به گزارش تبسم مهر حقیر به خاطر دیدن صحنههای عجیب و شگفت آور در طول سفر نیمروز، چنان مبهوت و گیج و آشفته شدم که قادر به خوابیدن نبودم، بالای سر دوستان نشسته و با چشم اشک آلود غرق مرور مجدد صحنهها و تفکر و غواصی به اعماق ژرف رفتارهای خارق العاده و غیرعادی لشکریان اربعینی شدم.
به ناگاه به ذهنم رسید که اگر گوشههایی از این بیکران اعجازهای عجیب را بنویسم شاید سبک و آرام و تخلیه روحی شوم یا راحتتر برایم قابل هضم و تفسیر شود اما شرمنده که قلم ناقص و لرزانم قدرت بیان دقیق عمق و ماهیت تمام زاویای پیدا و پنهان، یافتهها، دیدهها و شنیدههای این پدیده عظیم و ماورایی را ندارد.
به گزارش ایسنا، از نیمههای شب جهت استفاده از خنکی هوا و خلوتی راه، ساعت یک شب با قرار قبلی و خاموشی زود هنگام دیشب، از بستر خواب بیدار و وسایل سفر و کوله پشتیها را برداشته و وضو ساخته و ادامه حرکت راهپیمایی گروه آغاز شد.
شب مهمان، یکی از روستائیان حومه نجف، کمی دورتر از اتوبان اصلی بودیم. پیرمرد میزبان با فرزندانش، در مهماننوازی و محبت، سنگ تمام گذاشته بودند و جالب اینکه یک ساعتی دیشب در خانهشان درست مثل خانه دائی جان و یکی از اقوام نزدیک خود هستیم، اصلا بدون ذرهای احساس غربت و یا احساس اینکه با آنها هشت سال در جنگ و نبرد سنگین بودیم.
به زیبایی و بسیار خودمانی درد دل و صحبتهای سیاسی در موضوعات اوضاع سیاسی عراق و نیز پیاندهای جهانی پدیده بین المللی اربعین، در حل مسائل کلیدی و رفع مشکلات جهان اسلام تبادل نظرهای خوبی شده بود. نیمه شب در حالی که آسمان پراز ستارههای درخشان بودند ماه خانم، عاشقانه و دقیق با لبخندهای بسیار زیبا و معنادار سخت زور زده بود گویی در دلش به اقدام ما می خندید.
حرکت روز دوم با نشاطی وصف ناپذیر شروع شد
بعد گذر از چند خیابان و کوچههای فرعی، وقتی به اتوبان اصلی رسیدیم بر عکس تصورمان، جمعیت کثیری از زائران، از زن و مرد، پیر و جوان، نوجوان، کودک در دل تاریکی سحرگاهی، با یک وقار، صلابت و سرعتی عالی در حال حرکت و راهپیمایی در مسابقه دوی ماراتون در حال ربودن گوی سبقت از هم بودند.
درست مثل یک رودخانه جوشان و قدرتمند در طول شبانهروز، بهصورت خروشان تا رسیدن به اقیانوس، قرار و استراحت نمیشناسند. آری، همه اعضا گروه از تماشای این سیل عظیم و حرکت مستانه جمعیت، آنهم در آن وقت شب، مبهوت و شگفت زده و عجیبتر اینکه از وجدان و غیرت مردانه خود شرمنده شدند که چرا دیشب ما بهصورت عالی مورد پذیرایی ویژه و استحمام و شستشوی لباس و استراحت و خواب در منزل گرم و نرم شدیم.
بعد لحظاتی از شروع راهپیمایی سحرگاهی، یکی از همراهان ندا در داد که ای دوستان، اگر وضو هستید، ادا نمازهای نافله شب در حین راه، حال ویژهای دارد. او گفت که در دوران جنگ و عملیاتهای نیمه شب و سحرگاهی دفاع مقدس، رزمندگان و شهدا در حین راه رفتن، عادت ادا نمازهای نافله شب را داشتند.
بناگاه همه اعضا گروه در حین حرکت، دستها را برای نیت نماز شب، به کنار گوشها بردند و یک سکوت نورانی و آنگاه نجوی مستانهای بر اتمسفر جمع گروه حکمفرما شد، چقدر زیبا و دیدنی بود ذکر زیرلب نمازهای نافله گروه که اعمال نماز را با اشاره میخواندند.
برای بعضی از اعضای جمع که سابقه نبرد و شرکت در عملیاتها را داشتند به زیبایی صحنه جبههها تداعی و احساس شد. اشکم در آمد که چرا از آن قافله زیبای شهدای جبههها جا ماندیم و به راحتی پر نکشیدیم و در خاک زمین، گیر کردیم.
راستی! آیا واقعا ممکن است از این لشکر عظیم میلیونی اربعینی مهدوی، بهزودی یک لشکر رزمی میلیونی، آماده و مهیا شود تا بعد راهپیمایی اربعین و زیارت کربلا و خواندن دعای اربعین در بین الحرمین، برای زمینهسازی ظهور منجی قائم آل محمد صلوات الله علیه و آزادی قبله اول مسلمین مسجد الاقصی و محرمین شریفین مکه و مدینه و آخرین جراحی از خطرناکترین و بزرگترین غده سرطانی از پیکر نازنین جهان اسلام حرکت آغاز شود و آرزوهای دیرینه مسلمین و مستضعفان جهان و آزادگان عالم، محقق شود.
ادامه دارد...
دلنوشته از سیدرمضان موسوی، اتوبان نجف به کربلا عمود 287 موکب فاطمه الزهرا قائمشهر