محو نقد «به کوشش علی دهباشی»
سه شنبه 19 آذر 1398 - 13:11:40

خبرنگارتبسم مهر

علی دهباشی نام آشنایی در این دهه‌هاست و کمتر کسی است که آشنایی ولو مختصر با او نداشته باشد. او مدیرمسئول و سردبیر مجله فرهنگی و هنری بخاراست و برنامه‌های متنوعی فرهنگی را اجرا می‌کند. شب‌های بخارای او معروف است. در این سال‌ها تعدادی از مراکز فرهنگی ایران اعم از کتابخانه ملی، خانه وارطان، خانه اندیشمندان علوم انسانی و... نیز میزبان «شب‌»ها و «صبح»های او بوده‌اند.

همچنین کتاب‌های بسیاری نیز «به کوشش» علی دهباشی منتشر شده‌اند. این کتاب‌ها از آثار محمدعلی جمالزاده تا یادنامه‌هایی برای بسیاری از شخصیت‌های فرهنگی و ادبی و همچنین برخی متون مهم از جمله سفرنامه حاج سیاح محلاتی به فرنگ را در بر می‌گیرد. او مقدمه‌هایی نیز بر برخی کتاب‌ها از جمله «رباعیات خیام به پنج زبان» و... نوشته است.

فعالیت‌های فرهنگی علی دهباشی فقط و فقط یادآور یک کلمه است: «نوستالژی» که فی النفسه امر مذمومی نیست. اما فراموش نکنیم که یکی از تعریف‌های ابتذال تکرار بیش از حد یک «چیز» است. اینکه یک نشریه معروف و نشست‌های فرهنگی‌اش که مخاطبان بسیاری هم دارد، تنها و تنها به «ستایش» بسنده کند، قطعا کارش پس از مدتی به ابتذال کشیده خواهد شد.

این در صورتی است که تنها مولفه‌ای که به ماندگاری یک اندیشه کمک می‌کند «نقد» است. در شب و روزهای علی دهباشی بویژه برنامه‌هایی که به شخصیت‌های ایرانی اختصاص دارد، هیچ خبری از نقد نیست و تنها و تنها ناله‌های نوستالژیک نسبت به گذشته و رفتارها و کنش‌های اشخاص دیده می‌شود. متاسفانه مساله نقد در مجامع فرهنگی ایران امروز هیچ جایگاهی ندارد و شخصیت‌هایی که مواجهه‌ای سلبی با نقد نداشته باشند، بسیار معدودند. مولفه‌های بسیاری را برای این معضل می‌توان برشمرد که از آن گذر می‌کنیم، اما باید بر این نکته انگشت گذاشت که شاید چنین وضعیتی باعث شده که ما از داشتن اصول و اسلوب نقادی محروم بمانیم. شاید به همین دلیل همین وضعیت فرهنگی ایران باشد که شب‌های بخارا خالی از نقد است. 

چند نمونه از شب‌های بخارا را مرور می‌کنیم:

یکصدوسی‌ویکمین شب از شب‌های بخارا که به زنده یاد پرویز ناتل خانلری اختصاص داشت. شماره‌ای از نشریه بخارا نیز به این ادیب برجسته و سیاستمدار دوره پهلوی اختصاص پیدا کرد. گزارشی از این شب در سایت نشریه بخارا منتشر شده است. بر اساس این گزارش مجری و سخنران آغازین این شب مطابق دیگر شب‌ها علی دهباشی است. او در بخشی از سخنان خود درباره پرویز ناتل خانلری گفت:

«کارنامه آن استاد بزرگ در خدمت به زبان و ادبیات فارسی و آموزش و فرهنگ ایرانی چنان پر برگ و بار است که درباره‌ هر یک از موارد آن باید کتاب‌ها نوشت، اما در این جا بی‌مناسبت نیست که به اشاره از هر یک از آن‌ها یاد شود: نوشتن مقاله‌های بدیع و نوآیین درباره‌ نقد شعر با مضمون‌هایی که برای نخستین بار به زبان فارسی نوشته می‌شد، از قبیل «زبان شعر»، «ساختمان شعر» و «موسیقی شعر» که به نقد شعر ایران معنا و مفهومی علمی و امروزی بخشید. نقد نثر و نویسندگی در زبان فارسی،‌ که در گذشته تنها با معیارهای مبهم و کلی «فصاحت و بلاغت» ارزیابی می‌شد. این مقاله‌های انتقادی با پیشنهادهایی سودمند برای ساده‌ نویسی و درست‌ نویسی در زبان فارسی همراه بود. حمایت از شعر و هنر نو در مقاله‌های «سخن»، مجله‌ دانش و هنر و ادبیات امروز، روشن کردن مفهوم نواندیشی و تجددخواهی در هنر و ادبیات و برشمردن خام‌اندیشی‌ها، آسان‌گیری‌ها و بی‌مایگی‌های نورسیدگان و تعصب کهنه‌ادیبان.»

