب نظر هنوز نتوانسته‌ایم در ادبیات جهانی جایگاهی حتی در حد کاندید شدن برای جایزه ادبی نوبل پیدا کنیم.

بدیهی است تداوم این وضعیت ما را از حضور در جامعه ادبی جهانی دور خواهد کرد که جبران آن سال‌های سال امکان پذیر نخواهد بود. نسل‌های جوان تحصیل کرده، اهالی ادبیات و قلم و نویسندگان و شاعران متعهد و مستقل باید در یک اقدام تابوشکنانه ادبیات معاصر ما را از این وضعیت نابهنجار نجات بخشند و دکان‌های چند نبش این شبکه گسترده پدرخواندگی را از مشتری تهی کنند تا جامعه فرهنگی و ادبی کشورمان راه توسعه و شناخت در داخل و خارج از کشور را پیدا کند و جایگاه شایسته خود را در مراکز فرهنگی، ادبی و اجتماعی جهان به دست آورد.


http://tabasomemehr.ir/fa/News/74337/شبکه-پدر-خواندگی-در-ادبیات-فارسی-معاصر
بستن   چاپ