دکتر فتح الله مجتبایی، حورا یاوری، ایرج پارسی نژاد، شهرام سرمدی و ترانه خانلری (فرزند زنده‌یاد پرویز ناتل خانلری) از دیگر سخنرانان این شب بودند. همچنین علی دهباشی بخشی از متن زنده یاد ایرج افشار دربارۀ دکتر خانلری را قرائت کرد. در این سخنرانی‌ها، علیرغم آنکه بر حمایت از شعر نو و همچنین مقاله‌های بدیع و نوآوری‌های ناتل خانلری در حوزه نقد ادبی تاکید شد اما هیچکدام از سخنران‌ها حرفی مبنی بر جفای ناتل خانلری به نیما یوشیج (که نسبت فامیلی هم داشتند) نزدند. او هم در سخنرانی‌ها و هم در مجلات تحت امر خود حملات عجیب و غریبی را به نیمای بزرگ کرد. چرا اکنون که سه دهه از درگذشت زنده‌یاد خانلری گذشته چرا نباید به برخی از دیدگاه‌های او نقد وارد کرد؟

نویسنده مقاله‌های بدیع و نوآیین درباره‌ نقد شعر درباره نیما گفته بود: «آنچه را که نیما انجام می‌داد، خودش هم نمی‌دانست که چه می‌کند، چون سواد این جور مسائل را نداشت، اما در هر حال آنچه را که او انجام داد مقداریش وزن عروضی است و مقدار زیادیش هم انحراف از آن که آنها دیگر نثر هستند. آنها هیچ تازه‌ای نیستند، نثر معمولی‌اند.»

حامی شعر نو به قول علی دهباشی در جای دیگری درباره نیما چنین گفت: «این روزها میان دو دسته از ادیبان یا کسانی که با شعر و شاعری سروکار دارند جدالی درگرفته است. جدال بر سر نیماست. اگر این بگومگو و کشمکش بر اصول و موازین درستی انجام می‌گرفت، بسیار مغتنم بود. جای تاسف است که بحث بر سر ارزش و اعتبار کار هنری نیما دچار چنین حالی شده است، تا آنجا که خواننده نمی‌داند که گفت‌وگو بر سر چیست؟»

حملات خانلری به قدری زیاد بود که ذهن و فکر نیمای بزرگ را به خود مشغول کرد و کار به جایی رسید که پیرمرد هراس پیدا کرد که نکند او با ارتباط ویژه‌ای که با حکومت پهلوی داشت، مشکلی برایش درست کرده و سروکارش را با دستگاه‌های امنیتی رژیم پهلوی بیندازد. جلال آل احمد در این باره نوشته است: «هیچ یادم نمی‌رود که وقتی خانلری از حاشیه دستگاه امیر اسدالله علم به معاونت وزارت کشور رسید، پیرمرد (یعنی نیما) یک روز آمد که مبادا بفرستند مرا بگیرند که چرا شعر را خراب کرده‌ای و هنگامی که خانلری سناتور شد این وحشت کودکانه دوچندان شد.» 

البته در ویژه نامه بخارا درباره ناتل خانلری به گوشه‌ای از ماجراهای نیما و خانلری اشاره شده است، اما نویسنده این مطلب محمدرضا شفیعی کدکنی است که از همراهان زنده یاد خانلری بود. همچنین در یادداشت «استادم: دکتر خانلری» نوشته ایرج پارسی نژاد نیز اشاره‌هایی به این نکته شده که ناتل خانلری درباره نیما و هنرش با احتیاط - اما با احترام - حرف می‌زد. پارسی نژاد از علاقه‌مندان به نیماست و گویا استادش به او تذکر داده بود که صرفا زبان شعر نیما آزارش می‌دهد. با این اوصاف اما هیچ نقدی نسبت به دیدگاه‌های ناتل خانلری درباره شعر نیما در این شماره از نشریه وجود ندارد.

به عناوین مطالب یادنامه دکتر منوچهر مرتضوی که در تازه‌ترین شماره «بخارا» (شماره 133) منتشر شده، نیز توجه کنید: «سالشمار زندگی دکتر منوچهر مرتضوی» جواد رنجبر درخشی‌لر، «گزارش شب دکتر منوچهر مرتضوی»، «یادی از استاد منوچهر مرتضوی» نوشته معصومه معدن‌کن، «یادی دوباره از استادی یگانه» از نصرالله امامی، «قلعه‌ای استوار و بلند» نوشته مینو امیرقاسمی، «زیستن در اوج» نوشته باقر صدری‌نیا، «دکتر منوچهر مرتضوی و شاهنامه» از سجاد آیدنلو، «امتدادِ نَفَس» از محمدرضا ضیا و «یکی از درخشان‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر ایران» نوشته جواد رنجبر درخشی‌لر.

همانطور که ملاحظه می‌کنید همه عناوین در ستایش زنده‌یاد منوچهر مرتضوی است که البته کار نابجایی نیست و باید هم یاد این ادیب برجسته گرامی داشته شود، اما همانطور که اشاره شد این نقد است که اندیشه‌ها را زنده نگه می‌دارد. لازم به ذکر است که یادنامه زنده‌یاد مرتضوی با عنوان «سایه سرو سهی» توسط محمد طاهری خسروشاهی منتشر شده است.

همچنین شبی از شب‌های بخارا نیز به میرزا حسن رشدیه، پدر مدارس نوین در ایران اختصاص داشت. میرزا حسن رشدیه از چهره‌های ماندگار فرهنگ ایران زمین است و تلاش‌ها و مجاهدت‌های او در راستای شکل گیری آموزش و پرورش نوین ایران ستودنی است، اما با این حال تعدادی از مورخان در مذهب او تشکیک کرده و اسنادی را در مشرب ازلی او آورده‌اند. هرچند که این اتهام نارواست اما به هر حال دلایل ناقدان و مورخان عصر جدید هم جدی است. می‌شد در این شب یک سخنران با دلایل علمی و با ارائه اسناد صحیح یکبار برای همیشه پرونده این اتهام به زنده یاد حسن رشدیه را ببندد، اما متاسفانه صرفا در این شب به طعنه از این مساله یاد و با ارائه یک روایت تاریخی بر آن سرپوش گذاشته شد.

این موارد تنها چند نمونه کوچک از این برنامه‌ها بود. بجز مواردی انگشت شمار، تقریبا همه این شب و روزها به این وضعیت دچارند. فراموش نکنیم که «مطالعه» در ایران امروز نیز یک «مساله» است. شاید مخاطبان این نشریه و این شب‌ها صرفا به مباحث ارائه شده در آنها بسنده کنند و به دنبال هیچ منبع دیگری نباشند. گفت‌وگوهای مطبوعاتی دهباشی که تعدادی از آنها در قالب کتاب نیز منتشر شده‌اند همین وضعیت را دارند. نه می‌توان آنها را گفت‌وگوهای در حوزه تاریخ شفاهی نامید و نه گفت‌وگوهای تخصصی در حوزه فرهنگ.

همانطور که اشاره شد در دوره‌ای که «نقد» جایگاهی ندارد و منتقدان جملگی طعن و طرد می‌شوند، گسترش فعالیت‌هایی مانند شب‌های بخارا با این وضعیت فعلی‌اش بر معضلات فرهنگی ما خواهد افزود. شاید یک دلیل که شخص علی دهباشی رویه خود را تغییر نمی‌دهد، ستایش‌های عجیب و غریبی باشد که از او و فعالیت‌هایش می‌شود. برخی از خبرنگاران کهنه کار و خوشنام کار او را برابر با کار یک وزارتخانه فرهنگ و هنر برابر دانسته‌اند. همچنین بسیاری از سخنرانانی که مدام در شب‌های او سخنرانی می‌کنند و در بخارایش مطلب می‌نویسند، تمجیدهای اغراق آمیزی از این فعالیت‌ها کرده‌اند. البته که باید از فعالیت فرهنگی تقدیر کرد، اما اینکار باید حد و اندازه این فعالیت‌ها باشد.

دهباشی تعصب خاصی هم به برنامه‌های خود دارد و هیچگونه نقدی از خود را برنمی‌تابد. باید ذکر کرد که تلاش او در نوع خودش ستودنی است، اما این ضعف‌ها و ایرادات را دارد. چه اشکالی دارد در دوره‌ای که نشریات جایگاه چندانی ندارند و منتقدان همیشه طرد شده‌اند، نشریه بخارا که مخاطبان ثابت و پروپا قرصی دارد به«مساله نقد» هم توجه جدی‌تری بکند.


http://tabasomemehr.ir/fa/News/74180/محو-نقد-«به-کوشش-علی-دهباشی»
بستن   چاپ